نمکی به زخم کاری
سید مهدی احمدپناه این جمله از کیست؟ ماه عسلش گذشته بود؛ زمان طلاق تحویل من شد. احسان علیخانیرامبد جوانمهران مدیرینمکی یک جمله قدیمی در برندسازی رایج است که معمولا آژانسهای تبلیغاتی به مشتریانشان توصیه میکنند. اگر 100 دلار سرمایه دارید، پنج دلار آن را روی کالای مورد نظر و 95 دلار آن را روی تبلیغات آن کالا سرمایهگذاری کنید. فارغ از اینکه...
سید مهدی احمدپناه
این جمله از کیست؟
ماه عسلش گذشته بود؛ زمان طلاق تحویل من شد.
یک جمله قدیمی در برندسازی رایج است که معمولا آژانسهای تبلیغاتی به مشتریانشان توصیه میکنند. اگر 100 دلار سرمایه دارید، پنج دلار آن را روی کالای مورد نظر و 95 دلار آن را روی تبلیغات آن کالا سرمایهگذاری کنید.
فارغ از اینکه چقدر این فرمول درست است، به نظر میرسد مسئولان در کشور ما از برندسازی برای خود فقط همین بخش تبلیغات را شنیدهاند و در پروسه فعالیتهایشان هم 95 درصد را به حرف زدن اختصاص میدهند. حتی اگر بخواهیم به وزن این 95 درصد حرف هم توجه نکنیم و از بیارزش بودن خیلی از آنها گذر کنیم، باید یادآور شویم که اگر دوستان مسئول توصیههای تبلیغاتی را هم بخواهند سرلوحه فعالیتهایشان قرار دهند، باید بدانند که یکی از مهمترین فاکتورهای تبلیغات ایجاد حس اعتماد در بین مشتریان و مخاطبان است و قطعا فقط با حرف زدن و وعده دادن و عمل نکردن اعتمادی ایجاد نمیشود. آن هم در شرایطی که جان انسانها در خطر است و هر روز شاهد از دست رفتن عزیزانمان هستیم.
برای پاسخ به پرسش ابتدایی متن باید بگوییم که:
مشک آن است که خود ببوید
نه آنکه نمکی بگوید
در ادامه نگاهی اجمالی داشتهایم به مجموع سخنان آقای نمکی از شروع همهگیری ویروس کرونا تا به امروز
و پای سخنان تعدادی از چلچراغیها نشستیم که برای وزیر بهداشتشان نامه نوشتند تا شاید برسد به دستش و مرهمی شود بر زخمهایمان.
پرواز احوالات بیتفاوت در آسمان خیالات بیبرکت
سربازهای جمعه و اتللوهای سرافکنده
حامد وحیدی
بازوان؛ آماده فرودی به کرانه دو دوز و نیشترِ واکسنهایِ رهاییبخش، مهیاشده برای سرکوب کرونا. مردم اما منتظر و معترض تصمیمات دولتمردان هستند. مکان دقیقِ وقوع تراژدی و آشیانه «بحران» کجاست؟ آنتونیو نگری (فیلسوف ایتالیایی)، انسان دستکاریشده عصر پستمدرن را، نمونهای وحشتناک از نسلی میداند که در کشاکش بحرانهای اجتماعی، سنگلاخهای اقتصادی و استثماری، جنگها و پاندمیها رفتاری جز انفعال و حرکتی جز درماندگی در خلأ نخواهد داشت. او در کتاب «اعلامیه» از سه فیگور سوبژکتیو برای «بحران» نام میبرد؛ بدهکاران، رسانهایشدگان، امنیتیشدگان و بازنماییشدگان. حالا و در کشاکش غریوِ کرونا او وادادگی انسانها در سرتاسر دنیا و انتظارشان برای معجزه رهایی از کرونا به دست دوئالیته واکسنها و حاکمیتها را محصول درنوردیدن و مستحیل شدن آنها در همین فیگورهایی میداند که پیش از این بر آنها سیطره یافتهاند. وجه انتقادی این یادداشت نیز معطوف به همین ملاحظه، از شخص وزیر بهداشت، چرخشی پارادایمی کرده و به احتمالا پرمناقشهترین سویه ممکن تغییر مسیری رادیکال میدهد!
