موسیقی روان گردان و معرفی چند آهنگ کلاسیک توهم زا!
در این مقاله برآنیم ضمن ارایه تعریفی دقیق از واژه های «توهم» و «روان گردان» از منظر بیولوژی، به…
چیستی توهم و ارتباط آن با موسیقی
همه ما اصطلاحاتی چون موسیقی توهم زا، روانگردان و امثال اینها را شنیدهایم و گهگاه از آنها استفاده میکنیم و اغلب این واژهها را مختص یکی از زیر شاخههای موسیقی راک میدانیم. باید گفت این شناخت ناقص شامل همه ماهیتِ موسیقیِ روانگردان نمیشود. ابهام در تعاریف دقیق و علمی این اصطلاحات میتواند در بیان و فهم دقیق مطالب مرتبط با این کلمات چالش ایجاد کند. در این نوشتار سعی دارم ضمن ارایه تعریفی دقیق از واژه های «توهم» و «روان گردان» از منظر بیولوژی، به معرفی موسیقی هایی که بار این برچسب را به دوش میکشند بپردازم و در نهایت به پاسخ این سوال بپردازم که: آیا موسیقیهای کلاسیک (با تعریف عرفی آن) میتوانند توهمزا باشند؟ و در بخش دوم مقاله به معرفی موسیقی های کلاسیک روان گردان خواهم پرداخت.
تعریف واژه توهم از منظر علمی
از منظر علمی اطلاق توهم به رفتار یک شخص زمانی جایز است که او چیزهایی را که خارج از ذهنش وجود ندارد را میبیند، میشنود، بو میکند، مزه میکند و یا به هر طریقی احساس می کند. این توهمات در مبتلایان به اسکیزوفرنی (schizophrenia) شایع هستند و معمولاً با شنیدن صدا تجربه می شوند. حال باید دید وقتی در حال گوش دادن به موسیقی روانگردان هستیم در مغزمان چه روی میدهد؟ تحقیقات آزمایشگاهی نشان میدهد که در هنگام شنیدن این موسیقی ها مغز آندورفین زیادی ترشح میکند که باعث ایجاد حس لذت میشوند. موسیقی روانگردان به طور خاص از اشتیاق برای درک فضایی آزاد در ذهن و تجربیات تازه پیدا شده است. تجربه صداهایی که به شکلی خارج از عرف، شنونده را از حال طبیعی خارج کنند.
کلمه psychedelic”” یا روانگردان در سال ۱۹۵۷ توسط روانپزشک انگلیسی همفری آسموند (Humphry Osmond) ابداع شد و به داروهای روانگردان (خصوصن LSD مخفف “Lysergic acid diethylamide” اسید دی اتیل آمید لیزرژیک) که توهم و گسترش ظاهری آگاهی ایجاد می کنند، اطلاق میشود. کلمه psychedelic”” ترکیبی از کلمات “psycho” (ذهن یا روان) و ” delic” (دلپذیر) است که از ریشه یونانی “dēlos” گرفته شده است. مایکل پولان (۱) معتقد است: «این تعریف (تعریفی که در پاراگراف قبل ارائه شد) به نوعی مبهم است اما نشان می دهد که این داروها تصاویر ذهنی را به نوعی به یک فضای قابل مشاهده تبدیل می کنند.» توهم موسیقیایی، نوعی نادر از آسیب شناسی روانی در اختلالات روان پریشی اولیه است. در یک نظرسنجی که توسط موسسه گلدن ات ال (۲) که در سال ۲۰۱۵ انجام گرفت، مشاهده شد که اکثر بیماران مبتلا به علیت روانشناختی هنگام شنیدن موسیقیهای توهمزا دچار افسردگی و به دنبال آن اختلال عاطفی دو قطبی شدن و در در دو درصد موارد دچار اسکیزوفرنی میشوند.
