ری را از شعر نیما و سیدعلی صالحی تا نامی بر کراس اوور ایران خودرو ( + صدای جادویی خسرو شکیبایی)


 ری را  از شعر نیما و سیدعلی صالحی تا نامی بر کراس اوور ایران خودرو ( + صدای جادویی خسرو شکیبایی)

عصر ایران - ایران خودرو از اولین کراس اوور خود رونمایی کرد؛ خودرویی که نام آن را "ری را" گذاشته و به خط خوش نستعلیق، بر بدنه اش نگاشته است.

"ری را" از شعر نیما و سیدعلی صالحی تا نامی بر کراس اوور ایران خودرو ( + صدای جادویی خسرو شکیبایی)
"ری را" اما به چه معناست؟ به همین بهانه، نگاهی داریم به این واژه در لغت نامه و شعر فارسی.

ری را ، نامی زنانه و متعلق به خطه شمال ایران است و آن را تغییر شکل یافته "لیلا" در گویش مازندرانی می دانند. همچنین در گویش مازندرانی ری را به معنای "هان! آگاه باش" نیز به کار می رود.

البته معانی دیگری نیز برای ری را در لغت نامه های فارسی نوشته اند که از آن جمله می توان به "زن باهوش و کاردان" و "پرنده ای شبیه گنجشک" اشاره کرد.

"ری را" از شعر نیما و سیدعلی صالحی تا نامی بر کراس اوور ایران خودرو ( + صدای جادویی خسرو شکیبایی)

نیما یوشیج نیز در سال 1331، شعر معروف ری را سرود که در ادبیات فارسی ماندگار شد:

« ری را»…صدا می آید امشب
از پشت « کاچ» که بند آب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم می کشاند.
گویا کسی است که می خواند…

اما صدای آدمی این نیست.
با نظم هوش ربایی من
آوازهای آدمیان را شنیده ام
در گردش شبانی سنگین؛
زاندوه های من
سنگین تر.
و آوازهای آدمیان را یکسر
من دارم از بر.

یکشب درون قایق دلتنگ
خواندند آنچنان؛
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب
می بینم.

ری را ری را…
دارد هوای آن که بخواند.
درین شب سیا.
او نیست با خودش،
او رفته با صدایش اما
خواندن نمی تواند.

"ری را" از شعر نیما و سیدعلی صالحی تا نامی بر کراس اوور ایران خودرو ( + صدای جادویی خسرو شکیبایی)

سید علی صالحی پایه گذار «جنبش شعر گفتار» نیز در اشعار بسیاری از خود «ری را» را مخاطب قرار داده است که معروف ترین آنها "حال همه ما خوب است اما تو باور مکن" است که زنده یاد خسرو شکیبایی آن را دکلمه کرده است:

سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!


تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند!
بی‌پرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!



(تصاویر) مخوف‌ترین مرکز بازداشت و شکنجه در دمشق