از وزیر بهداشت، مرحمت طلبیدیم وقتی خود به خویشتن فردی و جمعیمان رحم نمیکردیم. اشراف همهجانبه از نماینده بهداشت مملکت استیفاد کردیم وقتی نخوتزا و غیرمتعهد، بر طبل شرف اجتماعیمان کوبشی ناموزمون میکوفیم؟ وقتی جهانِ پزشکی از عجز واکسنهای رایج در مقابله قطعی با نوع پیشین و بیاثر بودن در فقره پسین میسرود، به شقالقمر پارهپاره تلقیح و انژکسیونِ کووید دلخوش بودیم. به کیشِ پوستهها اهتمام و از ماتِ شدنهای پیادهسوارانِ مغز غافل بودیم. یادمان رفته بود میتوانستیم در ماضی، از اکتیویستهای پوشالی و روشنفکرنمایان زیر کرسی استفسار نکردیم که چرا در دوران عافیت، از وزرای پیشین، آگاهسازی گسترده بهداشتی و اپیدمیولوژیک طلب نکرده بودند؟ انگار ما نیز تبدیل به سربازهایی شدیم که نبرد را به روز جمعه وانهادیم؛ حسنیهایی شیفته مکتب به وقتِ آدینه.
نوسترآداموسهای دلواپس و بِهخواهانِ تجددنما را که در عصر فوران اطلاعات، تکنولوژی و اسبابِ مدرن، به کانالگردانی و صفحهبازی در تلگرام و اینستاگرام سرگرم بودند و از «سلامت و بهداشت عمومی» تنها شیرین کردنِ کام اندامتراشان و واضعانِ اکسیرهای جوانی و معجونهای تناسب اندام، اجتماع را بهره و نصیب میدادند، به مسلخ نبردیم و به اَخیه نکشیدیم. انگار که از مزیتِ لوگوس و فرصتِ تِخنه قرن بیستویکم، تنها بیتفاوتی و چو فردا شود فکر فردا کنیمش، اتمسفر زیست اجتماعیمان را آلود و چقدر بویناک آلـــود.
گیرم با کروناکوبی کووید را منکوب کردیم، با فقر فرهنگ چه میکنیم؟ آیا بساط واکسنخواهی را باید در میدان بهارستان پهن کنیم؟ بیتفاوتیهای جمعی و خودمداری و خودخواهیهای متفرعنانه را کدام واکسن و کدام وزیر واکسینه خواهد کرد؟ 17 ماه لابه و الحاح جهانی برای رعایت متمدنانه و انسانی نکات ایمنی و دستورالعملهای بهداشتی را چه قوهای باید حلوفصل کند؟ از من اگر میپرسید، پاسخم رفوزگی همه ماست. واقعیت اینجاست که همه ما در این یومالحسابِ آخرالزمانی مردود شدیم. خودمان به خودمان ثابت کردیم که ابرانسانِ هزاره سوم چیزی فراتر از انسانِ نزار هزاره سلف نیست؛ آهنگِ اوهام را از تئوریهای واپسزده مطالبه میکند و در بهجت، ذم دولتشهرها و در عسرت مشروطهسازی و شهروندبازی میکند.
اگر مشفقانه و مومنانه به جای تکرار لفظ «پروتکل» راههای نرفته مدعیان و قصورات متهمان امروز را با همیت و همدلی اجتماعی ترمیم یا دستکم تعمیری مختصر میکردیم، امروز به جای هروله در رثای واکسن، بسیاری از هموطنان (و در مقیاسی کلانتر؛ انسانها) را پرپرشده و مدفون در زیر خاکهای تقدیر نظاره نمیکردیم. جزع و فزع امروزمان بیحاصل است؛ از همان روزهایی که فرصتها را میسوزاندیم و مَجد به تاراج و حراج وامیگذاشتیم و نقش یکهمان در این بزنگاه سترگ بشری را بهسانِ دورهای گذرا میپنداشتیم، رد کاشت بذر این اهتمام لمیزرع هویدا بود.
