به گزارش ایرنا، کلیسای سنندج در دل کوچه پس کوچههای محله قدیمی آغه زمان جای دارد و با توجه به اینکه از مسیحیان این شهر امروز کسی باقی نمانده است، سالهاست درب آن بر روی عموم مردم بسته شده و آنگونه که پیداست امروز دیگر کسی سراغی از آن نمیگیرد.
همزمان با سال نو میلادی، برای تهیه گزارشی از وضعیت این روزهای کلیسا به سراغ آن رفتم، بخشی از کوچه کلیسا آسفالت نداشت و خاکی است که نیاز به ساماندهی دارد.
درب اصلی کلیسا که از دور پیداست به سان خانههای قدیمی شهر سنندج چوبی است و هلال آجرکاری دور تا دور آن را گرفته است، بخش زیادی از رنگ قهوهای درب چوبی از بین رفته و چند کارت ویزیت و آگهی بدون توجه به اینکه این ساختمان یک بنای تاریخی ارزشمند است بر روی آن چسبانده شده که منظره نامناسبی به آن بخشیده است.
۲ سه بار آهسته کوبه آهنگی (درکوب) را به درب چوبی میکوبم، صدای قشنگی در فضا میپیچد، برای رفتن به داخل کلیسای پر از راز و رمز سنندج، زنگ آیفون را که در قسمت سمت راست درب کلیسا وجود دارد میزنم که خادم کلیسا جواب میدهد: این مکان تعطیل است و فقط به شرط داشتن مجوز میتوانم از آن بازدید کنم و خداحافظی میکند.
مسیحیان سال ها است که از شهر سنندج مهاجرت کردهاند
در این فاصله از چند نفر از اهالی محله در مورد کلیسا میپرسم و اینکه آیا کسی در مورد آن اطلاعات دقیقی دارد که چیزی نمیدانند و میگویند با توجه به اینکه دیگر مسیحیان از این محله و به طور کلی از شهر سنندج رفتهاند دیگر کسی به سراغ این کلیسا نمیآید.
پس از هماهنگی لازم با اداره کل میراث فرهنگی کردستان سرانجام مجوز ورود به داخل کلیسا را میگیرم، در بدو ورود یک دالان تاریک وجود دارد که در قسمت سمت چپ آن درب چوبی کوچکی برای رفتن به داخل تالار اصلی کلیسا دیده میشود.
در انتهای این دالان تاریک، روزنه نوری وجود دارد که رد آن را میگیرم و به قسمت حیاط کلیسا هدایت میشوم که دارای یک حوض آب و چند درخت خزان زده است، داخل حوض، آبی وجود ندارد و خزان درختان به داخل آن ریخته است.
حیاط کلیسا حدود ۲ متر پایینتر از ساختمان اصلی قرار دارد و درب آهنی بزرگ با علامت صلیب و طاق و پنجرههای هلالی ساختمان اصلی کلیسا مشرف به آن هستند.
از قسمت حیاط دوباره به دالان تاریک برمیگردم و از همان درب چوبی کوچک تا نصف بدن، سرم را خم میکنم و وارد تالار اصلی کلیسا (شبستان) میشوم. در قسمت جنوب غربی شبستان ۲ سنگ قبر رنگ و رو رفته و شکسته دیده میشود که احتمالا محل دفن کشیشان مسیحی باشد.
در قسمت شمالی تالار، محراب، مجسمه حضرت مریم، چند تابلو عکس حضرت مسیح(ع)، دسته گلهای مصنوعی و چند صندلی نمایان است. کف شبستان به طور کامل موزاییک کاری شده و دیوارها هم گچکاری سفید رنگ هستند، هرچند رنگ سفیدی دیوارها در برخی از نقاط از بین رفته است.
شش ستون اصلی بزرگ، هشت پنجره هلالی چوبی، ۱۲ طاق و ۱۵ چراغ رودیواری هم در این تالار دیده می شود و بر روی سقف قسمت شمالی شبستان یک لوستر آویزان است.
قسمت محراب ۲ پله بالاتر از کف تالار است و علاوه بر مجسمه حضرت مریم در قسمت جلویی آن، تصویر بزرگی از زمان به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی(ع) وجود دارد و چندین قاب تصویر کوچک دیگر هم بر روی طاقهای جلویی محراب قرار داده شده است.
