قبرستان غیر انتفاعی / سیری در باغ‌های معلّق مصائب اجتماعی 


قبرستان غیر انتفاعی / سیری در باغ‌های معلّق مصائب اجتماعی 

در معرفی «قبرستان غیر انتفاعی»؛ طنز نوشته های وحید حاج سعیدی با مقدمه رضا رفیع. سیری در باغ های معلّق مصائب اجتماعی  روزی روزگاری، هر... ادامه مطلب...

در معرفی «قبرستان غیر انتفاعی»؛ طنز نوشته های وحید حاج سعیدی با مقدمه رضا رفیع.

سیری در باغ های معلّق مصائب اجتماعی

روزی روزگاری، هر کتابی که چاپ می‌شد، جهت دیده شدن و صد البته پسندیده شدن، به مقدمه استاد سعید نفیسی نیاز داشت! کار به جایی کشید که استاد سعید باستانی، ببخشید سعید نفیسی، بدون این که کتابی برای مقدمه داشته باشد، چندین مقدمه کوتاه و بلند از پیش آماده داشت.

برای رمان یک نوع، برای کتب تاریخی نوعی دیگر. تحویل می‌داد و کار ناشر و فروشنده راه می‌افتاد و نویسنده کتاب هم با افتخار کارش را ادامه می داد.

این مقدمه نویسی، رفته رفته جزء لاینفک کتاب‌های شعر شد. نیما به نصرت می‌نوشت، نصرت به شاعر جوان، شاعر جوان به شاعر کتاب اول و…. همینطور صنعت شریف مقدمه‌نویسی به پیشرفت‌های عظیمی نائل آمد و کار به جایی رسید که اگر استاد بی مثال ‌طنز و مهربانی، جناب بهاءالدین خرمشاهی (که همواره سایه اش ‌مستدام باد)، چند خطی از بنده در جایی تعریف و توصیف شفاهی می‌کرد، ‌بلافاصله آن را کامل می‌کردم و به جای مقدمه‌ای از استاد خرمشاهی، بر روی جلد کتاب می‌کوبیدم تا مترسلان را به کار آید و مخاطبان را بلاغت افزاید. غافل از این که استاد، روحش هم از این شعبده بازی‌ها خبر نداشت.

کشف طنزنویس

‌استاد رضا رفیع که کارگاه طنزستانی اش مستدام باد، کارش اما فرق می‌کند. ‌این طنزنویس طنز اندیش و بداهه نواز مهربان، در ضمیمه ادب و هنر روزنامه وزین اطلاعات، هم طنزنویس را کشف می‌کند، هم معرفی می‌نماید، ‌هم برای کتابش مقدمه می‌نویسد و هم برای نقد و معرفی کتابش راهنمایی‌های لازم را مبذول می‌کند و حتی برای فروش آنها به پخش و کتابفروشی، چک تضمینی می‌دهد تا کار و طنز در طنز آباد ادب و هنر ایران رونق بگیرد و لبخند را روز افزون کند. خدا سایه استاد رفیع را از سر طنزپردازان ما کم نکند.

وقتی حمایتی از طرف نهادهای رسمی نیست و حتی به جای حمایت، گاه نظافت می‌کنند؛ قدر چنین شخصیت هایی شناخته می‌شود.

#gallery-1 { margin: auto; } #gallery-1 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-1 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-1 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */
قبرستان غیر انتفاعی / سیری در باغ‌های معلّق مصائب اجتماعی 

قبرستان غیر انتفاعی، مجموعه نوشته‌های ‌طنز اجتماعی «وحید حاج سعیدی» از علی آباد گلستان است که به همسر مهربانش تقدیم شده و تشکر ویژه از استاد رفیع عزیز که زحمت کشیده و طبق معمول، مقدمه ای بسیار نغز و پر مغز برایش نوشته است.

من مقدمه های استاد رفیع را دوست دارم. این مقدمات، گذشته از این که معرّف نویسنده و کتاب است، یک عرصه هنرنمایی برای این دانشی مرد معاصر هم هست. و گواه پرباری ذهن و قدرت بداهه پروری این طنزپرداز عزیز که به نظرم آخرین حلقه طنزپردازان فخیم و شریف این سرزمین ادب پرور باشد.

وحید حاج سعیدی، نامی آشنا در عرصه طنز امروز ایران است. بیشتر او را با طنزهای متفاوتش در صفحه طنزستان ادب و هنر روزنامه اطلاعات می‌شناسیم. مثل صاایران، هر روز بهتر از دیروز است. آدم مؤدب، معلم به مفهوم مطلق و طنزپردازی تیزبین و منصفی که جامعه را با دقت و باریک بینی خاصی رصد می‌کند.

مصائب و مشکلات را خوب می‌بیند، سوژه اش را خوب می‌پرورد و با بیانی ساده اما فنی به نقد مصائب اجتماعی خود ادامه می‌دهد.

من حتم دارم که اهالی خوشفکر علی آباد کتول و استان گلستان و مازندران که سریال پایتخت محسن تنابنده را به چاپ ششم رساندند، این کتاب را هم به چاپ‌های متعدد برسانند. آمین یا رب العالمین!

خرید کتاب قبرستان غیر انتفاعی اثر وحید حاج سعیدی نشر زرین اندیشمند

خریدار این کتاب ضرر نمی‌کند. ‌مقدمه رضا رفیع را که بخواند، می‌فهمد ‌پولش را هدر نداده و بقیه مطالب کتاب که سیری دلپذیر در باغ‌های معلق مصائب اجتماعی است، برایش رایگان می افتد! من دو صفحه تا اینجا قلمی کردم، اما برای من معلوم نشد که از قبرستان غیر انتفاعی جناب حاج سعیدی، ‌زنده بیرون آمدم یا خیر؟!

در هر حال، از نشر زرین اندیشمند، کمال تشکر را دارم که مجموعه‌ای لطیف از طنزهای نجیب این مرد شریف را به اهالی طنز ایران تقدیم نموده اند. باشد که زینت بخش کتابخانه‌های فارسی زبان جهان گردد. زندگی پربار ادبی ایشان ستودنی است.

کاش کارنامه فعالیت ها و موفقیت هایش را در آخر کتاب چاپ می‌کردند تا خوانندگان عزیز می‌فهمیدند که حاج سعیدی، یک شبه حاجی نشده و به این جایگاه نرسیده اند. هرچند یک شبه ره صد ساله پیموده اند.

الفاتحه!

نویسنده : اکبر اکسیر در روزنامه اطلاعات



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

مرد جوان پسر مورد علاقه مادرزنش را به قتل رساند!