دومینوی شکست پنهان بانکها در «بازی بُرد»
سناریو دومینوی شکست پنهان خود را در ناترازی بانکها نشان داده و از جهات مختلفی قابل بررسی است؛ در بحرانهای بانکی عرصه بین الملل، بروز ناترازی به طور معمول به معنای سقوط و فروپاشی ناگهانی یک بازار دارایی است که در نهایت موجب نابودی دارایی...
گروه بانک و بیمه بازارنیوز- سعید ترکاشوند؛ «وحید شعبانی» کارشناس اقتصادی طی یادداشت پیرامون عوامل موثر در ثبات نظام بانکی کشور و حفظ سرمایه بانکهای ایرانی نوشت: در بحرانهای بانکی عرصه بین الملل، بروز ناترازی به طور معمول به معنای سقوط و فروپاشی ناگهانی یک بازار دارایی است که در نهایت موجب نابودی دارایی بانک میشود. اما در ایران، این ناترازی عمدتاً ناشی از رشد بی رویه بدهی بانکها، فاصله زیاد میان نرخ رشد سپردهها، رشد اسمی اقتصاد یا به تعبیر دیگر نرخهای بهره حقیقی بسیار بالا و در آخر رشد داراییهای موهومی در حسابداری است که فاقد ارزش واقعی در اقتصاد است که میتوان آن را در یک جمله کوتاه تحت عنوان دومینوی شکست پنهان در بازی بُرد توصیف کرد.
سناریو دومینوی شکست پنهان خود را در ناترازی بانکها نشان داده و از جهات مختلفی قابل بررسی است. از یک طرف بانکها به عنوان موتور رشد نقدینگی از طریق اعطای تسهیلات به بهانه افزایش درآمدهای مشاع، نرخ تورم را در اقتصاد افزایش میدهند و از طرف دیگر با افزایش نرخ تورم، به طرق مختلف ترازنامه بانکها را تحت تأثیر قرار میدهد.
افزایش تورم از یک سو موجب افزایش ارزش داراییهای ثابت نظیر املاک و مستغلات برای بانکها میشود و از سوی دیگر نیز ارزش تسهیلات اعطایی به عنوان بدهی صاحبان کسب و کار را کاهش داده و موجب افزایش نرخ بهره وری پول میگردد.
این در حالی است که نرخهای تجهیز و تخصیص منابع بانکی به صورت دستوری تعیین میگردد و بانکها اجازه ندارند نرخ تسهیلات اعطایی خود را همسو با نرخ بهره وری پول افزایش دهند؛ لذا باید بررسی کرد که از میان دو مولفه افزایش داراییهای بانکی و افزایش نرخ بهره وری پول کدام یک از اثر بیشتری برخودار است. طبیعتاً محدودیتهای ایجاد شده برای جلوگیری از بنگاه داری بانکها در آینده موجب کاهش اثر اول یعنی افزایش ارزش داراییهای ثابت خواهد شد.
اما نکته حائز اهمیت پیرامون این مسئله، رقابتهای ناسالم بانکها در تجهیز منابع بانکی است که طی چند دهه اخیر قیمت تمام شده پول را برای آنها به شکل فزایندهای افزایش داده است. به طوری که آنچه در عمل دیده میشود این است که بسیاری از بانک¬ها اقدام به افتتاح سپرده کوتاه مدت با عنوان سپرده بلندمدت نموده و نرخ سود بلندمدت به سپردههای کوتاه مدت پرداخت مینمایند. در واقع اغلب بانکها علی رغم مشکلاتی که در بخش مدیریت ساختار سرمایه دارند، کسری خود را از طریق بازار بین بانکی با نرخ بالاتری تامین میکنند و در چنین تمایل دارند در یک بازی به ظاهر بُرده به دنبال افزایش سهم از بازار منابع باشند.
با این حال اگرچه نرخ تجهیز منابع از طریق سپرده پذیری کمتر از نرخ بین بانکی است و به بهبود ناترازی بانکهایی که مدیریت ساختار سرمایه نامناسبی دارند کمک شایانی میکند، اما تخصیص منابع تجهیز شده با نرخی کمتر از نرخ بهره وری پول ناترازی بانکها را بیش از پیش بسط داده و دومینوی شکست را تقویت میکند. اما آنچه در تحلیل بقا و حفظ اندازه برای بانکهایی که مشکل ساختار سرمایه دارند مهم است، تجهیز منابع با هر نرخی کمتر از نرخ بین بانکی است.
پایان پیام//