در قسمت غرب و شرق محراب هم ۲ طاق دیگر وجود دارد که بر روی آنها نیز قاب تصاویر حضرت عیسی و مریم و دسته گلهای مصنوعی قرار داده شده است، یک پیانو که با پارچه سبز پوشانده شده از دیگر وسایلی است که در این قسمت دیده میشود.
در قسمت جلوی مجسمه حضرت مریم و بر روی یک موزاییک بقایای شمعهای سوخته شده رنگی وجود داشت که توجهم را به سمت خودش جلب کرد و از خادم پرسیدم آیا کسی از مسیحیان در طول سال به این مکان رفت و آمد دارد؟ پاسخ داد: نه ما مراجعه کننده مسیحی نداریم و این شمعها را نیز خودمان برای زیبایی فضای تالار در آنجا روشن کردهایم.
درب کلیسای سنندج در طول ایام سال بسته است
او ادامه داد: کلیسا در طول سال تعطیل است و فقط به کسی که مجوز ورود از اداره میراث فرهنگی یا اوقاف و امور خیریه داشته باشد میتوانیم اجازه ورود به داخل را بدهیم.
پرسیدم که آیا در طول سال مراسم خاصی در این مکان برگزار میشود مثلا زمان ولادت حضرت عیسی(ع) یا سال نو میلادی؟ جواب داد: نه، چون در شهر سنندج سالهاست که دیگر مسیحی مذهبی وجود ندارد هیچ مراسم خاصی نیز در این مکان برگزار نمیشود.
در ادامه چندین سوال دیگر در مورد قدمت بنا، مساحت و معمار آن هم پرسیدم که جواب آنها را نمیدانست.
نکته جالب توجه این است که خانوادهای که خادم این کلیسا هستند خود مسلمان بوده و از سال ۱۳۶۱ تاکنون وظیفه نگهداری از این بنا را برعهده گرفتهاند.
بازدید از کلیسا را تمام میکنم اما حتما راز و رمزهایی بسیاری در آن نهفته است و چقد دلم میخواست که در این بازدید حداقل یکی از همان کشیشان و یا خانوادههای مسیحی نشین قدیمی شهر سنندج همراهم می شد و از آنها در مورد روزگاری که به این بنا رفت و آمد داشتهاند، میپرسیدم.
از کلیسا خارج شدم و در ادامه از میوه فروش سر کوچه که مردی ریش سفید بود پرسیدم که از اهالی قدیمی این محله هستید؟ پاسخ داد: بله و از او در مورد کلیسا چند سوالی پرسیدم، میگفت: بچه که بودم به داخل کلیسا میرفتم و مسیحیان و کشیشها در آنجا مراسمهای خاص خودشان را برگزار میکردند، اما امروزه چون دیگر فرد مسیحی در این منطقه وجود ندارد، درب کلیسا هم بسته شده است.
او به آن طرف محله اشاره کرد و گفت: زمانی در سمت راست محله، مسیحیان و در سمت چپ هم یهودیان زندگی میکردند، کنیسه یهودیان هم در حال حاضر وجود دارد، اما امروز دیگر شهر تقریبا خالی از یهودی و مسیحی مذهب شده است.
اما شاید برای شما جالب باشد که بدانید مسیحیان شهر سنندج چه کسانی بودند و چگونه به این شهر آمده بودند که برای پی بردن به جواب این سوالات با «جمال احمدی آیین»، پژوهشگر و نویسنده کردستانی به گفت و گو نشستیم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید.
مسیحیهای شهر سنندج چه کسانی بودند؟
«جمال احمدی آیین» پژوهشگر و نویسنده کردستانی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، در مورد مسیحیهای شهر سنندج، شغل، زبان و فعالیت آنها در این شهر برای ما گفت: همزمان با تاسیس شهر سنندج که طوایف و خاندانهای بزرگ در این شهر ساکن شدند اقلیتهای مذهبی نیز بتدریج به این شهر آمدند، چون این شهر در حاکمیت خاندان اردلان بود و به مرکزی اقتصادی و محل داد و ستد و مبادلات تجاری تبدیل شده بود، یهودیها و کلیمیها که در کنار مهارتها و پیشههای متعدد در کار تجارت نیز بودند از اطراف و اکناف برای پیدا کردن موقعیت شغلی جدید به این شهر میآمدند و چنان به نظر میآید که یکی از دلایل حضور آنها در سنندج باید جستجوی رونق اقتصادی بوده باشد.
