در این پست می توانید از متن های گلایه و ناراحتی از رفیق و جملات سنگین و دلخوری از رفیق و متن تاراحتی و غمگین از دوست و جملات دلخوری و ناراحتی از رفیق و دلنوشته های دلشکستگی استفاده کنید.

جملات دلخوری و ناراحتی از رفیق

در ضمیر ما

نمی‌گنجد به غیر دوست کس

هر دو عالم دشمن ما باد

و ما را دوست بس

آدم ها آنقدر زود عوض می شوند
آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی
و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است…

هر چیزی نو کردن‌ اش ذوق و افتخار دارد، الّا رفیق؛

که کهنه‌ اش بهتر…

چون آنچه به پای کهنه کردنِ رفاقت رفته را

به هیچ قیمتِ دیگر نمی‌ توان خرید : زمان

تو اگر می‌ خواهی زرنگ بودن‌ ات را به رخ بکشی

عزیزِ دلم به جایِ دور ریختن

و نو کردن رفیق‌ ها و رفاقت‌ هات، کهنه‌ شان کن

جملات دلشکستگی و ناراحتی از دوست

یک زمانی بود که رفیق، حکم برادر داشت..
الان رفیق حکم دشمنی دارد که در خاک شما آزادانه
زندگی می کند

باغی که در آن آب هوا روشن نیست

هرگز گل یکرنگ در آن گلشن نیست

هر دوست که راستگوی و یکرو نبود

در عالم دوستی کم از دشمن نیست

به سلامتی

مهره های تخته نرد

که تا وقتی رفیقشون

تو حبس حریف

به احترامش

بازی نمی کنن

جملات دلخوری از نارو زدن رفیق

بنام دوگل بهشت

یکی عشق و دیگری سرنوشت

به قلم گفتم بنویس ؟

هرچه دلش خواست نوشت

ما را خاک پای دوست ،

دوست را تاج سر ما نوشت . . .

بعضی اوقات این مردم نیستن
که تغییر میکنن این ماسکشونه که میفته

***

در میان این همه شلوغی

اگر یک رفیق باشد

یک نفر تو را بفهمد

بس است …

متن و جملات دلخوری و ناراحتی از رفیق

بی فروغ روی یاران

زندگی تابنده نیست

دولت بی دوست

در جهان پابنده نیست

آنان که دوستی و محبت را

به زندگی خود راه نمی‌دهند،

به آن می مانند

که طلوع خورشید را مانع شوند.

وقتـــــی به عقب بر میگردی
متوجه میشی که جــــــای بعضیا
الان که تو زندگیت خالــــــی نیست هیـــــچ
اون موقعشم زیـــــــــــادی بوده…!

عکس نوشته دلخوری از رفیق

اون که بلندت می کنه، وقتی افتادی

دنبالت می گرده، وقتی گم شدی

بیدارت کنه، وقتی خوابی

نزدیکت بباشه ، وقتی بهش احتیاج داری

باهات بخنده، گریه کنه، آرزو کنه،

بجنگه و در عوض هیچی نخواد به غیر از خود تو …

بهش می گن دوست؛

… یک تیکه از زندگی…

دوست مشمار آن که در نعمت زند

لاف یاری و برادر خواندگی

دوست آن دانم که گیرد دست دوست

در پریشان حالی و درماندگی