موسیقی روانگردان psychedelia
موسیقی روانگردان که گاهی “psychedelia” نیز نامیده می شود طیف گستردهای از سبکها و ژانرهای موسیقی را در بر میگیرد که تحت تأثیر موسیقی روان پریشانه دهه ۱۹۶۰ قرار دارد و خرده فرهنگی است مربوط به افرادی که از داروهای روانگردان مانند LSD، قارچ سایلوسیبین (۳)، مسکالین (۴)، دیامتی (۵) برای تجربه توهمات دیداری و شنیداری استفاده می کردند. این وضعیت به نام سینستیزیا (synesthesia) به معنای تغییر وضعیت هوشیاری شهرت دارد یعنی شرایطی که در آن کسی از طریق حواس خود به روشی غیرمعمول چیزهایی را تجربه می کند، به عنوان مثال با تجربه یک رنگ به عنوان صدا، یا یک عدد به عنوان موقعیتی در فضا. یک فرد مبتلا به سینستیزیا ممکن است به عنوان مثال عدد ۲ را به عنوان یک عدد سبز و عدد ۵ را به عنوان یک عدد قرمز ببیند
موسیقی روانگردان همچنین ممکن است به منظور افزایش تجربه استفاده از این داروها کاربرد داشته باشد. موسیقی روانگردان در طی دهه ۱۹۶۰ و قبل از اینکه رواج آن در اوایل دهه ۱۹۷۰ کاهش یابد در میان گروههای موسیقی فولک و راک در ایالات متحده و انگلستان ظهور کرد و زیر ژانرهای این موسیقی، راکروانگردان (psychedelic rock)، اسید راک (acid rock) و پاپ روانگردان (Psychedelic pop) هستند. در دهههای پس از آن سبک های جانشین زیادی خلق شدند، از جمله راک پیشرو (Leading rock)، کرات راک (Crot Rock) و هوی متال (heavy metal).
پس از آن احیا این سبکها منجر به تولد ژانرهای روانگردان فانک (Psycholedic Funk)، نئو روانگردان (Neo Psycholedic) و استونر راک (snooker rock) و همچنین موسیقی های الکترونیک روانگردان مانند اسید هاوس (acid house)، موسیقی ترنس (trance music) و نیو ریو (new rave) است.
پژوهشهای آزمایشگاهی مندل کالن (Mendel Kalen) دکترای علوم اعصاب کالج سلطنتی بریتانیا طی آزمایشهایی که بر روی مصرف کنندگان ال اس دی انجام داد به پژوهش در رابطه میان توهم و موسیقی پرداخت. وی با علم به اینکه از دهه شصت میلادی میان برخی از انواع موسیقی و «ال اس دی» ارتباطی با کارکرد ضد فرهنگی وجود داشته است، دریافت که گوش دادن به این گونه موسیقی ها هم زمان با تجربه مصرف این ماده روانگردان می تواند در یک سطح عصبی تأثیر بگذارد و برای پشتیبانی از این ادعا اسکن مغزی انجام داد. یکی از چالش های تحقیقات او نحوه انتخاب موسیقی بود.
معرفی قطعاتی از موسیقی کلاسیک که می توانند توهم زا باشند
همانطور که پیش از این اشاره شد، موسیقی روانگردان یک ژانر فرعی از سبک راک دهه ۱۹۶۰ است، اما در توصیفی گسترده تر باید گفت بخش وسیعی از اصوات سه بعدی که طی دههها و قرنهای گذشته تولید و خلق شدهاند و شنیدن آنها در شرایطی خاص و بدون استفاده از هرگونه ماده روان گردان ممکن است سبب خروج حالت روانی ما از حال طبیعی شوند، میتوانند زیر مجموعه این تعریف قرار بگیرند.
مصاحبههایی که با دستاندرکاران تولید موسیقی روان گردان معاصر صورت گرفته، نشان می دهد که موسیقی کلاسیک تاثیر زیادی بر راک روان گردان داشته است. جیم مک کارتی نوازنده درام گروه یاردبرد در مصاحبه با بی بی سی میگوید: ما قبلاً به موسیقی کلاسیک گوش می دادیم مثلن آثار استراوینسکی و انواع و اقسام موسیقی های شبیه آن و پروکول هاروم می گوید که قطعه A Whiter Shade of Pale را تحت تاثیر Air on the G String اثر باخ، ساخته است. با این توصیف روانگردان ترین قطعات موسیقی کلاسیک کدامند؟ قطعات زیادی برای انتخاب وجود دارد. به عنوان اولین اثر شما را به یک کار پیانوی اتمسفریک از کلود دبوسی آهنگساز فرانسوی که 100 سال پیشتر درگذشته است ارجاع میدهم.
