هنر همیشه بر حق بودن
درباره جستار و میل مبهم جستارخوانی طاهره نمرودی این را که نمیتوانیم در زندگی همه را از خود راضی نگه داریم، به صورت جملات قصار زیادی در فضای مجازی و به شکلهای گوناگون خواندهایم، اما این دقیقا راهی است که جستار در پیش گرفته است و هر چقدر باقی ژانرها این مورد را به او گوشزد کردهاند و مانعش شدهاند، او وقعی ننهاده است و راه خود را از...
درباره جستار و میل مبهم جستارخوانی
طاهره نمرودی
این را که نمیتوانیم در زندگی همه را از خود راضی نگه داریم، به صورت جملات قصار زیادی در فضای مجازی و به شکلهای گوناگون خواندهایم، اما این دقیقا راهی است که جستار در پیش گرفته است و هر چقدر باقی ژانرها این مورد را به او گوشزد کردهاند و مانعش شدهاند، او وقعی ننهاده است و راه خود را از «هنر همیشه بر حق بودن» الگو گرفته است و پیش میرود. جستار آنقدر در این راه جلو رفته و مطابق میل اکثریت حرکت کرده که دیگر معشوقه هزارداماد شده است و هر کسی نمیتواند بهراحتی تعریفی از آن ارائه دهد و معرفیاش کند.
نتیجه این است که کتابهای جستار را در قفسه کتابهای جدید و پرفروش میبینیم و به دلیل حجم کمی که دارند و تعریفی که شنیدهایم، به خواندنشان تشویق میشویم، اما این سوال برایمان پیش میآید که چه انتظاری از جستار باید داشته باشیم؟ قرار است با داستان روبهرو شویم، یا مطلبی علمی یا پژوهشی؟
برای روشنتر شدن موضوع و تکلیف جستار که چه انتظاراتی از آن داشته باشیم، با رویا پورآذر، دبیر ترجمه نشر اطراف، که کتاب «تخیل مکالمهای» با ترجمه او برگزیده ترجمه برتر جشنواره پروین اعتصامی شده و جابر تواضعی، نویسنده، روزنامهنگار و پژوهشگر، که آثار مختلفی در حوزه ادبیات و هنر منتشر کرده، درباره جستار و جستارخوانی مصاحبه کردیم.
وقتی از جستار حرف میزنیم
جستار در اولین تعریف متنی است غیرداستانی، اما در ادامه نزدیکترین ژانر به آن را داستان کوتاه میدانند. درحالیکه جستار هیچوقت با داستان کوتاه مقایسه نمیشود، بلکه با ویژگیهای مقاله مقایسه میشود.
فیلیپ لوپت، مقالهنویس و داستاننویس آمریکایی، درباره تعریف جستار میگوید: «سادهتر آن است که جستارنویسان تأثیرگذار را فهرست کنیم تا اینکه بخواهیم به تعریف ثابت و مشخصی از این فرم بیثبات برسیم.» حتی برخی هم معتقدند تعریف جستار با تکیه بر اینکه چه چیزی نیست، آسانتر است.
نشر اطراف نیز که مجموعه جستاری منتشر کرده است، در ابتدای کتابهای جستار، آن را اینگونه معرفی میکند: «جستار یا essay مانند مقاله یا article متنی غیرداستانی است، اما بهجای آنکه مثل مقاله اطلاعاتی درباره یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده درباره موضوع را با لحنی که اعتماد مخاطب را برانگیزد، برایش توضیح میدهد.»
درباره ورود دیدگاه نویسنده در متن این نوع مقاله هم اینطور گفته شده: «جستارنویس بر اساس تجربه زیسته خود، نگاه ویژهای به مفهوم یا رخداد مورد نظرش پیدا کرده، به یک روایت فردی رسیده و با نوشتهای صمیمی و صادقانه میخواهد موضع و تحلیل خودش را شرح دهد. به همین دلیل خواندن جستار ما را با طرز فکر و منش نویسنده آشنا میکند.»
هرچند این تعریف همینجا تمام نمیشود و چند صفحهای ادامه دارد، رویا پورآذر تعریفش را به همین چند صفحه ارجاع داد و آن را تعریف کاملی برای جستار میداند.