وقتی ماسکها را زیر چانه و روی آرنج گیر میدادیم، وقتی با «معتادها نمیگیرند» کیفور میشدیم، وقتی از سکراتِ شمال و غنجِ جزایر جنوبی گرفته تا سورهای تولد و دورهمیهای جنونآمیز حذر نمیکردیم، وقتی روزهای محزون و تلاشهای شاق کادر درمان را در موبایلها دست به دست و در صفحات تلویزیونهایمان تماشا میکردیم و پس از چکاندن قطرهای اشک به جهانِ امنِ خانگیمان بازمیگشتیم و آنچه را دیده بودیم، چیزی بیش از فیلمی ملودرام نمیپنداشتیم و به نسیان میسپردیم، وقتی فاتحانه به نگاههای نگران و هراسان اغیار ابتسام هبه میکردیم و خود را متمکن از آنتیبادی معرفی میکردیم، وقتی ترس از ردِ الکل بر دست را بر مخموریاش بر جان ارجح میدانستیم، همان روزها که در بازیهای مجازی از تکدرات زیست در سایه کرونا مویه سر دادیم، اما به سبکِ پیشاکرونا تعیش کردیم، وقتی سمنها را در امدادگریهایشان به باد وانهادیم و بانگ «ولمان کن! خودم هزارتا مشکل و بدبختی دارم» سر دادیم، وقتی سترونیِ تصمیمگران را میدیدیم و دل برای دستفروشان، کارگران، کاسبان و مستاجران نمیسوزاندیم، هنگامیکه انبانِ اعتراضها و دغدغههای نامهنویسیمان به وزیران مرتبط در آن ایام، آکنده و مشحون نشده بود، و روزهایی که دلخوش و مرتکب به بازی و ریاضی با ترکیبِ ملیحِ «نمکی» میشدیم و چندی بعدترش همه چیز را از یاد میبردیم، احتمالاً غافل از این بودیم که پیش از آمپاز کردن شخصِ وزیر، خودمان آچمزشدهای با طعم کیشومات شدهایم.
سطری از واپسین پردههای نمایشنامه «اتللو» را به یاد میآورم؛ آنجا که اتللو از کید یاگو و اغفالی که او را مرتکب کشتنِ دزدمونا، یگانه محبوبهاش کرده، آگاه میشود و درحالیکه پیکر بیجان او را بلند کرده و به رواق کاخش برده، میگوید: آه، دزدمونا؛ (از این اشتباه سترگ و نابخشودنی) یک نگاه تو برای به قعر جهنم افکندن من کافی است. کارگردانان جهان سرمایهمدار امروز، در وحشت کرونا، مجریان نانجیبانهترین میزانسنها و سَیاسورزانهترین دکوپاژها بودند. از یورو 2020 و المپیک و مضحکه کن گرفته تا رفتارهای ریاکارانه و اقدامات فریبکارانه؛ آنها فرمولاسیون واکسنها را در این بزنگاه بشری در اختیار همگان قرار ندادند و بار دیگر در تریلوژی سرمایه، سوسیالیته و اومانیته، اولی را اولویت دادند. واکسن بزنیم یا نزنیم، نمکی را تبخیر و تقطیر بکنیم یا نکنیم، عاملانه اتللوهایی شدیم که در روز داوری با نگاه دزدموناهای مغموم، فرجامی مقهور خواهیم داشت.