Voiles اثر دبوسی
دبوسی در مجموعه ای از قطعات انقلابیاش احساس جدیدی را درموسیقی کلاسیک ایجاد کرد و به نظر می رسد که او موسیقی خود را از قواعد سخت گیرانهای که در گذشته به آنها پایبند بوده (بیشتر قواعد ژرمنیک) آزاد کردهاست. مهمترین کار او در 94 "پرلود برای بعد از ظهر فاون" بود که در آن خلق و خوی موسیقی آسیایی را با مواد موسیقی رمانتیک غربی (آکوردهای مینور، آکوردهای تعلیقی، زبان هارمونیک رمانتیسیسم) درهم آمیخت تا لحنی ایجاد کند که به نظر میرسد جریانی آزاد در موسیقی است، چیزی شبیه کلیدوسکوپ. همانطور که الکس راس در کتاب خود : "سکوت صداست" این نگرش به ساخت موسیقی را به راگاهای هند و برخی آثار واگنر و اشتراوس نیز نسبت می دهد.
در سال 89دبوسی که در نمایشگاه جهانی پاریس شرکت کرده بود برای اولین بار موسیقی اندونزیایی "گاملان" آشنا شد. این اثر که تأثیر عمیقی بر او گذاشته بود او را بر آن داشت که به دنبال راه هایی برای تلفیق صدای سازهای کوبه ای از دنیاهای متفاوت موسیقی در ساخته های خود باشد، درست مانند گروه بیت که موسیقی هندی را در اواسط دهه شصت وارد موسیقی خود کردند. در این اثر دبوسی از گام پنتاتونیک استفاده کرد و همانطور که هوارد گودال در کتاب "داستان موسیقی" توضیح می دهد دبوسی به آکوردهایش اجازه می داد بدون رعایت قوانین کلاسیک (تهیه و حل) در کنار هم معلق باشند و با یکدیگر تداخل و همپوشانی داشته باشند. نتایج بررسی روی دو قطعه کوتاهی که او بین سالهای 1903 تا 1909 برای پیانو نوشته است "Pagodes" و"Voiles" خیره کننده هسنتد چرا که شنیدن این دو قطعه تا حد زیادی آثار موسیقیهای توهم زا را در شنونده ایجاد میکند.
راب چپمن که کتابی در خصوص رنگها و توهمات دارد، مینویسد: "مقدمه وحشت اانگیز دبوسی با لحن جاوهای ، همان جذبه ای بود که راجر مک گوین ، دیوید کراسبی ، جورج هریسون و بسیاری دیگر هنگام شنیدن موسیقی راوی شانکار تجربه کردند." دبوسی ادعا کرد: "موسیقی جاوه ای" باعث میشود که تونیک و دومینات ما مانند اشباح به نظر برسد. وی در نوشتن آثار پیانو از پدال ساستین زیاد استفاده میکرد. نگرشی تکنیکال به آهنگسازی که بعدها برخی از موسیقیدانان با پیروی از او استفاده از پدال فاز را به منظور ایجاد صداهای کدر در خط ملودی متداول کردند. آنچه مروین کوک"پالایش طنین صدا" نامید.
