دنیای قزقزایی اثر دکتر مجتبی تجلی منتشر شد
کتاب دنیای قزقزایی اثر دکتر مجتبی تجلی منتشر شد. به گزارش شیرین طنز، دنیای قزقزایی محصول اندیشه آوانگارد، تجربهای جدید، گامی رو به جلو و... ادامه مطلب...
کتاب دنیای قزقزایی اثر دکتر مجتبی تجلی منتشر شد.
به گزارش شیرین طنز، دنیای قزقزایی محصول اندیشه آوانگارد، تجربهای جدید، گامی رو به جلو و نمونهای موفق از تحول و تغییر جهانْ بینی به همراه شیوهی نگارش در داستاننویسی معاصر ایرانی و عبور از شیوههای سنُتی نگارش است.
رُمانی فلسفی ـ اجتماعی با رگههایی از طنز
پیش از آنکه با داستانی جذاب و خواندنی مواجه باشیم با رُمانی فلسفی ـ اجتماعی با رگههایی از طنز فاخر اجتماعی مواجهیم که کشف و آفرینشی است بهسوی جهان داستاننویسی سورئالیستی؛
نویسنده در این کتاب به آفرینش، خلق شخصیت، ترسیم روابط اجتماعی و معضلات و مشکلات از منظر روانشناسی رفتاری پرداخته است از نکات بارز کتاب لذت خوانش متن، نوع روایت جذاب و تازگی موضوع است علاوه بر این نویسنده از شیوه های متفاوت طنز مدرن با استفاده از نثری شیوا در ساختار نظام مند رمان استفاده است که همه توده های اجتماعی و طبقات فرهنگی و نسل های متفاوت را مخاطب قرار داده است.
دنیای قُزقُزایی آخرین اثر مجتبی تجلی در ۹۲ صفحه، سایز رقعی، چاپ پاییز یک هزار و چهارصد با تصویرگری کریم بارزی به قیمت ۴۰ هزار تومان توسط نشر سیب سرخ منتشر شده است.
#gallery-1 { margin: auto; } #gallery-1 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-1 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-1 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */قسمت هایی از کتاب دنیای قزقزایی
فردای آن روز، شاید هم همان موقع، آن چهار نفر در حالی که روی دوش هر کدام شان کوله ای_با کوله بار اشتباه نگیرید_بود از کج آباد خارج شدند. کوله آنها پر از خیلی چیزها و در همان حال خالی خالی بود. آنها آن قدر رفتند تا به جایی رسیدند که شبیه آن نقاشی روی دیوار اتاقک زیر شیروانی بود.
نه خود آنها و نه هیچ کس دیگر نمیداند آنها چند روز و یا چقدر راه رفتهاند. آن جا یک چادر با سقفی محدب و به رنگ خاکستری تیره در نزدیکی تپهای سنگی برپا بود و غیر از آن بیابانی بود که تا جایی میشد آن را دید که در داخل گودال فرو میرفت و از چشم پنهان میشد. قزقزاها آن جا کولههای شان را روی زمین گذاشتند و قلنج شان را شکستند.