به گزارش اسپوتنیک، به طوریکه به نظر می رسد بخشی از بازی شطرنج جهانی بالاخص در عرصه ژئواستراتژیک در قلمروی دریایی چین جنوبی در حال جریان است. در همین خصوص این یادداشت در نظر دارد به این موضوع بپردازد که به طور کلی دریای چین چنوبی دارای چه مزایایی است که موجب شده بازیگران متعدد در سطوح مختلف در آن مداخله کنند؛ و از طرفی عرصه رقابت چین و ایالات متحده محدود به چه تاکتیک و اقداماتی بوده و ثانیاً چه سناریوهایی برای آینده این تحولات در انتظار داریم.
مزایایی دریای چین جنوبی
همان طور که پیشتر نیز به آن اشاره داشتیم وجود برخی از مزایا موجب شده که توجه بازیگران به این پهنه آبی جلب شود یافته های محققان حاکی از این دارد که مزایای این قلمرو آبی حداقل به 4 گروه قابل تفکیک است:1- ژئواکونومیک: به طور دقیق تر برخورداری از منابع غنی نفت و گاز به اثبات رسیده در دریای چین جنوبی بخشی از انگیزه بازیگران مختلف جهت مداخله در این قلمرو آبی را شکل می دهد. 2-ژئوتوریسم: این قلمرو آبی و بلاخص جزایر آتشفشانی مستقر در آن به دلیل برخورداری از صخره های مرجانی از پتانسیل مناسبی برای توسعه گردشگری دریایی برخوردار است. 3-استقرار در کریدور های آبی بین المللی: اما یکی از مهم ترین ویژگیهای دریایی چین جنوبی استقرار آن در محل تراتزیت بین المللی دریایی است. چنانکه این آبراه بین المللی یکی از راه های مهم کشتیرانی جهان محسوب می گردد که حداقل یک سوم از تجارت جهانی را به خود اختصاص داده است.4-ژئواستراتژیک: موقعیت ثقل و مرکزی جزایر مستقر در دریای چین جنوبی به حیث نظامی این ظرفیت را به بازیگر خود می دهد که به کشورهای اطراف اشرافیت اطلاعاتی،امنیتی و لجستیکی داشته باشد؛ چنانکه در صورت تهاجم در کوتاه ترین زمان ممکن نسبت به آن عکس العمل نشان دهد.
تاکتیک ها و اقدامات چین و ایالات متحده با محوریت دریای چین جنوبی
چین از سالیان دور بلاخص در دوران جنگ سرد با یک استراتژی آرام خود را در قامت یک قدرت نوظهور جهانی به افکار عمومی و نخبگان جهانی معرفی کرد؛ در همین راستا همانند سایر ابرقدرت ها بلاخص روسیه برای خود یک حریم امنیتی قایل بوده به طوریکه مایل نمی باشد بازیگران رقیب بر این حریم نفوذ می کنند. بخشی از این کمربند امنیتی به تایوان و دریای چین جنوبی محدود می شود چنانکه موجب شده پکن به ساخت جزایر مصنوعی و ایجاد پایگاه های نظامی در جزایر اسپراتلی نیز روی آورد. از طرفی ایالات متحده نیز در قامت یک قدرت هژمون در کنار دیپلماسی فعال خود و رایزنی با کشورهای ثالث و حتی چین تلاش داشته موضوع را با شیوه مسالمت آمیز و با تمرکز بر دیپلماسی حل و فصل نماید اما در عین حال و در پشت پرده با آموزش نیروهای مسلح تایوان و تجهیز نظامی ویتنام و فیلیپین و همچنین همکاری های امنیتی با هند، ژاپن، استرالیا، بریتانیا بر علیه چین سبب تحریک بیشتر پکن شده است.
آینده تحولات
این منطقه به علت حضور بازیگران مداخله گر متعدد و با اهداف و منافع گوناگون یکی از مناطق بالقوه جنگ و نزاع در آینده محسوب می شود. به طوریکه فضای بی اعتمادی و عدم حس همجواری در هر یک از کشورها موجب گردیده که آنها از یک سو به دنبال انعقاد پیمان نظامی با کشورهای مختلف باشند و از طرفی با خرید تجهیزات نظامی پیشرفته بیش از پیش به امنیتی شدن این قلمرو آبی کمک نمایند. در عین حال پر واضح است که در دیدگاه و اندیشه جو بایدن، چین اکنون یکی معضلات اصلی ایالات متحده محسوب می شود به طوریکه رفت و آمد های اخیر روسای CIA در همین خصوص قابل تفسیر است. با این حال اگر چه نمی توان به صراحت در خصوص آینده این تحولات صحبت نمود اما بر اساس منطق واقع گرایی، به نظر می رسد که آمریکا در مقابل چین به شیوه ای عمل کند که در دوران جنگ سرد نسبت به شوروی عمل کرده است. از این رو اگر چه آمریکا به اقدامات چین در زمینه مدیریت ویروس کرونا، نقض حقوق بشر و نحوه برخورد با اعتراضات دموکراسی خواهانه هنگ کنگ معترض شده است اما وجود برخی از منافع مشترک در مسائل جهانی یعنی تغییرات آب و هوایی، مبارزه با مواد مخدر و تسلط طالبان افغانستان، مسائل هسته ای ایران و.. وجود هر نوع تقابل نظامی رو در رو با محوریت دریای چین جنوبی را در خصوص این دو کشور رد می نماید. اما در عین حال این سناریو وجود دارد که ایالات متحده به کمک بازیگران منطقه ای یعنی هند، ژاپن، استرالیا و قدرت های کوچکتر مانند سنگاپور، کره جنوبی و ویتنام عرصه بر پکن تنگ نماید.
تهیه شده توسط سحر جهانی، کارشناس ارشد روابط بین الملل
نکات مطرح شده در این مقاله، نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده بوده و الزاماً عقاید هیئت تحریریه اسپوتنیک را بازتاب نمی دهد.