سمفونی فانتاستیک اثر برلیوز
در دهه 1960 حضور برخی از اصوات و عوامل توهمزا در موسیقی کلاسیک فرانسه به طور قطع قابل شناسایی است. این اتفاق با هدف جذب جوانان به موسیقی کلاسیک که عدهای آن را کسل کننده میپنداشتند و یا میان این موسیقی و آنچه در موسیقی مد روز که حاوی صداهایی وحشی بود قرابتی نمییافتند، قابل توصیف است. در سال 1969لئونارد برنشتاین رهبر ارکستر، آهنگساز و معلم موسیقی آمریکایی، یک سخنرانی با عنوان سفری به دنیای برلیوز ایراد کرد. این سخنرانی به عنوان بخشی از مجموعه کنسرتهای ارکستر جوانان قلمداد میشد. او بخشی از موومان آخر سمفونی فانتاستیک را نواخت و گفت: آنچه شنیدید یک موسیقی کاملن توهمزا و خلسهآور است و این صداها بخشی از اولین سمفونی روانگردان در تاریخ هستند. اولین توصیف موسیقایی از یک سفر ذهنی که 130 سال قبل از گروه بیت در 30 توسط آهنگساز درخشان فرانسوی هکتور برلیوز نوشته شدهاست.
این قطعه با زبان موسیقی داستان یک هنرمند عاشق و ناامید را روایت می کند که خود را با تریاک مسموم کرده است. این احتمالاً زندگی نامه خود اوست و شاید برلیوز تحت تأثیر زندگینامه خودش این قطعه را نوشته باشد. بر این اساس برنشتاین به مخاطبان خود هشدار داد: "برلیوز این داستان را همانگونه که هست بیان میکند. در خلال این موسیقی شما سفر می کنید و در مراسم خاکسپاری خود فریاد می کشید".
سوییت سیارات بخش هفتم نپتون مرموز اثر گوستاو هولسف
پل مورلی منتقد موسیقی توضیح می دهد که چگونه در نوجوانی و در دهه 1970انگلستان اشتهای او به موسیقی به یک وسوسه مقاومت ناپذیر برای یافتن هیجانات جدید و خلسهآمیز تبدیل شد. او این تاثیر را از موسیقی کلاسیک و به ویژه مجموعه معروف گوستاو هولست گرفته است. در این اثر به نام سیارات هر یک از قطعات به نام یکی از سیارات منظومه شمسی نام گذاری شده و بین سالهای 1914 تا 1916نوشته شده است. وی اشاره میکند که در طراحی جلد نسخههای آنالوگ این آلبوم همیشه تصاویری از فضای پرستاره کیهان نقش بسته بود که به نظر می رسید بیشتر برای داستانهای علمی تخیلی طراحی شده و اینکه چگونه قطعه آغازین این آلبوم یعنی مریخ در زمان آغاز جنگ های فضایی در برنامههای تلویزیونی و فیلمها به عنوان موسیقی متن استفاده میشوند.
این آلبوم مفهومی در دهه 1970به شدت روی موسیقیهای گروههای راک تأثیرگذار بود و هنوز هم به طور چشمگیری مدرن، فضایی و روانگردان احساس می شود، خصوصاً قطعه زحل و البته موومان آخر آن نپتون.
نور جاویدان اثر لیگتی
در برخی از فیلمهای سینمایی از موسیقیهای کلاسیکی استفاده میشود که برای این منظور (استفاده در فیلم) ساخته نشدهاند. اما شاید موسیقی کمتر فیلمی به اندازه فیلم "اودیسه فضایی" ساخته "استنلی کوبریک" با این شیوه ساخته و پرداخته شده باشد. یک داستان علمی تخیلی و حماسی که در سال 1968ساخته شد و موسیقیاش را از برخی آثار با شکوه و آسمانی موسیقی کلاسیک از جمله مشهورترین شان چنین گفت زرتشت 1968 اثر ریچارد اشتراوس وام گرفت.
با وجود این بیشترین موسیقی استفاده شده در این فیلم قطعه ای معاصر به نام "نورجاویدان" اثر "لیگتی" است که در سال 1966ساخته شده است و در آن از تکنیکی ترکیبی به نام میکروپلیفونی استفاده میکند .خود لیگتی این اثر را چنین توصیف کرد: "یک چند صدایی پیچیده متشکل از بخشهای جداگانه که در یک جریان موسیقی هارمونیزه که در آن هارمونی ها به طور ناگهانی تغییر نمی کنند تجسم یافته و در یکدیگر ادغام می شوند. ترکیبی از فواصل شفاف که به تدریج کدر می شوند و در این فضای ابری می توان ترکیبی از فواصل شفاف جدیدی را که در حال شکل گیری هستند، تشخیص داد. " دلیل خارقالعادگی این اثر این است که اگر چراغ ها را خاموش کنید میتوانید روی زمین دراز بکشید و به طور کامل در "نور جاویدان" غرق شوید.