افقهای تازه پیش روی شماست آقای وزیر
ابراهیم قربانپور
آقای نمکی عزیز سلام
امیدوارم تازگی مجبور نشده باشید از چیز خاصی معذرتخواهی کنید
مقدمتا توضیح بدهم که من از کودکی بیش از حد دلسوز و نگران دیگران بودم. اجمالا بخواهم بگویم، اوضاع روحیام طوری بود که بعد از داستان «جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود» تا مدتها با دیدن هر مورچه خودخواهی خون خونم را میخورد و با دیدن هر گنجشک ستمدیدهای اشک از چشمم جاری میشد. این توضیح را بابت این گفتم که یک وقت خیال نکنید الکی میگویم نگران وزرا هستم. وزرا که اهمیتشان از گنجشکها کمتر نیست. هست؟ من تقریبا از همان روزی که متوجه شدم وزارت یک شغل موقت است و دوره چهارسالهاش تمام میشود، واقعا برای همه وزرا نگران شدم.
وزرا بعد از وزارتشان چه کار میکنند؟ بالاخره مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای شهر و مجلس محدودیتهای زیادی دارد و دربست هم در اختیار وزرا نیست. وزیری که نتواند در یکی از این مناصب قرار بگیرد، باید از کجا امرار معاش کند؟ حقوق بیکاری وزارت کار مگر چقدر است؟ تازه وزیر کار بعدی ممکن است از وزرای قبلی خوشش نیاید و بهشان حقوق ندهد. غرضم این است که من برخلاف بقیه متوجه نگرانی شما هستم و به تلاشتان برای ادامه دادن وزارت در دولت بعدی و دولتهای بعدی اجر مینهم. ما هم در مجله گاهی به همچین مشکلی برمیخوریم. وقتی سردبیر مجله عوض میشود، آدم هی دلواپس است که سردبیر بعدی او را میخواهد یا نه. اینطور مواقع که آدم احساس میکند ممکن است سردبیر بعدی دلش با او یکی نباشد، ممکن است به هر دری بزند تا بلکه او شغلش را از دست ندهد. من واقعا همه رفتارهای شما را درک میکنم، اما به نظرم زیادی دارید خودتان را اذیت میکنید.
قبول دارم. شغل وزارت شغل خوبی است، اما به نظرم آینده روشنی پیش روی شماست. خودتان را محدود به وزارت نکنید. اینقدر دنبال ادامه دادن همین شغل نباشید. درست است که یک حقوق ثابت قابل توجه دارد و تلویزیون هم دائم آدم را نشان میدهد، اما باور کنید بهترین شغل دنیا نیست. برای آدمهایی مثل شما شغلهای دیگری هم هست. شغلهایی که ممکن است اصلا تا به حال بهشان فکر نکرده باشید. ممکن است فکر کنید من سعی دارم شما را از شغلتان منصرف کنم. نه، اصلا. من فقط نگران خودتان هستم. احساس میکنم استعداد اصلی شما دارد در این شغل از بین میرود.
تا به حال به راه انداختن این سخنرانیهای انگیزشی فکر کردهاید آقای نمکی؟ باور کنید خیلیها دارند از این طریق پول درمیآورند که یکدهم شما هم توانایی ندارند. و چه پولهایی هم درمیآورند. زیاد. اصلا شاید از وزارت هم بیشتر باشد. البته تلویزیون خیلی آدم را نشان نمیدهد، اما عوضش یکسری طرفدار ثابت هستند که برای آدم جیغ و دست و هورا میکشند و میزنند و حتی یکسریشان ممکن است عکس شما را برای انگیزه گرفتن بیشتر توی خانهشان بزنند.
بله! درست است. در سن شما تغییر ناگهانی شغل کار سختی است. اما استعداد شما در این زمینه به قدری بالاست که حیف است یک بار هم که شده، امتحانش نکنید. اولا شما نمونه بسیار موفق به عمل رساندن حداکثری پتانسیلها هستید. یعنی همین که شما توانستهاید چند سال در این مملکت وزیر باشید، به این معنی است که از حداقل داشتهها بیشترین برداشت ممکن را داشته باشید. بازده شما به طرز عجیبی بالا بوده است. تازه این همهاش نیست.
