پیام تبریک 13 بدر ؛ متن زیبا سیزده بدر مبارک صمیمانه

در این نوشته از دلبرانه قصد داریم تعداد زیادی پیام تبریک ۱۳ بدر را به مناسبت سیزدهمین روز فروردین خدمت شما ارائه نماییم.

همانطور که می دانید یکی از آداب و رسوم ایرانیان در ۱۳ فروردین به طبیعت می روند و این روز را جشن می گیرند.

اگر شما قصد دارید به مناسبت روز طبیعت و سیزده بدر مطلبی در فضای مجازی منتشر کنید یا به کسی این روز را تبریک بگویید ؛

در اینجا تعداد زیادی پیام تبریک ۱۳ بدر کوتاه و طولانی را برای شما عزیزان جمع آوری کرده ایم.

امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد …. از همراهی شما سپاسگزاریم…..

گلچین متن زیبا سیزده بدر مبارک

سبزه رو از سفره بگیر

ماهی را با خودت بیار

وقتشه بیرون بزنیم

سیزدهمین روز بهار

〜〜〜〜〜

و تو میروی ، بی من ، که گره بزنی ، سبزه ی تمام خاطره هامان را و دور کنی از خودت ، تمام مرا . . .
سیزده فرصت خوبی است
برای دور کردن نحسی

〜〜〜〜〜

رو پیچ و تاب سبز سبزه ی عید
گره از بخت ما هم کور تر شد
دروغ سیزده هر ساله ی ما
عجب عیدی به نیکویی بسر شد

〜〜〜〜〜

ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست

دریاب که هفته‌ی دگر خاک شده ست
می نوش و گلی بچین که تا در نگری

گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست
با آرزوی روزی شاد در کنار طبیعت

〜〜〜〜〜

سیزدتون بدر
دشمناتون در به در
رفقاتون گل به سر
گرفتاریاتون زود بدر
خوشیهاتون هزار برابر

〜〜〜〜〜

سیب شود رویتان
سبز شود جانتان
سیر شود کامتان
از کرم کردگار ، سکه شود کارتان
غم بشود سنجدی ، رخت ببندد یواش
پر ز حلاوت شود ، چون سمنو زندگی
غرق سعادت شود ، شیوه این بندگی

〜〜〜〜〜

ﺑﯽ تو

ﺳــــﺎﻝ ﺭﺍ ﻫـﻢ

ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ!

ﺳﯿﺰﺩﻩ ﮐﻪ ﻋﺪﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ

〜〜〜〜〜

نمی دانم آرزویت چیست

اما برای رسیدن به آرزویت

دستانم به آسمان جاری

و سبزه دلم را به نیت تو و آرزوهایت

هر چه که هست

گره می زنم

سیزده بدر روز آرزوهایت باد

〜〜〜〜〜

گل، هویت بهار است و بهار آیینه ی قیامت

در این آیینه خود را تماشا کنیم

سیزده بدرتون مبارک

〜〜〜〜〜

متن ۱۳ بدر مبارک

فردا تو رامثل سیـزده به در می کنم
اما نمیدونم یادت را گره بزنم به لحظه های زندگیم ، تا بیایی تا بمانی
یا این که مثل یه دروغ سیزده فراموشت کنم
تو بگو

〜〜〜〜〜

با گره ی دیروزم

نحسی ی سیزده بدر نشد

بخت بازوان مرا ، تنها آغوش تو باز خواهد کرد

〜〜〜〜〜

بازهم سیزده سال نو از راه رسید

بازهم شادی و سر زندگی از راه رسید

آنجا که شمایید اگر ابری نیست

تندی بپرید بیرون که اصلا جا نیست

سیزده به در به شادی

〜〜〜〜〜

امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی

قرآنش نگهدارتان، آینه اش روشنایی زندگیتان

سکه اش برکت عمرتان،سبزیش طراوت و شادابی دلتان

ماهی اش شوق ادامه زندگیتان را به شما هدیه دهد

سیزده بدر مبارک

〜〜〜〜〜

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خودم سیزدهم کز همه عالم بدرم

〜〜〜〜〜

سیزده به در، واژه کوچک شده “سیزده به دره” است، به مفهوم سفر در روز سیزده فروردین، به دره و دشت برای پایکوبی و شادی …

این روز زیبا، نحس نبوده و نیست …

میتوان در خانه ماند و شاد بود …

میتوان در شادی با همگان همراه بود و به دره و رودخانه رفت …

سیزده بدر مبارک

〜〜〜〜〜

سبزه ام را می سپارم دستِ آقای نجف
طالِعم دستِ علی باشد برایم بهتر است
اِعتقاد هر کسی باشد برایش محترم
سیزده را دوست دارم، زادروزِ حیدرست

