میدونی ایرانی ها چرا به هم میگن ایشالله 120 ساله بشی؟
فلسفه جالب آرزوی 120 سالگی رو میدونستید؟ اگه نمی دونید با ما همراه باشید.
این جمله را زیاد شنیدهایم، مخصوصا از زبان قدیمیترها که میگویند، ایشالا صد و بیست سال زنده باشی!
در ایران باستان هر یک از سی روز ماه نامی داشتهاند؛ روز نخست اورمزد بوده و شش روز پسین نام شش امشاسپند را بر خود داشتهاند. در ایران به آیین بوده است که هرگاه نام روز و ماه یکی میشد، جشن میگرفتند. این جشنها را امردادگان (روز هفتم امرداد)، تیرگان (روز سیزدهم تیر)، مهرگان (روز شانزدهم مهر)، سپندارمذگان (روز پنجم اسفند) و مانند اینها مینامیدند.
یادآوری میشود که در ایران کهن همهی ماهها را سیروزه میگرفتند (پس، برای نمونه روز سیزدهم تیر باستانی، دهم تیر کنونی و پنجم اسفند باستانی، بیست و نهم بهمن کنونی میشود)؛ سپس در پایان سال 5 روز را به نام پنجهی دزدیده میخواندند که در آن به شادی و آماده شدن برای نوروز میپرداختند. میدانیم که سال خورشیدی 365 روز و 6 ساعت و اندی است.
امروزه برای در شمار آوردن این 6 ساعت، در هر 4 سال یک سال را 366 روزه (کبیسه) میگیریم. تا زمان ساسانیان به آیین بود که به جای این کار، هر 120 سال یک سال را 13 ماهه بگیرند. این یک ماه را مردمان دست از کار میکشیدند و به کامرانی و سرخوشی میگذراندند. اگر امروز هم ایرانیان برای کسان و دوستان خود زندگی 120 ساله آرزو میکنند و یا اگر کسی سخن از مرگ خود بگوید، شنونده بیدرنگ میگوید «بعد از 120 سال»، ریشه در همین نکته دارد؛ یعنی امیدوارم «120 سال زنده باشی تا آن یک سال 13 ماهه و آن ماه ویژه را ببینی»!
گفتنیها و آیینهای به جا مانده از باورهای کهن در زندگی امروزی ایرانیان فراوان است و بسی از آنها ریشه در رویدادهای برجستهی سالشماری باستانی ایران دارند؛ نمونهی دیگر این که اگر بیشتر خانوادههای ایرانی شب جشن نوروز «ماهی و سبزیپلو» نوش جان میکنند، نگاه به این نکته دارد که برج اسفند، برج ماهی (حوت) است و خوردن ماهی میگوید که اسفند به پایان رسید!