جمال احمدی آیین، ادامه داد: در مورد مسیحیهای شهر سنندج به ۲ نکته میتوان اشاره کرد اول اینکه برخی میگویند آنها از بومیان اطراف سنندج و در روستاها بوده و برای پیدا کردن موقعیت اقتصادی و اجتماعی بهتر به شهر آمدهاند و یا اینکه میسیونر(مبلغان مسیحی) بودهاند و تحت اداره کلیسایی در شهر ارومیه به شهر سنندج هدایت شده و در اینجا ماندگار شدهاند.
وی گفت: تاریخ دقیقی از حضور مسیحیها در شهر سنندج وجود ندارد، اما احتمال بیشتر این است که در دورهای که جنگ عثمانیها و اروپا در اوج بود و مسیحیان شمال عراق در تنگنا بودند، به دلیل اینکه کشور ایران رفتارش با مسیحیها خوب بود، مسیحیان شمال عراق که آشوری بودند و در آنجا احساس امنیت نمیکردند به ایران و شهرهایی همچون ارومیه، سنندج و همدان مهاجرت کردند که به دوره به صفویه مربوط میشود.
این پژوهشگر کردستانی اضافه کرد: آقای «ناصر آزادپور» در پاورقی نسخه تصحیح شده کتاب «تاریخ اردلان» نوشته «مستوره اردلان» آورده است که مسیحیان از ساکنان قدیمی شهر سنندج بودهاند اما دقیق مشخص نکرده که از چه زمانی و به چه دلیلی به این شهر آمدهاند.
وی افزود: در سال ۱۸۵۱ میلادی نیز فردی به نام «سرهنگ اگرانوویچ» به شهر سنندج آمده و نقشه این شهر را میکشد که این نقشه هم اکنون نیز موجود است؛ در این نقشه شرحی وجود دارد که مسیحیها را به عنوان آشوری نام میبرد و جمعیت آنها را حدود ۳۰۰ نفر و ۶۰ خانواده برآورد میکند.
احمدی آیین ادامه داد: در آن زمان شهر سنندج یک شهر چند وجهی بوده و چون قومیتها و ملیتهای مختلفی در این شهر بودند، علیرغم اینکه بافت اصلی شهر سنندج از اهل تسنن و شافعی مذهب بودهاند، اما آستانه تحمل مذهبی و سازگاری مردم این شهر بالا بوده و اهل تشیع، یهودیها و مسیحیها هم در کنار سایر مردم به خوبی زندگی میکردند.
وی گفت: در اواخر دوره ناصرالدین شاه میسیونرها (مبلغان مسیحی) فعالیت زیادی در شهر سنندج داشتند و مدتی مناظرات دینی بین علمای مسلمانان و «مارشیمون» رهبر این مبلغان مسیحی برقرار بود و در این شهر آیین مسیحیت را تبلیغ می کردند. حتی در آن دوران مناظراتی را با شیخ «عبدالمومن مردوخ کردستانی» پدر بزرگوار آیت الله شیخ «محمد مردوخ کردستانی» (۱۳۵۴-۱۲۵۶ شمسی) در مورد دین مسیحیت داشتند که شیخ عبدالمومن به دنبال آن کتابی را با عنوان «ردالنصاری» یعنی رد آیین مسیحیت نوشتند.
دکتر سعید خان کردستانی که بود؟
این پژوهشگر ادامه داد: در آن زمان مشکلی بین مسلمانان و مسیحیان شهر سنندج وجود نداشت اما در دورهای اختلاف شدیدی پیش آمد و آن زمانی بود که «مارشیمون» از شیخ «عبدالمومن مردوخ» یک مترجم درخواست کرد که به زبان کُردی و فارسی مسلط باشد؛ در آن زمان یک طلبه به اسم «ملا سعید» در نزد شیخ عبدالمومن مشغول به فراگیری علوم اسلامی بود که او را به مارشیمون معرفی کرد و مدتی ملا سعید با مارشیمون در ارتباط و رفت و آمد بود.
وی اضافه کرد: سرانجام ملا سعید جذب دین مسیحیت شد و اعلام کرد که مسیحی شده و مردم شهر هم از این موضوع بسیار خشمگین و عصبانی شدند و شهر به آشوب کشیده شد؛ پس از این اتفاق مبلغان مسیحی از شهر خارج شده بودند و ملا سعید هم در نهایت مجبور شد که از استان خارج شود. او ابتدا به همدان رفت و در آنجا دستیار یک پزشک شد و آنقدر استعداد بسیار خوبی از خود نشان داد که او را به خارج از کشور فرستادند و او به یکی از بهترین پزشکان دنیا تبدیل شد و با تحصیلات عالیه به کشور بازگشت.