〜〜〜〜〜

پیام تبریک ۱۳ بدر کوتاه

اگر هر سین امسالت

به سر تاجی پر از گل زد

اگر تقدیرت از نحسی

به سمت ِروشنی پل زد

به تن کن رخت خوشبختی

نگو باور نمیکردم

که من خود این سعادت را

برایت آرزو کردم

سیزده بدر مبارک

〜〜〜〜〜

تو رو خدا فردا جایی قرار نزار میخوام سیزده رو فقط با تو باشم
آخه بدون تو اصلا صفا نداره
اینم از دروغ سیزده من

〜〜〜〜〜

سیزده بدر ، سال دگر

کرونا نباشد در وطن

از عشق و مهر و عاطفه

قلبی نباشد بی اثر

خاموش و سرد و ناامید

هرگز نباشد یک نفر

سیزده بدر مبارک

〜〜〜〜〜

سیزده هم نزدیک شد …

از خدا میخوام …

غماتون گره خورده باشه

به هرچی شادیه

درداتون گره خورده باشه

به هرچی سلامتیه

لحظاتتون گره خورده باشه

به هرچی موفقیته

دلاتون گره خورده باشه

به هرچی عشقه

جیباتون گره خورده باشه

به هرچی پوله

گره بخوره

یه گره کـــور …

سیزده بدر مبارک

〜〜〜〜〜

گره ۱۳ از زندگیت بازشود، نغمه عشق بـه موزیک دلت سازشود، سوسن و سنبل و مریم همه ی تقدیم شما، این بهار و صد بهارت با گل آغاز شود. سیزدتون مبارک!

〜〜〜〜〜

برایت یک بغل گندم، دلی خشنود از مردم
برایت یک بغل مریم،‌که مست از می شوی هر دم
برایت قدرت آرش،‌که دشمن را زنی آتش
برایت سفره‌ای ساده،‌حلال و پاک و آماده
برایت یک غزل احساس،‌دوبیتی‌های عطر یاس… .
… برایت هر چه خوبی هست،‌صمیمانه دعا کردم

〜〜〜〜〜

نوروز می‌نشینم و

تمامی سبزه‌ها را گره می‌زنم

در چمنزار و در خیال

جامه‌ی بزرگ گشایشی را می‌بافم

برای گره‌ای

که تو در سینه‌ام زدی

〜〜〜〜〜

هراس از دست دادنت

مشق‌های شب عید است

تمام نمی‌شود

و تعطیلات کودکانه را

تا روز سیزدهم سیاه می‌کند

〜〜〜〜〜

سالهاست

برای رسیدنمان

سبزه ها را گره می زنم

افسوس!

نه دست هایمان در هم گره خورد

نه نگاه هایمان !

گره فقط درکارمان افتاده است

〜〜〜〜〜

سیزده ، به در کردی

سیـزده گناه ، بیشتــر کــردی

آتش انداختی به قلبِ یک درخت، اینبار

بر کدامین خدا نظر کــردی

این چنین سفر کردی

〜〜〜〜〜

پیام تبریک ۱۳ بدر طولانی

پیش از این ها بهار دیگر بود، هیچ سروی زمین نمی افتاد
و تبر این چنین عزیزنبود…و درخت این چنین نمی افتاد!

فصل، فصل شکوه ابراهیم، جنگ،جنگ بت بزرگ و خدا
گرچه نمرود بود و آتش هم، قلب ها از یقین نمی افتاد

باغ هامان نچیده تر بودند، میوه هامان رسیده تر بودند
شاخه ای هم اگر تبر می خورد، میوه دست چین نمی افتاد

پیش از این روزگار دیگر بود، چشم ها سفره نمک بودند
در پی دست دوستی هامان، مار از آستین نمی افتاد

کاش مثل قدیم ها بودیم، همه تکرار یک صدا بودیم
و صدا کوه بود کوهی که، هیچ گاه از طنین نمی افتاد

کاش مثل قدیم ها آری، بعد از این عیدهای تکراری
در دل سیزده بدر هامان، حسرت هفت سین نمی افتاد

〜〜〜〜〜

امروز سیزده بدر و بی تو دربدر

درهای منتهی به تو از سنگ و بسته تر

بیهوده است هر چه تقلای دیدنت

من زخمی ام تکیده و بشکسته بال و پر

زخمی چنان عمیق تر از انزوای خویش

دارم به قعر می رسم از درد شعله ور

هر چه بلند می پرم اما نمی رسم

تو ماورای ذهنیتم بوده ای مگر

در کفش های من هیجان سفر نبود ؟!

یا تو مرا نخواستی آماده ی سفر

تو در کجای غم زده ی این مدار شوم

در گردش مداومی و از تو هیچ اثر !!!