اعتمادبهنفسی که شما دارید، به قدری نادر است که خیلیها فکر میکنند شما دارید تمارض میکنید. وقتی میگویید به من میگویند سردار عرصه کرونا، یا مثلا وقتی میگویید موج چهارم کرونا را با عزت و عظمت مدیریت کردیم، خیلیها خیال میکنند شما دارید خودتان را به این حالت میزنید. اگر آدمی بود که سطح اعتمادبهنفسش کمی عادی بود، احتمالا با این کارنامه در عرصه مدیریت پاندمی ماهها قبل استعفا داده بود و احتمالا حالا داشت توی داروخانهها برای درمان افسردگیاش دنبال فلوکستین میگشت (میدانید که به یمن تلاشهای شما فلوکستین هم کمیاب شده است)، ولی شما حتی گردنتان را هم یک ذره شل نکردهاید.
از این گذشته، همه وجود شما انرژی مثبت است. یعنی انگار دارید در جهان دیگری زندگی میکنید که ربطی به این جهان ما ندارد. در جهان شما کرونا در کشور کنترل شده است. روزی چندصدهزار تا واکسن وطنی دارد تزریق میشود. بقیه کشورها انگشت به دهان ماندهاند که شما چطور این همه توانایی دارید. به نظر من کسی که بتواند شرایط حال حاضر ما را اینطوری ببیند، چیز مثبتاندیشی را هم درآورده است.
خلاصه اینکه به نظر من شما خیلی تواناتر از این هستید که بخواهید هر طور هست، با انواع هنرهای کلامی خودتان را توی دولت بعدی جا کنید. به خودتان ایمان داشته باشید آقای نمکی. شما خیلی بیشتر از یک وزیر عادی هستید.
وقیحانه سیاهنمایی میکنند
بدری مشهدی
آقای سعید نمکی، شاید شما عضو اینستاگرام نباشید، اگر بودید حتما بخشی از فیلمهای ورزشگاه ومبلی لندن و اشتیاق تماشاگران 65 هزار نفری را برای تماشای فینال یورو 2020 میدیدید، شاید هم عکس عزیزان هموطن را با مجسمه مادر ارمنستان، یا اروپاییانی را که با خیالی آسوده در سواحل آنتالیا آفتاب گرفتهاند…
باور کنید قصدم سیاهنمایی اوضاع داخل و ترغیب مردم به تماشای عکسهای خارج نیست. فقط از مرگ میترسم. شاید شما واکسینه شدید و خیالتان راحت است، لابد به لطف خداوند به سوگ عزیزی هم ننشستهاید، اما مرگ مادری که به امید، قدم به آیسییو میگذارد و با چشمی بسته و صورتی کبود بیرون میآید، از تحمل خارج است، کمر آدم را میشکند. از شما نمیخواهم عملکردتان را در بحران مدیریت کرونا با اروپا و آمریکا مقایسه کنید. حتی نمیخواهم از منبعی موثق اخبار واقعی کرونا را در سیستان و بلوچستان دنبال کنید. ولی خواهش میکنم کمی برگردید به گذشته، به دوران امیرکبیر و ببینید حدود یک و نیم قرن پیش در اپیدمیهای آن روزگار چطور عمل میکردند. آن زمان واکسن از آلمان وارد میشد، بهوفور واکسن بود، اما جماعتی از مردم که آگاهی کافی نداشتند، خیال میکردند واکسن دسیسهای است از سوی کفار برای تسخیر روحشان توسط اجنه. امیرکبیر این جماعت ناآگاه را هم با قانون پرداخت جریمه پنج تومانی مجبور به واکسن زدن کرد تا جان باقی مردم را به خطر نیندازند. آقای وزیر، باور کنید تاریخ خواندن گرهگشاست، تاریخچه انیستیتو پاستور ایران را بخوانید که ۱۰۰ سال پیش با همکاری مشترک فرانسه تاسیس شد. شما قطعا بیشتر از من از فعالیتهای پاستور میدانید. بهتر نبود همه انرژی را متمرکز میکردید روی ساختن یک واکسن در همین موسسهای که ۱۰۰ سال است تخصصش ساخت واکسن است؟ قطعا مردم هم اعتمادشان به مراکز علمی معتبرتر بیشتر است!