جابر تواضعی، نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات هم تاکید میکند که هنوز تعریف جامع، مانع و کلاسیکی از جستار نداریم و حتی در نحوه ادای آن هم اتفاق نظر وجود ندارد. او درباره تلفظ جستار به این نکته اشاره میکند که خیلیها اعتقاد دارند جَستار درست است و نه جُستار و درباره ویژگیهای جستار نیز اضافه میکند: «بههرحال جستار یکی از زیرمجموعههای نانفیکشن یا ناداستان است که مدتی است وارد ادبیات و مطبوعات ما شده و در همین مدت کوتاه، صاحب یک نشریه مستقل هم شده است. فارغ از مرز و تعریف جستار و ناداستان، میشود گفت جستار نوشتهای است بین ادبیات و روزنامهنگاری که میشود در آن حرفهای خیلی جدی را با لحنی داستانی یا روایی مطرح کرد و با اینکه تعریف نعلبهنعل «داستان» در مورد آن صدق نمیکند، عنصر روایت در آن بسیار پررنگ است. در کل، نویسنده ناداستان ضمن ارائه خاطرات و تجربه شخصیاش درباره یک موضوع، از فلسفه و دانشهای دیگر هم برای انتقال مفهوم مورد نظرش کمک میگیرد.»
نقطه مقابل چیز نفرتانگیزی به نام مقاله
همانطور که اشاره شد، جستار را میتوان مقالهای دانست که مرزهای سفت و سخت آن را رد کرده است. نویسنده مقالهای مینویسد، اما میخواهد آن را با تجربیات خودش و حتی داستان به سرانجام برساند. درحالیکه اولین جستارنویسان با مقالههای دانشگاهی با این مهر و عطوفت رفتار نمیکردند، بلکه آن را خاری در چشمان خود میدیدند.
میشل مونتنی که از او به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان و فیلسوفان دوران رنسانس یاد میکنند، یکی از نخستین کسانی است که به نوشتههایش عنوان جستار را چسباند. او اهداف خودش را در برابر اهداف دانشگاهیان -«فضلفروشان»- میبیند که «در کتابهایشان به غارت دانش میروند و دانش را نوک زبانشان نگه میدارند، فقط برای اینکه بالایش بیاورند و در باد پراکنده کنند.» قضیه همینجا تمام نمیشود و ویلیام گس، منتقد و نویسنده آمریکایی، آن را چیزی میداند که بهوضوح نقطه مقابل آن چیز نفرتانگیزی است که «مقاله» نامیده میشود.
برخی از استادان دانشگاه نیز پیرو این دو نفر شدهاند و از دانشجویان میخواهند به جای مقاله، جستار ارائه دهند. این حرکت باعث به وجود آمدن جنبوجوشی بینشان شده که اصلا جستار چیست و چگونه باید نوشته شود؟ پورآذر درباره این موضوع میگوید: «حتی این موضوع هم که برخی اساتید در دانشگاه به دانشجویان میگویند مثلا فلان موضوع را در قالب جستار بنویسید، شاید کار حسابشدهای نباشد، چون جستارنویسی کار هر کسی نیست. البته هر کسی میتواند نوشتن جستار را تجربه کند، اما با این کار جستارنویس نمیشود و احتمالا منظور استاد این بوده که نظرات خود را هم وارد متن کنید، یا طوری بنویسید که مخاطب شما مثل خودتان کنجکاو شود و بخواهد بداند چه قدمهای شخصی در زندگیتان برداشتهاید.»
به نظر او نوشتن جستار یا نویسندگی هر ژانر دیگری در ادبیات نیازمند دو ویژگی است: «نخست اینکه فرد ظرفیت نوشتن را در وجود خودش داشته باشد و دوم اینکه به دنبال باید و نبایدهای جستارنویسی، رماننویسی، داستاننویسی و… باشد و آنها را یاد بگیرد و تمرین کند. درنهایت کسی به نقطه مناسب میرسد که بتواند در این دو نقطه به تعادل برسد؛ نه استعداد بدون تلاش کافی است و نه تلاش بدون استعداد.»
