پشت پرده تلاش های رژیم صهیونیستی برای فرار از تنگنای راهبردی
حملات رژیم صهیونیستی در منطقه بیشتر واکنشی به شرایط و چالش هایی است که این رژیم در عرصه داخلی و پیرامونی در آن گرفتار شده است.
طی هفتههای اخیر، چندکنش سخت و خونین در ایران رخ داد؛ شهید صیادخدایی یکی از پاسداران پرافتخار مدافع حرم، جلوی درب منزل خود ترور شد. در انفجاری در پارچین نیز یکی از مهندسان جوانِ فعال در تأسیسات دفاعی به شهادت رسید. اگرچه علت تامه، رسمی و قطعی مبنیبر دستداشتن رژیم صهیونیستی در این حوادث غمبار دردسترس نیست اما قرائن و شواهدی وجود دارد که بهصورت تحلیلی نشان میدهد پای صهیونیستها در میان است.
پیشروی راهبردی مقاومت
نگاهی به تحولات چندسال گذشته، بهخوبی نشان میدهد دست محور مقاومت در حوزه راهبردی، بالاتر از دشمن صهیونیست است. برخی از موارد این برتری که منجر به تغییر در آرایش نبرد شده یا نشانهای از این تغییر در آینده است، در ادامه میآید:
۱. فعالشدن جبهه جولان: سالها در ادبیات راهبردی رژیم صهیونیستی، خبری جدی از جولان نبود. آخرین تلاش نظامیافته و گسترده برای آزادسازی این منطقه ازسوی سوریه، به نبرد ۱۹۷۳ بازمیگردد. بعد از آن رژیم صهیونیستی با معضل امنیتی آفندی از این منطقه که منجر به تهدیدی برای منافع وجودی یا حیاتی آن شود، روبرو نبود. اکنون اما رژیم صهیونیستی عمیقاً از این منطقه که در جبهه شمال این رژیم تعریف میشود، احساس تهدید میکند و این میتواند حتی منجر به تغییراتی جدی در راهبرد نظامی این رژیم شود.
۲. مقاومت در کرانه باختری و مناطق ۱۹۴۸: برخلاف برخی تصورات که اکنون باطلبودن آنها آشکار شده است، مقاومت در کرانه باختری، رگههایی پرقدرت دارد. نشانههای معناداری از این مقاومت در عملیات سیفالقدس عیان شد. اکنون نیز جوان فلسطینی کرانه، آتش خشم مقدس خود را در عملیاتهای استشهادی بر سر صهیونیستها میکوبد. از این فراتر، مقاومت حتی در مناطق اشغالی ۱۹۴۸ که رژیم صهیونیستی گمان میکرد دیگر هویت فلسطینی مقاوم را فراموش کرده و دچار استحاله شده، جوانه زده است. ماجرای شهر اللُّد در عملیات سیفالقدس خواندنی است. در گزارش برآورد امنیت ملی رژیم صهیونیستی که اوایل ۲۰۲۲ منتشر شد، نگرانی از مقاومت غیرغزهای در فلسطین، سهمی برجسته دارد.
۳. توان پدافندی حزبالله و حماس: از توان موشکی مقاومت در لبنان و غزه بسیار گفته شده که سهمی مهم در ارتقای توان نظامی مقاومت در مقابله با دشمن صهیونیست دارد. حتی تجارب نظامی حزبالله از حضور میدانی در سوریه همچون تجربه جنگ شهری، مدیریت نیروهای گسترده، عملیاتهای آفندی روی زمین و… که موجب معتبرشدن تهدید حمله حزبالله به منطقه الجلیل در شمال فلسطین اشغالی شده است هم دراینجا منظور نیست. آنچه اکنون میتواند صحنه نبرد را بیشتر از قبل تغییر دهد، توان پدافندی حزبالله است؛ سیدحسن نصرالله در این خصوص مواردی را آشکارا گفته است و مقامات نظامی رژیم صهیونیستی نیز بارها به این ارتقای توان دفاعی اشاره کردهاند.
نشانههایی از این توان در غزه و با آشکارشدن موشکهای دوشپرتاب که چندی پیش برای اولینبار رونمایی شد، قابل مشاهده است که اگرچه قدمی کوچک اما روبهجلو است. این توان در حزبالله و مقاومت فلسطین، میتواند زمینههای دستیابی به بازدارندگی نسبی ممانعتمحور را فراهم سازد؛ بازدارندگیای که در کنار گونه مجازاتمحور (تحمیل هزینه به دشمن)، مانع از خسارتهای گسترده خواهد شد.