لازم نیست به یادآوری، حتما خودتان بهخوبی یادتان هست که یک بار در سوگندنامه پزشکی در برابر جان مردم تعهد دادید، یک بار در زمان وزارت در برابر عزت مردم، لابد بر سر سوگند و تعهدتان هستید هنوز؟ لطفا هر جا مطالبه حق کردیم، نگویید سیاهنمایی. اگر خیال کردید سیاهنمایی است، نگویید وقیحانه. ما مردم شریفی هستیم، مردمی که هر کداممان در این دو سال و چند ماه یک تکه از وجودمان را به خاکی سرد و سیاه سپردیم و دم نزدیم. همه اینها به کنار، چه شد وعده واکسیناسیون قدرتمند 400 هزار دوز در روز از 19 تیرماه؟ من هم با یک سرچ ساده توی گوگل متوجه میشوم که ظرفیت کل مراکز واکسیناسیون 200 تا 300 هزار دوز در روز است. به فرض تحقق وعده شما، ۱۰۰هزار دوز دیگرش را کجا قرار است بزنید؟ وانگهی اخبار گمرک حاکی از ورود 500 هزار دوز واکسن جدید است، کی این واکسنها را تزریق میکنید؟ تا الان کمتر از هفتمیلیون دوز واکسن تزریق شده، درحالیکه برای قطع زنجیره کرونا دستکم باید 42 میلیون ایرانی واکسینه شوند. تا کی باید صبر کنیم که این رویا محقق شود؟ روی چند موج دیگر سوار شویم و دلمان بلرزد؟ چهار هفته است دو واکسن داخلی مجوز تولید انبوه گرفته، پس چرا آثارش را نمیبینیم؟ اینها مطالبه نیستند ها، فقط چند سوال سادهاند. لطفا پاسخگو باشید. لطفا انگشت مبارکتان را از چشم استکبار جهانی بیرون بکشید و به جای اینکه دنیا را با مدیریتتان در بحران کرونا حیرتزده کنید، چشمان اشکی این مردم مظلوم را روشن کنید با برچیدن سایه شوم این طاعون سیاه از روی سرشان…
مستحضرید دیگه؟
صفورا بیانی
وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
جناب آقای دکتر سعید نمکی
با سلام و تحیات
احتراما همانطور که مستحضرید، اینجانب صفورا بیانی، یکی از مردم این کشور – و نه ارمنستان و ترکیه و…- به عنوان یک انسان نیازمند به تامین سلامت جسمی و روانی میباشم، لذا با توجه به اینکه بعد از گذشت حدود ۱۸ ماه از پیدایش بیماری کرونا و واکسینه شدن حداقل نیمی از مردم در اکثریت مطلق کشورهای جهان، مستدعی است به عنوان سردار بیبدیل عرصه کرونا – همانطور که دوستان و نزدیکانتان به شما لقب دادهاند- دستور فرمایید یک دوز واکسن از هر نوعی و تولید هر کشوری به بازوی اینجانب فرو کرده و قال قضیه را بکنند. در غیر این صورت اگر پیشبینی مینمایید تولید واکسن- به دلیل شکستن ویالها یا باز ماندن در گنجه، یا دراز بودن دم خر، یا خالخالی بودن زرافه، یا هر دلیل دیگری که صلاح میبینید- ممکن است تا دمیدن صور اسرافیل به درازا بینجامد، دستور فرمایید یک عدد آمپول هوا به اینجانب تزریق و از حضور در زیر سایه متعالی آن مقام محترم وزارت معافمان کنند. ضمنا در صورت هزینهبر بودن تهیه هوا لطفا شماره کارت بدهید تا مبلغ را نقدا واریز نمایم.
