شماری از اورانگوتانهای محبوس در باغوحشها یا پارکهای تفریحی که هیچگاه با هیچ نوع ابزار سنگیای در طی حیاتشان مواجه نشده بودند، پس از قرار گرفتن این نوع سنگها در دسترسشان، خودبهخود و بدون دخالت انسان، موفق شدند از تکههای سنگی بهعنوان چکش استفاده کنند. همچنین یکی از این موجودات پشمالو توانسته بود از یک تکه سنگ تیز بهعنوان چاقو استفاده کند.
یافتههای فوق نشان میدهد که حتی آن دسته از اورانگوتانهایی که اغلب در بالای درختان زندگی میکنند و بهندرت با سنگها سروکار دارند نیز میتوانند راههایی برای استفاده از آنها بیابند؛ اما برای اورانگوتانهای مورد مطالعه محدودیتهایی هم وجود دارد: مثلاً این حیوانات هرگز نتوانستند ساختن ابزارهای مشابه از سنگ خام را بیاموزند. آنها حتی بعد از مورد آموزش و تربیت قرار گرفتن برای ساخت ابزار از سنگ خام نیز در این کار ناتوان بودند.
آلبا موتس رودریگو که این تحقیق را در دانشگاه توبینگن آلمان رهبری میکرد، میگوید:
ما ندیدیم که اورانگوتانها بتوانند این رفتارها را ترکیب کنند.
موتس رودریگو و همکارانش دو اورانگوتان نر را که در باغ وحش و پارک تفریحی کریستیانسند در نروژ زندگی میکردند، مورد مطالعه قرار دادند. در طی آزمایش، به این میمونها جعبهای داده شد. بستهی یادشده حاوی تکهای میوه بود و اطراف آن میوه نیز با رشتههای طناب پوشانده شده بود. همچنین یک چکش سیمانی و یک تکه سنگ هم در دسترس اورانگوتانها قرار گرفت. در حالت تئوری و احتمالاً بر پایهی نخستین حدسی که به ذهنمان برسد، اورانگوتانها بایستی میتوانستند از چکش سیمانی برای کوبیدن تکههای تیز سنگی استفاده کرده و سپس از آن تکههای تیز سنگی برای بریدن طناب و رسیدن به میوه بهره ببرند، اما آنها در انجام این کار ناکام ماندند و چنین کاری را نکردند.
بااینحال اورانگوتانها با چکش سیمانی کارهایی کرده و ضربههای پراکندهای را وارد کردند. موتس رودریگو میگوید:
ما شواهدی از «ضربه» را مشاهده کردیم که ذاتاً جالب است؛ زیرا اورانگوتانهای زیستکننده در طبیعت، بهندرت با سنگها سروکار دارند.
به باور رودریگو این احتمال وجود دارد که اورانگوتانها مشغول بازی با سنگها بودهاند.
موتس رودریگو در آزمایش دیگری که پس از آزمایش اول انجام شد، یک تکه سنگ چخماق را در دسترس اورنگوتانها قرار داد. این تکه سنگ چخماق بهصورت ابزاری شبیه به تبر تیز شده بود. او میگوید:
یکی از اورانگوتانها پس از تلاش برای باز کردن جعبهها به روشهای مختلف، این تبر سنگی تیز را که خودم درست کرده بودم، در دست گرفته و از آن برای بریدن جعبه و گرفتن پاداش [میوه] استفاده کرد.
آنها میتوانند بهطور خودبهخود، بدون هیچ آموزشی، تشخیص دهند که میتوان از یک سنگ تیز برای برش زدن اشیاء استفاده کرد و در عمل نیز همین کار را برای رسیدن به میوه انجام دادند.
خانم رودریگو در آزمایش سوم خود در همین راستا به اورانگوتانها سنگهای تیزی داد؛ سپس انگورهایی را هم بهعنوان پاداش اورانگوتانها در قبال بازگرداندن سنگها در نظر گرفت. هدف از این کار تشویق اورانگوتانها به ایجاد پیوند ذهنی میان سنگهای تیز با به دست آوردن پاداش بود. در ادامهی آزمایش، اورانگوتانی که طناب را بریده بود، این بار یک تکه سنگ با لبههای غیرتیز را برداشته و «شروع به کوبیدن آن کرد». با این کار پوستههایی از سنگ اولیه جدا شد و در نهایت یک تکه سنگ تیزتر توسط اورانگوتان ایجاد شد؛ در واقع به یک تعبیر، اورانگوتان موفق به ساختن ابزاری تیز شده بود. هرچند که این حیوان، استفادهی خاصی از سنگ تیزی که ساخته بود نکرد و همین نشان میداد که حیوان هنوز بهطور دقیق و کامل متوجه ماهیت آن چیزی که ساخته بود، نشده است.
موتس رودریگو در آخرین آزمایش، به سه اورانگوتان دیگر نحوهی ساخت ابزارهای سنگی را نشان داد؛ اما با وجود توضیح دادنهای مکرر از طریق نشان دادن نحوهی ساخت ابزارهای سنگی، هیچکدام از آنها هرگز نتوانستند ابزار سنگی مشخصی بر پایهی شرحهای تصویری دادهشده بسازند. اگرچه یکی از آنها شروع به نواختن ضرباتی با چکش به توده سنگ کرده بود. موتس رودریگو میگوید:
واضح است که صرفاً مشاهده برای این کار کافی نبود. حلقهی مفقودهای در این میان وجود دارد.
به گمان او، ممکن است اورانگوتانها نتوانند روابط فضایی مربوط به شکلدهی ابزارها را درک کنند، یا نتوانند بهاندازهی کافی به وقایع و زمان پیش روی خودشان فکر کنند.
مقالهی علمی مرتبط با این پژوهش در ژورنال PLOS ONE منتشر شده و از طریق این لینک در دسترس است.