شعر خلسه اثر اسکریابین
فقط آهنگسازان فرانسوی مانند دبوسی نبودند که با طلوع قرن بیستم سنتهای موسیقی کلاسیک ژرمنیک را در هم شکستند. آهنگسازان روسی مودست مازسکی و الکسانر اسکریابین نیز به همان اندازه پیشگام بودند. آنها با ایجاد یک هیاهو راه را برای افرادی مانند ایگور استراوینسکی هموار کردند تا او در 1913 باله خشن و معروف خود به نام "آیین بهار" را بسازد.
ویلیام میوال منتقد و مجری برنامههای نقد موسیقی در معرفی اسکریابین می گوید: "هر از چند گاهی تاریخ موسیقی نام فردی را در صفحات خود ثبت میکند که به نظر نمیرسد بخواهد همان بازی دیگران را ادامه دهد آنها بیگانگانی خلاق هستند. اسکریابین که در سال 72متولد شد و در سال 1915درگذشت، شامل این ویژگیها بود. میوال می افزاید: "موسیقی اسکریابین در پایان زندگیاش بسیار عجیب بود". برنارد جکوبسون منتقد هنری در باره قطعه شعرخلسه گفت: "هستی این موسیقی به پیوند تعداد زیادی واحدهای کوچک تماتیک که مدام در حال لقاح با یکدیگرند بستگی دارد، بسیاری از آنها چنان کروماتیک هستند که میتوان گفت احساس تونال تقریبن به طور کامل در زیر هجوم سرسخت رنگها (هارمونی کروماتیک) از بین می روند." در اینجا "رنگ" یک کلمه کلیدی است. اسکریابین بنیاگذار نگرش به موسیقی به عنوان رنگ بود و شعر خلسه تقریباً مانند یک نقاشی احساس می شود همچون منشوری که نورهای ساده را به طیفی خیره کننده و تاثیرگذار بدل میکنند.
درامینگ اثر استیو ریچ
چار هزلیوود در فیلم مستند جادوی مینیمالیسم Drones و Arpeggios که از شبکه بیبیسی نیز پخش شدهاست، چهار آهنگسازان بزرگ مینیمالیست آمریکایی را بررسی می کند که در قرن بیستم موسیقی کلاسیک را راه اندازی مجدد کرده اند. او بیان میکند که اگرچه مینیمالیسم آخرین انقلاب بزرگ در موسیقی کلاسیک در نظر گرفته شده است، آنان برای دستیابی به احساس خلسه، توهم و به ویژه یکنواختی و تکرار، به سنت های موسیقی قدیم متکی بودهاند.
بسیاری از قطعات طبقه بندی شده به عنوان مینیمالیسم وجود دارد که می توانیم برای این لیست انتخاب کنیم از قطعات تری ریلی در گام دو تا موسیقی دوازده بخشی معروف فیلیپ گلس اما من قطعه برجسته درامینگ اثر استیو ریچ را انتخاب کرده ایم زیرا بهترین اثبات برای این نکته است که آهنگسازان بزرگ می توانند با ساده ترین ابزار ( در این نمونه فقط درامز) مسحورکننده و متعالی جلوه کنند. همانطور که میشنوید ریچ در این قطعه از تکنیک منحصر به فرد خود که شامل یک تکرار یک عبارت با سرعت ثابت اما نه به شکلی کاملا یکسان است، استفاده می کند این تکنیک به موسیقی کمک می کند که به نوعی درون ذهن شنونده نفوذ کند و احتمالاً شما را به یک خلسه باشکوه ببرد.
