خونه تکونی یک طنزپرداز اصفهانی/حساسیت شدید پدر به فصل زمستان!


خونه تکونی یک طنزپرداز اصفهانی/حساسیت شدید پدر به فصل زمستان!

موضوع انشاء : خونه تکونی آقا اجازه! ما معنی این کلمه را نمی‌دانیم. فقط چیزهایی که دیده ایم را می‌نویسیم. آقا برای پدرم دعا کنید.... ادامه مطلب...

موضوع انشاء : خونه تکونی

آقا اجازه!

ما معنی این کلمه را نمی‌دانیم. فقط چیزهایی که دیده ایم را می‌نویسیم. آقا برای پدرم دعا کنید. مریض است. نمی‌تواند راه برود. البته تا دو هفته پیش می‌توانست راه برود ولی از وقتی مادرم دستمال و موادشوینده خریده است، پدر من هم بیمار شد.

مادرم فرش‌ها، پرده‌ها و مبل‌ها را جابه جا کرده است ولی پدرم همچنان در گوشه‌ای از خانه به سقف نگاه می‌کند و حرکت نمی‌کند. فکر می‌کنم حالش خیلی بد باشد. اما یک وقت‌هایی تکان می‌خورد، وقت‌هایی که اخبار شروع می‌شود. او وقتی اخبار می‌بیند می‌گوید کاش روسیه هر سال اسفند به ایران هم حمله می‌کرد.

چیزهای خوشمزه

من خونه تکونی را دوست دارم زیرا دیروز وقتی وارد اتاقم شدم و درِ کمد لباسی‌ام را باز کردم دیدم شکلات و چیزهای خوشمزه و چند هدیه‌ی قرمز در آن است. خونه تکونی به ما هدیه می‌دهد. و این اتفاق قشنگی است. اما برادر بزرگترم به من می‌گوید این هدیه‌ها در کمد تو امانت است. بعد از عید آنها را از تو می‌گیرم. پس مواظبشان باش تا من هم به تو یک هدیه بدهم. من هم از امانتی‌های برادرم مواظبت می‌کنم.

یک خانم برای کمک به خانه‌ی ما آمد. روز اول ما چهارپایه را می‌گرفتیم و او بالای چهارپایه پنجره را تمیز می‌کرد. از روز دوم تا آخر ما بالای چهارپایه بودیم و او پایین بود. زیرا مادرم گفت گناه دارد. پدرم گفت بالاتر است هیچوقت گناه ندارد و آن بالا به او خوش می‌گذرد، کسی که پایین است بیشتر گناه دارد پس دلت نسوزد. من هیچوقت معنی حرف پدرم را نمی‌فهمم…

دیروز مادرم به برادرم گفت برو بالای چهارپایه و پنجره‌ها را پاک کن. برادرم نگاهی به پنجره کرد و گفت کسانی که پنجره ها را تمیز می‌کنند به باران ایمان ندارند. مگر شما به باران ایمان نداری؟ مادرم گفت نه ندارم و برادرم مجبور شد پنجره‌ها را پاک کند.

مادر من در اسفند خیلی مهربان است. زیرا دیروز قربان صدقه‌ی ما می‌رفت و می‌گفت خوشحالم که شما را دارم. کاش همیشه اسفند باشد.

نتیجه گیری

پس نتیجه می‌گیریم:

در خونه تکونی به بچه‌های کوچک هدیه می‌دهند.

آن بالا به همه خوش می‌گذرد.

پدرم به فصل زمستان مخصوصاً اسفند حساسیت شدید دارد.

مادرم در اسفند خیلی مهربان تر از همیشه است.

نویسنده : سحر کرداریان


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دیدن پورن توسط بچه ها، چگونه برخورد کنیم؟