تواضعی نیز عقیده دارد: «درست است که اصول و قواعد ناداستان و جستار هنوز به طور جدی دستهبندی و تئوریزه نشده، اما معنیاش این نیست که هرکس از راه رسید، میتواند یک ناداستان و جستار خوب و بهیادمادنی بنویسد. چهبسا یک نویسنده یا روزنامهنگار موفق در عرصه ناداستان موفق نباشد. نوشتن در حالت کلی، کار سخت و دیربازدهی است و به عشق، مطالعه و تمرین طولانی نیاز دارد.»
فضای مجازی و جستارخوانی
دبیر ترجمه نشر اطراف تاثیر فضای مجازی در جستارخوانی را نیز با دو عامل تاثیرگذار میداند؛ یکی آنکه شبکههای اجتماعی یکسری عادتهای خواندن را تقویت میکنند و یک نوع عادتهای خواندن را تضعیف میکنند. او درباره تاثیر عادتهای خواندن در فضای مجازی میگوید: «خواهینخواهی وقتی آدم زیاد در شبکههای اجتماعی حضور دارد و با محتوای موجود در آن راضی میشود، حوصله خواندن متن طولانی را کمتر دارد. چهبسا باعث شود کسی که عادت کرده به خواندن و ماندن در شبکههای اجتماعی، حوصله نداشته باشد جستاری را که به موضوعی جدی میپردازد، تا انتها بخواند. اما همه این مسائل به حساسیت آدمها و علایقشان بستگی دارد.»
و در مورد دوم نیز اضافه میکند: «اینکه به طور مستقیم بگوییم گسترش فضای مجازی به جستارخوانی کمک میکند، در وهله اول نیاز به تحقیق دارد و بعد از آن شامل جنبههای مختلفی هم میشود.
مثلاً در اینستاگرام یا توییتر افرادی که به شکل حرفهای کتاب معرفی میکنند و نظرشان برای بسیاری از خوانندگان مهم است، از کتاب جستاری خوششان آمده باشد و آن را معرفی کنند، میتواند در تبلیغ آن کتاب تأثیر گستردهای داشته باشد. به شکل دیگری بعید میدانم بشود مدعی شد که حضور در فضاهای مجازی مثل اینستاگرام و توییتر مردم را به خواندن جستار تشویق کند، یا آنها را برای خواندن جستار تعلیم دهد.»
اما تواضعی نظر خود را درباره این موضوع اینگونه شروع میکند که شبکههای اجتماعی با ساده کردن قالب و نحوه ارائه، این تصور و توهم را در بیشتر کاربران به وجود آوردهاند که خودشان را نویسنده یا روزنامهنگار بدانند. و درباره تاثیر کاربران فضای مجازی ادامه میدهد: «مختصات فضای مجازی باعث میشود نوشته یک بلاگر یا اینفلوئنسر معمولی با حداقل دانش در زمینه ادبیات و روزنامهنگاری بیش از یک نویسنده یا روزنامهنگار خبره و حرفهای به چشم بیاید. از طرف دیگر، افزایش رقابت علاقهمندان به نوشتن و انتشار کتاب، سخت شدن عنصر ممیزی برای نویسندگان واقعی، پایین آمدن تیراژ کتاب و افول روزنامهنگاری به عنوان یک حرفه جدی، باعث شده نویسندگان و روزنامهنگاران حرفهای فضای مجازی را چندان جدی نگیرند و بیشتر به عنوان فضایی برای استراحت در آن حضور داشته باشند. این وسط، تلاش کسانی هم که غیر از این عمل میکنند، چندان به چشم نمیآید. اما در کل همین که شبکههای اجتماعی افراد معمولی را هم به صرافت نوشتن انداخته، اتفاق خوبی است.»
حدیث نفس
نویسنده مجموعه داستان «زیر درخت انجیر» دلیل تمایل خوانندگان به جستار را کم شدن فاصله بین مخاطب و نویسنده میداند و در اینباره معتقد است: «جستار یک جور مستندنگاری است و ریشه در واقعیت دارد. این یعنی اولا جستارنویسی بسیار به روزنامهنگاری شبیه است. دوم اینکه نویسنده یک تجربه واقعی را که برای خودش اتفاق افتاده، با زاویهدید اول شخص و با لحنی روایی و جذاب برای مخاطب روایت میکند و این کار را به داستان و روایت نزدیک میکند. فکر میکنم مهمترین دلیل استقبال مخاطب از این قالب این باشد که با یک تجربه شخصی و صادقانه روبهروست و این بهشدت فاصله او را با نویسنده/ راوی کم میکند. جستار در اکثر مواقع، یک جور حدیث نفس است. «من» یا خود واقعی نویسنده در جستار نقش پررنگی دارد و این باعث میشود مخاطب آن را نوشتهای بداند که از صافی درک، مشاهده و تجربه عینی و شخصی نویسنده و در یک کلام فردیت او عبور کرده و میتواند به خواننده هم در تجربه بهتر زندگیاش کمک کند.»
