مجله بخوانیم/ «تجربه» آمد با گلی امامی و پروانۀ اعتمادی


مجله بخوانیم/ «تجربه» آمد با گلی امامی و پروانۀ اعتمادی

«شاید اگر آن سال ها توییتر وجود داشت، پروانه یک گزیده‌نویس می‌شد نه یک نقاش. پروانه‌ای که سال‌ها یا شاید دهه‌ها گل‌های لیلوم، لباس‌های زنان قاجار، صحنه‌های آخرالزمانی، و ماسک سلوکی را تصویر کرده» - بهمن کیارستمی

عصر ایران؛ سروش بامداد- بر جلد شمارۀ تازۀ ماهنامۀ تجربه تصویری از خانم «گلی امامی» نویسنده و مترجمِ صاحب‌سبک نشسته که از گفت و‌گویی خواندنی با او خبر می دهد و از سال‌های دور تا امروز گفته و طبعا از کریم امامی. صفحاتی نیز به زندگی و زمانۀ پروانه اعتمادی نقاشِ شهیرِ ایرانی اختصاص یافته است.


تیتر اصلی و این سخن خانم گلی امامی «رفتن، پاسخ معضل ما نیست» برگرفته از امید زنی است که تمام زندگی او با کتاب عجین بوده و می گوید: «پشت مان باید به عشقی که به مملکت مان داریم گرم باشد و هر کاری که از دست مان و دست تان برمی آید باید انجام دهیم و حتی اگر اندازۀ سرسوزن و ارزنی باشد کافی است.»


او می توانسته برود اما نرفته و مانده چون «ترجیح دادم در همین فضای محدود و موجود یک شهروند درجه یک باشم تا در یک کشور توسعۀ یافته شهروند درجه سه» و به این هم بسنده نمی کند و می افزاید: «فکر نکنید آن طرف بهشت است. وارد شدن به بهشت نیست. ورود به جهنمی است و باید زمانی طولانی را برای رسیدن به موفقیت طی کنید مگر آن که امکاناتی داشته باشید یا هدف، تحصیل باشد.»

مجله بخوانیم/ «تجربه» آمد با گلی امامی و پروانۀ اعتمادی


دربارۀ پروانۀ اعتمادی کسان بسیاری نوشته‌اند اما در آن میان نوشتۀ بهمن کیارستمی فیلم‌ساز و البته یادگار شایستۀ عباس کیارستمی از جنس دیگری است:

«‌سال 53 که بیلی وایدر صفحۀ اول را می‌ساخت نمایشگاه پروانۀ اعتمادی در گالری سیحون برگزار شد ولی شاید اگر آن سال ها توییتر وجود داشت، پروانه یک گزیده‌نویس می شد نه یک نقاش. پروانه‌ای که سال ها یا شاید دهه‌ها گل‌های لیلوم، لباس های زنان قاجار، صحنه های آخرالزمانی، و ماسک سلوکی را تصویر کرده آن طور که خودش وانمود می کند یک نقاش غریزی یا مشاهده‌گر نیست. اول به نتاجی مسلم دربارۀ هستی رسیده و بعد آنها را مصور کرده... ترمه ها و تورهایش را وقتی کشیده که تکلیفش با اسارت بشری و تجدد طلبی ایرانی روشن شده...»


وقتی «تجربه »هم زمان با کنسرت همایون شجریان منتشر شده باشد و بدانی مجله در موسیقی حرفه‌ای است باید انتظار داشت دربارۀ همایون شجریان هم بنویسد اما او پیداست این روزها جز به کنسرت به امر دیگری نمی‌اندیشد. منتها کنسرت، یگانه بهانه نیست و آلبوم «گاه فراموشی» با آواز او هم انگیزۀ موجهی است برای گفت‌و‌گو با فردین خلعتبری و رامین صدیقی و اگر شما هم تعجب کرده‌اید که چرا از عکس همایون بر روی جلد آلبوم استفاده نشده پاسخ رامین صدیقی می‌تواند قابل تأمل باشد: «خود او موافق همین بود. (یعنی نمی‌خواست عکس او باشد). چون همه به این آلبوم به چشم موجودی نگاه می‌کردند که در خلق آن نقش یک‌سانی داشتند.»


مجلۀ تجربه در 160 صفحه منتشر می‌شود و اگر برای محاسبۀ حجم لغات 20 صفحه را بابت عکس و تیتر و احیانا آگهی کسر کنیم و هر صفحه را هزار کلمه درنظر بگیریم و بدانیم هیچ یک از مطالب هم برگرفته از سایت‌ها و خبرگزاری‌ها نیست با 140 هزار کلمه رو به رو می‌شویم و آن گاه تصدیق خواهید کرد که 60 هزار تومان بابت 140 هزار کلمه نه تنها زیاد نیست که به نسبت ارزش کالا کمتر است و تنها اگر سلیقه تان با سلیقۀ بخش کتاب مجله جور باشد در همین فقره جبران می شود چون راهنمای خوبی است برای این که بدانیم چه کتابی بخریم.

کما این که نویسندۀ این سطور جذب معرفی این کتاب شد:« شهروندان خوب نباید بترسند». و همین را می‌خواهد بخرد. چرا که اولین رمان "ماریا روا" ست دربارۀ روزهای سیاه حضور اتحاد شوروی در اوکراین در حالی که این روزها حضور روسیۀ پوتین در اوکراین و به قول وزیر خارجه‌اش که به تهران آمد عملیات ویژه نظامی آنان 4 ماهه می‌شود در حالی که می‌خواستند 4 روزه کلک زلینسکی را بکَنند و اوکراین را دوباره ببلعند و فعلا به دستگاه هاضمه نرسیده است.


اینها تنها تورّقی بود وگرنه اگر قرار بر معرفی باشد مگر می توان از همۀ بخش ها گفت و مثلا باید از فصل ادبیات یاد کرد و گفت‌و‌گو با سنان آنطون نویسندۀ عراقی دربارۀ کارنامۀ ادبی او و البته پرونده‌ای دربارۀ کتاب «بند‌ها» با گفت‌و‌گو با مترجم آن که مخاطب و از جمله نویسندۀ این سطور را به خواندن آن شایق کرده است و باید که «بندها» را هم خواند.


تجربه، دست پخت تیمی حرفه ای است به کارگردانیِ پژمان موسوی که در یادداشت مدیر‌مسؤول از یاد سید محمود دعایی فقید غفلت نکرده و اگر به دکتر احمد مهدوی دامغانی نپرداخته از آن روست ادیبی که بیش از سه دهه را دور از ایران و با یاد میهن سپری کرد (و قرار است پیکر او دربارگاه امام هشتم آرام گیرد) درست هنگامی درگذشت که مجله، نهایی شده بود و می‌توان حدس زد در شمارۀ دهم به تفصیل به او بپردازد هم از زبان و قلم دیگران و هم احتمالا به قلم خود مهدوی دامغانی.



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

(تصاویر) مخوف‌ترین مرکز بازداشت و شکنجه در دمشق