توهم در موسیقی
محققان پیوندی بین موسیقی و نوع تصویری که مردم در هنگام مصرف دارو مشاهده می کنند را کشف کردند. این مطالعه که از سوی مرکز «روانشناسی عصبی اروپا» (European Neuropsychology) منتشر شد نشان داد که جریان اطلاعات بین قشر پاراهیپوکامپ که به حافظه مرتبط است با قشر بینایی، تحت تاثیر این دارو کاهش و با شنیدن موسیقی، ارتباط بین این دو حوزه افزایش یافته است.
از همه مهمتر، میزان بیشتر این تأثیر روی افرادی است که مشاهده تصاویر پیچیده تری را گزارش کردهاند و خصوصا تصاویری که از لحاظ ماهیت، زندگی خصوصی فرد مورد آزمایش را در بر داشتنه اند. کالن گزارش میکند که اغلب اوقات افراد با چشم بسته تصاویر واضحی دارند، تصاویری که در حال تعامل با آنها هستند. این طور نیست که آنها تصاویر سرگرم کننده خاصی را مشاهده کنند بلکه تعامل شخصی با آن تصاویر وجود دارد.
ماهیت شخصی بودن تجربه روانگردان، انتخاب موسیقی را دشوار می کند. برای تیم تحقیق این واقعا یک مساله بسیار چالش برانگیز بود زیرا هر شخصی اولویت های موسیقی منحصر به فردی دارد. در راستای به دست آوردن داده های شفاف علمی، آنها نمی توانستند به افراد مورد آزمایش اجازه دهند که موسیقی هایی که بطور معمول گوش می دهند را با خود بیاورند. کالن با مجموعه آهنگ های انتخابی خود که بعدا در گروه های جداگانه ای برای تعیین تاثیرات احساسی شان آزمایش شد، کار خود را شروع کرد.
او توضیح داد: در ابتدا من میخواستم با نوعی موسیقی بسیار مهیج و بسیار عاطفی مثلن موسیقی نئوکلاسیک کار کنم، اما با در نظر گرفتن محیط چالشی که مردم درون اسکنر افامآرآی قرار دارند فکر کردم شاید این ایده خوبی باشد که مردم را بیشتر در معرض محیطی کاملا عاطفی قرار دهیم. من به انتخاب موسیقی ای مشغول شدم که فضای کلی آن بسیار آرامش بخش و بسیار مثبت است عمدتا آثار یک هنرمند موسیقی امبینت به نام (Robert Rich).
در نهایت، کالن دو آهنگ هفت دقیقه ای از آلبوم “Yearning” کار مشترک رابرت ریچ و لیزا موسکوف (Lisa Moskow) را انتخاب کرد و این آهنگ ها را به عنوان موسیقی هایی آرامش بخش که با همراهی ساز سارود نواخته شده بودند، توصیف کرد و گفت: این آهنگ ها شامل سازهای بسیار معمول در موسیقی امبینت بودند یک سینتی سایزر، یک فلوت و یک ساز دیگر با یک خط ملودی شفاف داشت که شرکت کنندگان میتوانستند آن را دنبال کنند. کالن گفت که این آلبوم ریچ در واقع یکی از دلایلی بود که او جذب ایده کاربرد موسیقی در تحقیقاتش شده بود.
وی با اشاره به «کنسرت خواب» که در دهه هشتاد برای تماشاگران بی شماری اجرا شد گفت: رابرت ریچ شگفت انگیز است زیرا او واقعاً به انگیزه درک این مطلب که موسیقی می تواند روشی بسیار قدرتمند برای القاء و همچنین راهکاری برای تغییر حالات روحی باشد شروع به ساخت موسیقی کردهاست.
پخش موسیقی در یک اسکنر امآرآی (MRI) چالش های خاص خود را دارد حتی اگر افراد مورد آزمایش داروی روانگردان استفاده نکرده باشند. محققان از هدفون های مخصوص سازگار با امآرآی (که حاوی سیم پیچ مغناطیسی نیستند) استفاده کرده اند تا سعی کنند کیفیت صدای مناسب را در مورد صدای آزاردهنده دستگاه ام آر آی حفظ کنند.
بیشتر بدانید : مرگ آور ترین آهنگ تاریخ موسیقی + متن شعر
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: nazempour.smartm.ir