۴. توان هستهای ایران: افزایش غنیسازی اورانیوم در ایران به سطح ۶۰ درصد، عملاً معادلات رژیم صهیونیستی را دچار تغییری جدی کرد. بررسی ادبیات نخبگان نظامی و امنیتی این رژیم که میکوشند در فضای واقعگرایانهتر به تحلیل بپردازند، بهخوبی نشان میدهد که آنها نه توان حمله نظامی تعیینکننده به ایران را دارند و نه میز مذاکرات در مقابل ایران، در بهترین حالت، تأمینکننده منافع آنها خواهد بود.
آنها مشخصاً دراینخصوص ناچار هستند از میان گزینههای دردسترس نامطلوب، به انتخاب دست بزنند، چهاینکه با وجود تقدیر از ترامپ برای خروج از برجام، بعدها برخی از مقامات حکومتی این رژیم بهصراحت گفتند که این خروج اشتباه بود چراکه باعث شد رفتار هستهای ایران کنترلناپذیر شود. این یعنی در عرصه راهبردی هستهای، رژیم صهیونیستی نتوانسته است به مطلوب خود درقبال ایران دست یابد و همچنان تهدید ایران از ناحیه توان هستهای را در حوزه تهدیدهای وجودی قلمداد میکند. البته این درحالی است که ایران بارها تأکید کرده که قصدی برای دستیابی به سلاح هستهای ندارد.
به این لیست میتوان موارد متعدد دیگری ازجمله توان روزافزون موشکی و پهپادی ایران، رویشهای جدیدی چون انصارالله و حشد شعبی در معادلات منطقهای و… را نیز افزود. البته شایان ذکر است که رژیم صهیونیستی نیز با توافق آبراهام با برخی کشورهای عربی یا جهتدهی برخی کنشهای مدنی سیاسی در منطقه، میکوشد مقاومت را تحت فشار قرار دهد.
رژیم صهیونیستی؛ دفاع یا تهاجم؟
واقعیت نبردهای چندسطحی میان جمهوری اسلامی ایران و متحدانش با رژیم صهیونیستی، گویای آن است که این رژیم بیشتر از آنکه در مقام تهاجم باشد، درحال دفاع از خود است. براساس آنچه آمد، دست ایران و مقاومت در سطح راهبردی نبرد، بالاتر از رژیم صهیونیستی است و بنابراین برای مقابله با محور مقاومت، میکوشد حملات تاکتیکی را در دستورکار قرار دهد. این رژیم در سطح راهبردی، نابودی توان هستهای و کاهش چشمگیر توان موشکی ایران را هدف گرفته است اما بهدلیل ناتوانیِ اثباتشده در تحقق این اهداف، با عملیاتهای تاکتیکی، صرفاً به آن ضربه غیرتعیینکننده میزند.
جالب اینکه این حتی ازسوی رسانهها و تحلیلگران این رژیم نیز مطرح میشود. بهعنوان مثال عاموس یادلین، رئیس مرکز مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی، چندی قبل از ناکافیبودن توان نظامی این رژیم برای حمله به ایران سخن گفت یا یک مقام رسمی رژیم صهیونیستی اواسط آذرماه ۱۴۰۰ در یک برنامه تلویزیونی شبکه ۱۲ این رژیم، در اعترافی کمنظیر گفت: «ترور محسن فخریزاده، دانشمند عالیرتبه هستهای ایران، به نتیجه مطلوب که همانا کاهش سرعت برنامه هستهای ایران باشد، منجر نشد.» در واقع حملات رژیم صهیونیستی در منطقه بیشتر واکنشی به شرایط و چالش هایی است که این رژیم در عرصه داخلی و پیرامونی در آن گرفتار شده است.
نتیجه
در نبرد میان ایران و رژیم صهیونیستی، مانند هر نبرد دیگر، آفند و پدافند وجود دارد؛ بهخصوص که ماهیت این نبرد در بسیاری از حوزهها، از گونه نامتقارن است. ایران و محور مقاومت در سطح راهبردی، رژیم صهیونیستی را در شرایط خاصی قرار دادهاند. این درحالی است که رژیم صهیونیستی بهدلیل نیاز به اثبات برتری و جبران عقبماندگی خود در سطح راهبردی، میکوشد اقدامات و عملیاتهای تاکتیکی را دارای اثر راهبردی معرفی کند و این خلاف واقعیت و منطق حاکم بر مطالعات استراتژیک بوده و ریشه در عملیات روانی دارد.
رژیم صهیونیستی در شرایط کنونی با بحران فروپاشی کابینه مواجه شده است، از سوی دیگر گروه های مقاومت بیش از هر زمان دیگری تقویت شده و امسال عملیات های شهادت طلبانه فلسطینی ها به داخل اراضی اشغالی ۱۹۴۸ کشیده شد. در این وضعیت این رژیم برای فرار از این تنگنای راهبردی اقدام به صدور بحران می کند و با برخی عملیات های منفعلانه سعی در انحراف افکار عمومی از چالش های داخلی دارد.