من با کمند شعر درون قلاچه ات

می آیم و کنار تو یک عمر شعر ِ تَر

تردستی زمانه اگر مهلتم دهد

با دست مرگ اگر نکند آه ! دربدر

〜〜〜〜〜

بــــرخیــــز و بـــده مـــژده کــه سیـــزده بــدر آمـــد

فصــــل دی و دورا ن غـــــم و غصــــه ســــر آمـــد

از کُــــرســی و از منقـــــل و آتــش خبــــــری نیسـت

از جــــا ی یــــــخ و بـــــرف ســــر سبـــزه درآمـــد

از خـــا نـــه نشینـــی شــده راحـت نــه نــه صغـرا

بشـکـــــن زن سیـــزده بـــــدر آبجـــی قمـــــر آمـــد

مُنعــــم زده چـــادر لـب سبـــزه و لـب جـــــوی

بــا مــاشیـن و بــا اسکــن و بــا سیــم و زر آمـــد

گُستـــــرده در آ ن ســـــوی گلیمـــی الکــــی خــــوش

گفتـــــا کــه خــــوشــم مـــوســم گشــت و ددر آمـــد

تــا خـــوب زنــــد سبــــزه گـــره بخـت گُشــــا یـــــد

شــد پیــش قــــدم فــی فـــی و صبـــــح سحــــرآمـــد

حـــاج ممــــد بقـــال بـــه مـا شیـــن نــــرسـیـــــده

بــا کـــــوچ و بـُــن خـــــویــش ســـواری خــــر آمـــد

مشـــدی قُلــــی از ســوی دگـــــر آمــــده صحــــرا

بــا یـک زن و ده بچـــــه علـــی میــرزا کــــر آمـــد

از نحســـی ایـــن سیـــزده بــــدر تــا شــود ایمـــن

بــا کــــور و کچلهـــــا ی خــــودش مـش صفـر آمـــد

یـک مــــــرد کشــــاورز چنیـــــن گفـت کــــه آری

ایـــن سیـــزده بـــدر بـــا خـــوشــی بـــرزگــر آمـــد

گفتنـــــد رفیقــــا ن کــه دگــــر شـب شــد و بــایــد

بگــــــذ ا شتــن و رفتــــن و ســـا ل دگــــــر آمـــد

بگــــذ شـت بمــا عیــــد و یقیــن سیــزده بــدر هــم

خــوش بـا ش کـه دورا ن غــم و غصـه ســر آمـــد

〜〜〜〜〜

به چشمانت بگو دیگر که از شهرش سفر کردم
ندانستم ٬ نفهمیدم ٬ که از کویش گذر کردم

هزاران بار گر گفتند دروغ است عشق امروزی
منه دیوانه دانسته عجب بر جان خطر کردم

نشد شعری نگویم من بر این احوال امروزم
خوشم من سیزدهم امسال بدون تو بدر کردم

تو رفتی و گمان کردی که بی تو من عزا دارم
ولی خوشحالم و خنده به لبهایم خبر کردم

چه شبها که به یاد تو…….. مثال ابر باریدم
ولی فهمیده ام ای یار که گریه بی ثمر کردم

دلم زخمی ز دردی هست که درمانی برایش نیست
ولی بر زخم خود عادت ٬ محبت را سپر کردم

عجب من عاشقت بودم و تو هم ظاهرا عاشق
نمی جنگم با تقدیر که عمر خود هدر کردم

اگر من باخته ام انگار تو هم بازنده تر از من
فقط موی سیاهم را در این ره من ضرر کردم

شدم سنگ صبور غم و یا یک شاعر غمگین
و من غم را با اشکم به هر بیتم خبر کردم

〜〜〜〜〜

می خرامد در میان سبزه زار
دختر ناز بهار
بر تن اش پیراهن سبز گل آرای حریر
گیسوانش خوشه ی زرین گندم
ساقه هایی ریخته تا ساق پا چون آبشار
گونه هایش سیب سرخ و
گردن آویزش تمشک و
بر لبش شهد انار
می خرامد در میان سبزه زار
دختر ناز بهار
میزند بر سبزه های دامنش چین چین گره
تا گره از کار دنیا وا شود
می نشیند بر لب جو
می سپارد غصه ها را دست آب
تا زلالی ها بشوید آنچه مانده از غبار
دورتادورش چکاوک های شاد
رقصشان میگیرد از آواز برگ
میزنند از نم نم باران، سه تار
میخرامد در میان سبزه زار
دختر ناز بهار
مردمان جشن های یادگار
میزنند از شهر بیرون سوی او
دست در دست نسیم
پا به پای جویبار
تا تمام سیزده ها را به در باشند باهم
رهسپار دشت و صحرا
عازم کوه و کمر باشند باهم
تا ببالد
تا برقصد
تا بخندد
در میان سبزه زار
دختر ناز بهار