پیشاپیش از همکاری شما سپاسگزارم.
ارادتمند
یک سختجان زندهمانده در وضعیت موجود
مشتی وعده وعید
حسین آشفته
جناب آقای دکتر نمکی سلام
خیلی دوست داشتم نامهام را با حال همه ما خوب است شروع کنم، اما چه کنم که نیست. بخواهم صاف و صادق باشم، نه این نامه به دست شما میرسد و نه تمایلی به خواندنش دارید. همه چیز واضح است. ننوشته میدانید ما چه میخواهیم و از کمبود چه چیزی رنج میبریم. هر روزی که میگذرد، به تعداد جانباختگان این ویروس منحوس اضافه میشود و تنها دستاورد ما مشتی وعده وعید است. کاش فقط یک بار شفافسازی کنید که تا واکسینه شدن کامل چند پیک را باید از سر بگذرانیم. شاید این طور راحتتر بتوانیم روی حرفهایتان حساب باز کنیم. شاید انتظار برای اثربخشی واکسن ملی سادهتر شود. شاید بهتر بتوانیم با ترس پنجه در پنجه کنیم و حتی روزی آن را شکست دهیم. نامه را طولانی نمیکنم. ما چیزی جز سلامتی عزیزانمان نمیخواهیم. امید است که شما هم در انجام وظایفتان کوتاهی نکنید.
کرونا تعارف ندارد، واکسن بخرید!
نسیم بنایی
آقای نمکی، از آنجا که احتمال میدهم حسابی درگیر ساخت واکسن باشید تا به وعدههایتان عمل کنید، بدون سلام و احوالپرسی، مستقیم میروم سراغ اصل مطلب. حتما به خاطر دارید که چند ماه پیش، وقتی هنوز خیلی از هموطنان ما به خاطر کرونا از دنیا نرفته بودند، به خیلی از ما مردم عادی پیام دادید و خواهش کردید شیوهنامههای بهداشتی را رعایت کنیم. در پایان هم برایمان نوشته بودید: «کرونا تعارف ندارد!» راستش نمیدانم چرا فکر میکنید ما متوجه بیتعارفی این ویروس و بیماری نیستیم!
آقای نمکی، به لطف سوءمدیریت شما و همکارانتان، ما شاهد مرگ و از دست رفتن عزیزان بسیاری بودهایم. همه ما اطرافمان جانهای عزیزی را میشناسیم که با کرونا از دست رفته است. چرا فکر میکنید ما متوجه بیتعارفیاش نیستیم؟ ترس از کرونا با روح و روان ما طوری پیوند خورده که نمیتوانیم روزهای بدون کرونا را به خاطر بیاوریم، یا حتی روزهای رها از کرونا در آینده را تصور کنیم.
آقای نمکی، خیلیها این روزها ادبیات شما را بابت فحاشیهای خودتان و همکارانتان نقد میکنند. من نقدی به ادبیات شما ندارم، اما مدیریت التماس و تمناییِ شما را نقد میکنم. از چه کسانی خواهش و التماس میکنید در خانه بمانند؟ مگر نمیدانید افرادی مانند کارگران برای یک لقمه نان، چارهای جز بیرون آمدن از خانه ندارند؟ میدانید مشکل این افراد چطور حل میشود؟ با واکسن. نه نیازی به التماس و لابه است و نه فحاشی و نه شماتت بابت بیرون آمدن از خانه.
آقای نمکی، مثل روز روشن است که مشکل کرونا در هیچ نقطهای از جهان با التماس مسئولان، حبس مردم در خانه و وعدههای توخالی برای واکسن، حل نخواهد شد. هر قدر میخواهید پیام بدهید، تا زمانیکه نتوانید نوشدارو را به دست مردم برسانید، فرشته مرگ آنها خواهید بود. شما درست میگویید، کرونا تعارف ندارد، تا درِ خانهها آمده و ما همه این را میدانیم، واکسن بخرید!
