خودتحقیری سینماگران وطنی اینبار در ونیز/ حماسه یا درام؛ کدام واقعیت زندگی مردم ایران است؟
منبع خبر /
فرهنگی و هنری /
17-06-1401
کم نیستند امثال جلیلوند در سینمای ایران؛ جماعتی که سر در آخور حکومت دارند و همزمان از هر تریبونی که بدست میآورند، به تخریب و سیاهنمایی علیه مردم و کشور میپردازند. آنها که از پول بیتالمال ارتزاق میکنند درد و رنج مردم را دستمایه رسیدن به نخلهای طلا و خرسهای نقرهای قرار میدهند.
گروه فرهنگ-رجانیوز: وحید جلیلوند که این روزها با فیلم «شب، داخلی، دیوار» در بخش مسابقه اصلی جشنواره ونیز حضور دارد در مصاحبه با نشریه ورایتی بیان میکند: «اگرچه وضعیت دشوارِ زندگی، ملالآور است، اما درامها غالبا در همین فضا شکل میگیرند. شاید در سایر کشورهای غربی و یا در آمریکا، هنرمندان میبایست در جستجوی درام باشند، اما در خاورمیانه، درام بخشی از زندگیِ روزمره مردم است».
جناب کارگردان، درک درستی از درام ندارد و آن را صرفا به ژانری که بازتاب شرایط جامعه است تقلیل میدهد. حال آن که درام طیف گستردهای از مضامین را شامل میشود که اتفاقا بر خلاف نظر او، غرب و مشخصا سینمای هالیوود، خود پیشرو در این ژانر با آثاری متنوع است. اما با همین تعریف ناقص که درام از پس مشکلات جامعه میآید و به گمان او، خاورمیانه در این زمینه پیشرو است؛ باید دید ریشه این مشکلات از کجاست؟ تصویر ساخته شده توسط جلیلوند و همفکرانش از این مشکلات و به تعبیر او زندگی ملال آور، واقعی است یا حاصل نگاه مریض و موهن آنهاست؟ نسبت این به اصطلاح روشنفکران با حکومت چیست؟
خاورمیانه قربانی دخالتها
نمیتوان در جشنوارههای پر زرق و برق فرنگی نشست و با ژستی شبه روشنفکرانه درباره شرایط سخت خاورمیانه صحبت کرد؛ حال آن که بخش اعظم این مشکلات از پس دخالتها و دسیسههای کسانی میآید که جلیلوند نه تنها به آنها اشاره نمیکند بلکه پا را فراتر گذاشته و سعی در تطهیر آنها دارد.
سالهاست که این منطقه به سبب توطئه و دخالت دولتهای غربی، جنگافروزی و تحریم و موارد بسیاری از این قبیل، روی آرامش به خود ندیده است. مواردی که گویا در جهان ذهنی جلیلوند و همفکرانش جایی ندارد. آیا جناب کارگردان حاضر است مشکلات بیماران خاصی که به سبب تحریم، با مشکل دارو مواجهند را در فیلم خود روایت کند و آن را به جشنوارههای غربی ببرد و از ریشه این مشکلات بگوید؟ مدتهاست این جماعت مجیزگوی غرباند و از این امر ابایی ندارند. در نگاه این افراد غرب مدینه فاضلهایست بدون هرگونه مشکل که به تعبیر جلیلوند، درام در آن یافت نمیشود و در مقابل، خاورمیانه، مطلقا سیاه است و مردم در تباهی دست و پا میزنند.
سینمای افسرده و ضدقهرمان
اساس سینما سرگرمی است. مردم به سالن سینما میآیند تا سرگرم شوند و نهایتا با حالی خوب آن را ترک کنند. این حال خوب، بدین معنا نیست که در طول فیلم به هیچ معضلی پرداخته نشود. برعکس، اتکا بر ضعفهای بشر برای نگاه داشتن تماشاگران روی صندلی سینما، استفادهای است بسیار رایج و موفق، اما اگر از پس نمایش این ضعفها، ناامیدی برآید و سیاهی، چه حاصلی برای مخاطب دارد؟ فرق است میان فیلم تلخ و فیلم سیاه! جریان شبه روشنفکری شکل گرفته در سینمای ایران، از مخلباف تا فرهادی و جلیلوند، سالهاست با اتکا بر همین ضعفها، تصویری سیاه از جامعه ایرانی ارائه میکنند. تصویری که در آن ذرهای امید نیست. شخصیتهایی مفلوک که جبر جغرافیایی اجازه هر گونه تغییر را از آنها گرفته است. انفعال ویژگی بارز شخصیتهاست و کنشگری قهرمانانه، هرگز در آن یافت نمیشود. آثاری ضد قهرمان و بالطبع ضد انسان! اساسا این جماعت صلاحیت پرداختن به معضلات جامعه، خصوصا طبقه ضعیف را ندارند. چرا که درک درست شرایط یک جمع، حاصل زیست مشترک با آنان است. نمیتوان در رفاه کامل زیست و قصهی فقر را روایت کرد. در این صورت نتیجه همان نگاه توهینآمیز و از بالا به پایینی است که در بسیاری از آثار آنان یافت میشود. نمونه بارزش اثر قبلی جلیلوند، «بدون تاریخ، بدون امضا».
از طرفی اگر جامعهای در بحران به سر میبرد وظیفه هنرمند چیست؟ اگر دغدغه هنرمند مردم باشد اثرش امید را در دل مردم زنده میکند؛ مرهم میشود و نه نمک روی زخم! همچنان که در بحبوحه جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۲، فیلم کازابلانکا ساخته میشود. در دل بحران، اثری انسانی و امید بخش زاده میشود. امروزه نیز با نگاه به آثار تولید شده در هالیوود، آیا اثری از قربانیان حمل سلاح، نژاد پرستی، تجاوز و موارد بسیاری که غرب با آن رو به روست دیده میشود؟ در مقابل اما، سینمای ایران ویترینی است از انواع آسیبهای اجتماعی! جایی که دغدغه هنرمندش، درخشش در جشنوارههای کذایی است و درد و رنج مردم ابزاری برای خودنمایی!
کم نیستند امثال وحید جلیلوند در سینمای ایران؛ جماعتی که سر در آخور حکومت دارند و همزمان از هر تریبونی که بدست میآورند، به تخریب و سیاهنمایی علیه مردم و کشور میپردازند. آنها که از پول بیتالمال ارتزاق میکنند و از طرفی دیگر درد و رنج مردم را دستمایه رسیدن به اسکارها، نخلهای طلا و خرسهای نقرهای و... قرار میدهند.