خوانشهای متفاوت از جستار
پورآذر یکی از ملزومات خواندن جستار را برای افرادی که میخواهند این ژانر را شروع کنند، روش ارتباط برقرار کردن با جستارهای روایی متفاوت میداند و در اینباره توضیح میدهد: «همانطور که روش انتقال مطلب یک جستارنویس با جستارنویس دیگر فرق دارد، ناخودآگاه این اتفاق میافتد که خواننده هم خودش را برای خواندن هر جستار تنظیم میکند، مثلا یک جستارنویس کند پیش میرود و جستارنویس دیگری اطلاعات را خیلی سریع و مسلسلوار پرتاب میکند. اگر بخواهیم به صورت بسته با ژانر جستار مواجه شویم، برایمان سخت میشود. از جستاری خوشمان میآید، ولی با جستار دیگری اصلا نمیتوانیم ارتباط برقرار کنیم.» به نظر او کسی که زیاد میخواند، خواننده حرفهای نیست، بلکه کسی میتواند خواننده حرفهای جستار شود که در ذهنش این ظرفیت را ایجاد کند که با ریتم نگارش نویسنده نهفقط در سرعت انتقال مطلب، بلکه با فرم ضرباهنگی که متنش میطلبد، آن را مطالعه کند، یا به ذهنش عادت دهد در مواجهه با نوشته خاصی به پرسشگری بپردازد تا راه ارتباط با متن را پیدا کند.
اقتباسی یا ابداعی؟ مسئله این است
در آخر تواضعی درباره اقتباسی بودن یا نبودن جستار در ایران میگوید: «داستان کوتاه را معمولا یک قالب جدید و مدرن میدانند و اعتقاد دارند که از آنور آب وارد ایران شده. درحالیکه وقتی به ادبیات کهن ایران نگاه میکنیم، به آثار زیادی برمیخوریم که بخش زیادی از مشخصات داستان کوتاه مدرن را در خود دارند. مخصوصا وقتی وارد بحث داستان کوتاه کوتاه یا فلشفیکشن میشویم. این گزاره در مورد ناداستان و جستار هم صدق میکند.»
جابر تواضعی با اشاره به گستردگی حوزه ناداستان، معتقد است تقریبا همه زندگینامهها و سفرنامهها را میتوان ذیل این موضوع دستهبندی کرد. از «سفرنامه ناصرخسرو» بگیر تا «خسی در میقات» جلال آلاحمد. از «روزها»ی محمدعلی اسلامی ندوشن تا «روزها در راه» شاهرخ مسکوب. از روایتهای محمد قائد هم به عنوان نمونههای خوب جستارنویسی یاد میکنند و البته نمونه تیپیک و مثالزدنیاش «سنگی بر گوری» جلال است که در آن بسیار صادقانه با یکی از مسائل خصوصیاش روبهرو شده. پراقبالترین نویسندگان خارجی در ایران، آلن دوباتن است که عنصر فلسفه در کتابهایش نقش پررنگی دارد. اروین یالوم هم در نوشتههایش از روانشناسی بیشتر از عناصر دیگر بهره میبرد. از نویسندگان جدیدتر، سفرنامههای منصور ضابطیان در این دسته قرار میگیرد و نویسندگانی مثل علی خدایی و محمد طلوعی هم که تابهحال صرفا در زمینه ادبیات داستانی فعالیت کردهاند، اخیرا آثاری در این حوزه منتشر کردهاند.»
پینوشت: در این گزارش، از مطلبی با عنوان «چرا تعریف جستار اینقدر دشوار است؟» ترجمه حسین رحمانی و منتشرشده در سایت نشر اطراف استفاده شده است.
چلچراغ 818