«دروغ خوب» حقیقت دارد؟
جای خالی یعقوب در هر لحظه از شبانهروز که احساس کمبود مختصری در شنیدن توهین کردید، یا گمان کردید به قدری مخالفت تضمینشده نیاز دارید، کافی است وارد یکی از شبکههای مجازی شوید و از این بگویید که امروز به قدر کافی احساس بدی نداشتهاید. حتی لازم نیست از خوب بودن، امیدوار بودن یا هر چیز دیگری در این حدود حرف بزنید. فقط کافی است نشان ندهید چقدر...
جای خالی یعقوب
در هر لحظه از شبانهروز که احساس کمبود مختصری در شنیدن توهین کردید، یا گمان کردید به قدری مخالفت تضمینشده نیاز دارید، کافی است وارد یکی از شبکههای مجازی شوید و از این بگویید که امروز به قدر کافی احساس بدی نداشتهاید. حتی لازم نیست از خوب بودن، امیدوار بودن یا هر چیز دیگری در این حدود حرف بزنید. فقط کافی است نشان ندهید چقدر حالتان بد است. کافی است بخش بامزهای از یک کتاب را به اشتراک بگذارید، بدون اینکه اشاره کنید حسرتش را دارید. یا چه میدانم معلق زدن یک میمون را پخش کنید، بدون اینکه تصریح کنید وضعیت آن میمون بهمراتب بهتر از شماست. در همه این موارد کسانی پیدا خواهند شد که شما را با طیف متنوعی از اتهامات بالا و پایین کنند. اتهاماتی از همدستی با مسئولان گرفته تا الکیخوشی، بیغیرتی، جیرهخواری و…
آیا این حجم پرخاشگری لزوما نشاندهنده اتفاق ناگواری است؟ بستگی دارد از کجا به موضوع نگاه کنید. فقط یک روانشناس پوزیتیویست کلاسیک است که راحت یک «بله» آماده برای این سوال دارد. الباقی جوابدهندگان فرضی ریشهای فرضیشان را میخارانند و با ابهام سر تکان میدهند. سوال را میشود از سمت دیگرش هم پرسید. آیا در شرایطی که اوضاع تا این حد ناامیدکننده است، داشتن احساس خوب گناهآلود نیست؟ اینکه من ممکن است آنقدرها هم حالم بد نباشد، نباید باعث شود احساس عذاب وجدان کنم؟ و سوالی کمی جدیتر؛ چه حکمی میشود در مورد کسی داد که تلاش میکند امید را در این شرایط زنده نگه دارد؟
یعقوب حییم و همکیشانش در یک گتوی یهودیها در آلمان نازی زندگی میکردند. اردوگاه شرایطی آنقدر ناامیدکننده داشت که کمترین نقطه روشنی در افق به چشم نمیخورد. خیلی از دوستان و نزدیکان یعقوب یا خودشان را از این وضعیت خلاص میکردند، یا مشتاقانه مرگ را زودتر از موعدش در آغوش میگرفتند. همه چیز داشت به همین بدی پیش میرفت تا یک بار یعقوب از لابهلای خشخش رادیو به طور مبهمی شنید که بلشویکها جایی در چندصد کیلومتری آنها در عملیاتی شکست خوردهاند. یعقوب این را برای یک نفر دیگر تعریف کرد و بعد دید که چطور در همه جای گتو امید به نزدیک شدن بلشویکها افق را روشنتر از قبل کرده است. از اینجا بود که یعقوب تصمیم گرفت به دروغ هم که شده، خبرهای امیدبخش پیشروی ارتش بلشویکی را در اردوگاه پخش کند. همبندیهای یعقوب کذاب با دروغهای او امیدوارتر از قبل بودند و زیست دشوار اردوگاهی را بهتر تاب میآوردند، اگرچه در آخر خبری از کمونیستهای رهاییبخش نبود.
پرسش بالایی را میشود «پرسش یعقوب کذاب» اسم گذاشت. یعقوب دروغ میگفت و امید میساخت. آیا دروغهای یعقوب به لحاظ اخلاقی درست بودند؟ آیا اصلا امید ایجاد کردن وقتی که به نظر میرسد امیدی در کار نیست، اخلاقی است؟ طرفداران جواب «نه» معمولا معتقدند کار یعقوب درست نبود، چون اگر همکیشانش میدانستند که واقعا قرار نیست کسی به نجاتشان بیاید، ممکن بود بتوانند فکری به حال خودشان بکنند و مثلا علیه نازیها بشورند و از شرشان خلاص شوند. طرفداران جواب «بله» معتقدند وضعیت ساکنان گتو به قدری ناامیدکننده بود که بر فرض اگر یعقوب دروغهایش را نمیگفت، ممکن بود خیلی از ساکنان اردوگاه خیلی زودتر از بین بروند. یعقوب امیدی دروغین ساخت، اما امید دروغین او امکان بالقوه رهایی را زنده نگه داشت. این امکان بالقوه البته هیچوقت به مرحله عمل نرسید. اما بههرحال بدون دروغهای یعقوب هیچوقت وجود نمیداشت.
در این بین البته پاسخ دیگری هم وجود دارد. ساختن امید کار درستی بود و یعقوب باید شور و امید را در دل ساکنان اردوگاه زنده نگه میداشت، اما نه با یک دروغ! او باید کاری میکرد که آنها امید را درون خودشان و در میان امکانات واقعیشان پیدا کنند. در کلام خوشآهنگ است، اما آیا واقعا ایده عملی خاصی هم پشتش دارد؟ برای بیشتر ما نه. بیشتر کسانی که بارقه امیدی در دلشان دارند، شبیه یعقوب هستند. همه آنها قرار نیست پیامآوران یک شور عمومی باشند. آنها فقط در شرایطی که همه از امید دست شستهاند، امیدوارند و از این امیدواری احساس عذاب وجدان ندارند. تکلیف آنها چیست؟
پاسخ دادن به این سوالات عامیانه بخشی از تنه اصلی اندیشه سیاسی قرن پیش است. مبارزان سیاسی و سیاستمداران مختلف تا حدود زیادی با جواب دادن به همین سوالهاست که معلوم میکنند به کدام جریان سیاسی تعلق دارند. شاید خوشنواترین جواب را هنوز بشود در پاسخ آنتونیو گرامشی پیدا کرد. به همان اندازه که باید به وقت اندیشیدن بدبین بود، باید خوشبین عمل کرد. جواب گرامشی البته تکلیف یعقوب را روشن نمیکند، اما شاید به کار ما بیاید. هر چه باشد، ما برخلاف یعقوب به شبکههای اجتماعی دسترسی داریم.