احمدی آیین افزود: ملا سعید مدتی در تهران پزشک دربار بود و سپس از دربار خارج شد و به مداوای مردم میپرداخت و یکی از پزشکان بسیار بزرگ دوران خود شده بود، او مخصوصا کُردها را بسیار دوست داشت و رایگان آنها را معالجه میکرد. پس از ۵۰ سال دکتر سعید خان کردستانی با احترام و استقبال بسیار زیاد اعیان و خانواده مشایخ و بزرگان شهر سنندج به این شهر بازگشت.
وی ادامه داد: یکی از کارهای عجیبی که او انجام داد این بوده که به منطقه هورامان رفته و در آنجا چشمان نابینای جعفر سلطان را جراحی و معالجه میکند که او بینایی خود را باز می یابد و آوازه و شهرت دکتر سعید خان کردستانی در دنیا میپیچد.
این نویسنده کردستانی اضافه کرد: دکتر سعید خان یک قولنامه قدیمی تاریخی (سند مالکیت زمین) را که در هورامان بوده است، درخواست میکند که آنها هم به احترام خدماتش این قولنامه را به او میدهند؛ دکتر سعید خان قولنامه را به لندن میبرد و در آنجا به ادوارد براون (خاورشناس و ایران شناس پرآوازه انگلیسی) داده که او هم قولنامه را که به زبان هورامی بوده ترجمه کرده و در حال حاضر این قولنامه در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
وی ادامه داد: دکتر سعید خان کردستانی سپس کتاب انجیل را نیز به هورامی ترجمه کرده که عنوان این کتاب (نزانی مزگانی) است.
احمدی آیین گفت: سرانجام دکتر سعید خان کردستانی در سال ۱۳۱۸ شمسی در همدان فوت میکند که مقبره ایشان در کلیسایی در آنجا به خاک سپرده می شود که اکنون کلیسا باقی نمانده و گویا به بیمارستان تبدیل شده، اما هنوز مقبره او موجود است.
وی در ادامه اظهار داشت: مسیحیهای شهر سنندج در زمانی که در این شهر بودند کلیسایی را در محله آغه زمان ساختند که چند نفر از اعضا و کشیشهای خودشان را پس از فوت در آنجا دفن کردند اما بعد از آن باغی به نام «باوی» (اسم کشیش کلیسا) در حد فاصل خیابان پاسداران و سید قطب کنونی شهر سنندج داشتند که این باغ به قبرستان مسیحیان تبدیل شده بود.
این پژوهشگر ادامه داد: مسیحیهای شهر سنندج به فعالیت تجاری، داد و ستد و حتی پزشکی در این شهر مشغول بودند و تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در این شهر ساکن بودند، اما به دلیل جنگ اعراب و اسراییل فضا برای اقلیتهای مذهبی در شهرها تنگ شد و چون جو اسلامی علیه اسراییل شکل گرفته و آمریکا و کشورهای غربی هم پشت اسراییلیها بودند، مقداری فشار روانی بر روی یهودیها و مسیحیها بود که این شرایط باعث شد آنها به تدریج مهاجرت کنند و اکثرا به خارج از ایران بروند و یا به تهران رفتند و اکنون تقریبا دیگر مسیحی در شهر سنندج باقی نمانده است.
مشهورترین خانوادههای مسیحیان شهر سنندج
وی از جمله خانوادههای مشهور مسیحی شهر سنندج را «هرمزیان»، «پانوسی»، «یونانی»، «عیسوی»، «آداری»، «توماسی»، «کریستوفی»، «رافائل»، «توماس»، «یوحنا» و «پطروسیان» نام برد و گفت: زبان این مسیحیها آشوری بوده است با این حال اختلاف نظر وجود دارد که «کلدانی» یا «آشوری» بودهاند، اما چون احتمال بیشتر این است که از شمال عراق آمدهاند پس آشوری بودهاند.