ما همه با هم هستیم
امیر اردلانی
جناب آقاى نمکى سلام علیکم.
در همین ابتدا میخواستم بگویم نترسین، نترسین، ما همه با هم هستیم. منظورم این است که ما هم مثل شما فکر میکنیم. این را گفتم که نامه من را مثل باقى نامهها به چیزتان حواله نکنید؛ به کشوى میزتان. ما برخلاف مردم از عملکرد شما در واکسن نزدن راضى هستیم. البته تعدادمان زیاد نیست، کلا دو نفریم. یکى من، یکى هم یک آشنایمان که او هم نهتنها به واکسن اعتقاد ندارد، بلکه به مسواک هم اعتقاد ندارد. اما میدانیم که همفکران ما در دم و دستگاه شما زیاد هستن.
آقاى نمکى، به نظر من کار شما بسیار خوب است که به اینها واکسن نمىزنید. واکسن تویَش تمام نجاسات است. این را یک نفر که خودش واکسیناسیون خوانده بود هم میگفت. بعد اینکه توى واکسن یک چیزهایى میریزند که… خب دیگر زندگى به چه دردى میخورد؟زنده بمانیم که چه؟ این مردم نمىدانند یا نمىخواهند بدانند که درون واکسن یک چیزى هست که وارد بدن ما میشود و همه چیز ما توسط آمریکا کنترل میشود، در هر لحظه و هرجا. حتى توى حمام و دستشویى. یعنى ما توى دستشویى هر صدایى ازمان دربیاید، رئیسجمهور آمریکا در کاخ سفید گوش میکند و غشغش میخندد.
اصلا از همه اینها بگذریم. اصلا گیریم که واکسن چیز خوبى هم باشد و مریضى را از بین ببرد. خب از بین ببرد که چى؟! مگر این وضعیت بد است؟! اینجورى جادهها بسته است و پلیسهایمان کارشان کمتر شده و استراحتشان بیشتر. سینماها تعطیل است و بلیتفروشان سینما حسابى استراحت میکنند. بیرون رفتنها کم شده و هزینه خانوادهها کمتر شده. و تازه اینکه ظهر به ظهر اخبار کرونا و تعداد کشتهشدهها و مبتلایان جدید را پیگیرى میکنیم و از اینکه جزو کشتهها نیستیم، خدا را شکر میکنیم و دائم یاد خدا هستیم. اگر بیمارى نباشد، این همه کارگاه که به صورت جهادى ماسک تولید میکنند، بیکار میشوند و دیگر واکسن جدید هم رونمایى نمىشود و دیگر اخبار تلویزیون گزارشى براى نشان دادن ندارد و هزار تا چیز دیگر.
آقاى نمکى، کلا مردم ما مردم زیادهخواهى هستند. هِى اعتراض میکنند که چرا واکسن نداریم. خب چرا یک بار از داشتههایمان نمىگویند؟! سالهاست قرص سرماخوردگى مثل پشگل تو داروخانهها ریخته، اینقدر داریم که به جاى پول خرد میدهند. چرا به چشم کسى نیومده؟ چرا یک بار براى تولید چسب زخمهایمان که خیلى هم سِفت میچسبند ناموسا، کسى تشکر نکرد؟! این مردم هر چه میبینند، دلشان میخواهد. مثلا قبل از اینکه خارجىها از این چیزها که میکنند توى دماغ تا کرونا را پیدا کنند اختراع کنند، ما دستگاهش را ساختیم که از چند مترى پیدا میکرد؛ و اصلا هم لازم نبود چیزى را توى آدم فرو کنند. خب باید مردم همه کشورها اعتراض کنند و از اون دستگاهها بخواهند؟
آقاى نمکى، حرف زیاد دارم، اما از آنجا که میدانم سرتان شلوغ است و دائم باید از واکسن جدید رونمایى کنید، بیشتر از این مزاحمتان نمىشوم.
خدانگهدارتان.
چلچراغ۸۲۱