«محض رضای سیل زده، خودمو تو گِل میپلکونم»!


فرهاد قنبرى در حرمگس نوشت؛ بعد از شهردار نوبت نمایندگان تهران شده است تا با گِل و لای ناشی از سیل عکس یادگاری بگیرند. پ.ن: بچه که بودیم گروه سندی یه آهنگی داشت که می گفت: «محض رضای دخترو؛ خودمه تو گل میپلکونم. سی دخت هاجرو؛ خودمه تو گل...

فرهاد قنبرى در حرمگس نوشت؛

بعد از شهردار نوبت نمایندگان تهران شده است تا با گِل و لای ناشی از سیل عکس یادگاری بگیرند.


پ.ن: بچه که بودیم گروه سندی یه آهنگی داشت که می گفت: «محض رضای دخترو؛ خودمه تو گل میپلکونم. سی دخت هاجرو؛ خودمه تو گل میپلکونوم»


این ترانه از همان کودکی برایم سوال بود که چرا باید یکی محض رضای دختران و هاجر خودش را در گِل بپلکاند؟ و یا اینکه پلکاندن خود در گِل چه چیز جذابی دارد که هاجر باید آن را از معشوق طلب کرده باشد؟


حال دوباره این سوال برایم ایجاد شده است که پلکاندن خود در میان گِل و لای حاصل از سیل چه دلخوشی برای مردم سیل زده دارد که از استاندار و شهردار تا نماینده مجلس مشغول شوآف با آن هستند!؟


نمی دانم شاید هم پلکیدن در گِل ارزش خاص و پنهانی دارد که ما از آن بی خبریم.

«محض رضای سیل زده، خودمو تو گِل میپلکونم»!

«محض رضای سیل زده، خودمو تو گِل میپلکونم»!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

جملات تولدت مبارک پسرم (جملات زیبای تبریک تولد مادر به پسر)