احمدی آیین افزود: مسیحیهای شهر سنندج خانوادههایی تحصیل کرده، آرام و بشدت سازگار بودند و آداب مسیحیت را در همان کلیسای شهر در روزهای یکشنبه به جای میآوردند، آنها تاثیر بسیار مثبتی در آبادانی شهر سنندج داشتند.
وی یادآور شد: اکنون کلیسای آنها به مالکیت اداره اوقاف و میراث فرهنگی درآمده و متولی از جانب مسیحیها ندارد.
کلیسای سنندج به "موزه کلیسا" تبدیل میشود
چندی پیش از سوی اداره کل میراث فرهنگی کردستان عنوان شد که کلیسای شهر سنندج به "موزه کلیسا" تبدیل میشود این مساله را از معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کردستان جویا شدم.
محمد امینیان در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، در این خصوص اظهار داشت: یکی از انواع موزههایی که جدیدا مورد توجه قرار گرفته، "موزه بنا" است که امکان حفاظت و بازدید عمومی برای معرفی بناهای شاخص و باارزش را ایجاد می کند و به فراخور میتوان موزهها و گالریهای ثابت و یا موقت هنری و تاریخی را در آن برپا کرد که کلیسای سنندج این ظرفیت را دارد به موزه و یک مرکز فرهنگی محله برای بحث گردشگری پایدار تبدیل شود.
وی ادامه داد: در این راستا با هماهنگی ادارات ذیربط از جمله اداره کل اوقاف و امور خیریه استان درصدد تبدیل کلیسای سنندج به "موزه کلیسا" هستیم و تلاش میکنیم که درب آن بر روی مردم باز شود و به عنوان یک جاذبه از آن استفاده کنیم.
معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی کردستان ادامه داد: با توجه به اینکه در حال حاضر هیچ فرد مسیحی مذهبی در شهر سنندج باقی نمانده است و مراسمی نیز در این کلیسا برگزار نمیشود می توان در بحث گردشگری از این بنا بهره گرفت که امیدواریم تا پایان امسال طرح تبدیل آن به موزه کلیسا نهایی شود و به نتیجه برسد.
وی اضافه کرد: شواهد نشان دهنده این است که این کلیسا مربوط به دوره قاجار و شامل یک مجموعه میدان بوده است که در آن تمام نمادهای کلیساهای ارمنی دیده میشود.
قدیمیترین سند موجود در مورد کلیسای سنندج مربوط به سال ۱۸۵۱ میلادی است
امینیان گفت: قدیمیترین سندی که در مورد کلیسای سنندج وجود دارد مربوط به سال ۱۸۵۱ میلادی و در واقع به ۱۷۰ سال پیش است.
وی حیاط و بنای ساختمان را ۲ قسمت اصلی کلیسای سنندج نام برد و افزود: کلیسا از مصالح آجری ساخته شده و معماری آن همخوان با معماری بناهای تاریخی دیگر هم دوره خود در شهر سنندج است.
معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کردستان یادآور شد: به طور کلی در استان کردستان در حال حاضر یک کلیسای مسیحیان و یک کنیسه یهودیان وجود دارد که هر ۲ در شهر سنندج واقع شده و چون شهر سنندج در دوره قاجار ترکیبی از کُردها، یهودیها و ارمنیها بوده است، اقلیتهای مذهبی در مکانهای مختص به خودشان مراسم های خاص خود را برگزار کردهاند.
کلیسای سنندج میتواند در بحث گردشگری بسیار موفق عمل کند و به یک جاذبه در این شهر تبدیل شود به شرطی که روش ها و اصول خاصی این کار در آن اجرا شود.
کلیسای سنندج دارای ۷۰۰ مترمربع مساحت است که ۱۰ سال پیش در حریم منظری بنا و سردرب آن مرمتهایی منطبق با ضوابط ساخت و ساز توسط اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کردستان انجام شده است.
کلیسای سنندج در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۸ با شماره ثبت ۲۶۶۳ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
در مجموع ۲ هزار اثر شامل آثار تاریخی، غارهای طبیعی، درختان کهنسال، میراث منقول، قنات و مکانهای طبیعی در استان شناسایی شده که از این تعداد ۹۳۰ اثر آن به ثبت ملی رسیده است.
از آثار ثبت شده استان در فهرست آثار ملی ۷۹۳ اثر غیرمنقول (شامل آثار تاریخی، تپه، محوطه و بنا)، ۲۹ اثر منقول، ۲۵ اثر میراث طبیعی و ۹۳ اثر میراث معنوی است.