این سلبریتی های معروف عزیز ایرانی ها هستند / از هدیه تهرانی تا باران کوثری !
برخی از بازیگران و هنرمندان در میان مردم از محبوبیت بیشتری برخوردارند و با آمدن نامشان همه یاد کارنامه درخشان آن ها می افتند.
اصغر فرهادی
خب او اصلا شروعکننده یک جریان در سینمای ایران است، استاد به تصویر کشیدن دالانهای اخلاقی دشوار؛ شک، تردید، دروغ و... با رقص در غبار دیده شد، با چهارشنبهسوری چون نور شد، با درباره الی در واقع ماندگار شد، بعدتر خب جدایی نادر از سیمین، گذشته و حتی قهرمان. اصغر آقا تبحر خاصی در تصویر کردن ناخودآگاه جمعی مردد ما مردم ایران دارد. او کاربلد است، حتی بدترین فیلمش هم سینماها را تکان میدهد، اسکار گرفته، در جهان هم که خب شناختهشده است. او یک کارگردان محبوب است بیگمان.
مسعود کیمیایی
آقا مسعود کیمیایی، پنجاه سال فیلمسازی، همیشه خواستنی، گو این که کارهای اخیرش را خیلیها دوست نداشته باشند اما خب سینمای او و اصلا آدمهای که ساخته به شدت الهامبخش هستند. از قیصر بگیرید تا مثلا سلطان، او بلد است از پوری بنایی و هدیه تهرانی در یک حد و اندازه بازی بگیرد. گنجینه خاطرات است و زندگیاش تقاطع بسیاری از وقایع تاریخ معاصر فرهنگ و هنر ایران است. نفس کشیدن او دلگرمی بزرگی برای جامعه هنریست. مگر میشود او و آثارش را دوست نداشت؟
حامد بهداد
حامد بهداد؛ شمایل متفاوت یک جوان سبزهرو و اگزجره و مغشوش، او را با تمام نقشهایی به یاد میآوریم که یک اَکت بیقرار دارد و انگار اصلا این جسم برای آن روح کوچک است. راحت و بدون انسجام حرف میزند و به قول امروزیها «یونیک» است، عاشق شدنش، عصبی شدنش و... همه خواستنیست، بعدتر برخی خواستند او را کپی کنند اما نشد، پسر خراسان اصلِ جنس است، کپی ندارد.
ترانه علیدوستی
هنوز هم میتوان حس کرد ترانه 15 سال دارد. با همان انرژی 15 سالگی کار میکند، میاندیشد و ابراز عقیده میکند. وقتی ترانه علیدوستی با «من ترانه پانزده سال دارم» وارد سینمای ایران شد معلوم نبود سرنوشت او چه میشود. حتی بعد از دریافت جایزهی بهترین بازیگر زن جشنواره لوکارنو هم مشخص نبود که با یکی از دهها نابازیگر آمده و زود اُفول کرده سینمای ایران طرف هستیم و یا با یک بازیگر حرفهای که آمده در سینمای ایران بماند و دوام بیاورد. خصوصا که او دختر حمید علیدوستی بازیکن مشهور فوتبال هم بود و بار نام پدر بهشدت روی دوشش سنگینی میکرد تا او مجبور باشد انقدر تبدیل به بازیگر خوبی شود که از زیر سایهی نام بزرگ پدر هم بیرون بیاید.
حمید فرخنژاد
اولین باری که به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفت در فیلم «کوچههای عشق» به کارگردانی خسرو سینایی بود و تقدیر این بود که بازی بعدیاش در سینما هم در فیلمی از این کارگردان باشد. فیلم «عروس آتش» چون سکوی پرتاب برای فرخنژاد عمل کرد و ایفای نقش فرحان آغازی بر مسیر یکی از بازیگران خوش استایل سینمای ایران بود. فرحان در «عروس آتش»، قاسم در «ارتفاع پست»، مرتضی در «چهارشنبه سوری» و هوشنگ ستاری در «به رنگ ارغوان» از کارهای ماندگار فرخنژاد است. او در فیلمهای «آتشکار»، «طبل بزرگ زیر پای چپ»، «شب واقعه» و «استرداد» نیز حضورهای مناسبی داشت که هم انعطاف او در ایفای نقشهای کمدی را نشان میدهد.
پگاه آهنگرانی
دختری نوجوان با کفشهای کتانی روی لبههای جدول راه میرود، زیر لبی آواز میخواند و میگوید آرزویش این است کل خیابان ولیعصر را روی جدول راه برود. این شاید اولین نقش پررنگی باشد که پگاه آهنگرانی در سینما ایفا کرده است. پگاه آهنگرانی دختر مردادماهی سینماست. مادرش منیژه حکمت و پدرش جمشید آهنگرانی هر دو از کارگردانان سینما هستند و او نیز خیلیزود پا به عرصهی بازیگری گذاشت. اولین حضور این بازیگر در شش سالگی با فیلم «گربه آوازخوان» بود. بعدها در زندان زنان و ورود آقایان ممنوع و بیخداحافظی نیز ایفای نقش کرد و انصافا از خوبهای سینمای ایران است.
هدیه تهرانی
تهرانی هرچند از همان ابتدا با چهرهی متفاوت، نگاه نافذ و لبخندهایش در میان مخاطبان سینما به بازیگر محبوبی تبدیل شد اما هرگز به این موقعیت اکتفا نکرد و پله پله خود را بالا کشید. تهرانی تاثیرگذار است و البته فراموشنشدنی. کمکاری یا پرکاریاش هرگز تاثیری بر میزان محبوبیتش نداشته و ندارد. او همواره در میان مخاطبان جایگاه ویژهای داشته و خواهد داشت؛ موقعیتی که تقریبا برای هیچ بازیگری(پس از انقلاب) پیش نیامده است.
باران کوثری
او را بیشتر با نام مادر و پدرش میشناسند. هنوز هم برخی از تماشاگران سینما و علاقهمندان به آن میگویند اگر دختر رخشان بنیاعتماد نبود، شاید به جایگاه فعلیاش نمیرسید. باران کوثری خودش تمام این واقعیتهای موجود را میدانست و میداند اما همیشه تلاش میکند با شکستن قواعد در مسیر کارنامهی هنری خود و حتی زندگیِ شخصیاش، از چنین برچسبی دوری کند. البته که هیچوقت منکر تاثیر نام مادرش در موفقیتهای سینمایی خود نشد اما با نگاهی به فیلمهایی که ایفا کرده میتوان این موضوع را دریافت کرد که آن دختر کوچک فیلمِ روسری آبی حالا دیگر جسارتش در انتخاب نقشهای متفاوت و گفتن از عقایدش او را به چهرهای تاثیرگذار در نسل بازیگران همسن و سال خود تبدیل کرده است. او هم تئاتر بازی میکند و هم در شبکهی نمایش خانگی فعالیت دارد. مشخصهی اصلی باران کوثری، نترسیدن و محدود نکردن خودش به متر و معیارهای موجود است؛ اتفاقی که در نحوهی بازی او نیز به وضوح دیده میشود.
کیهان کلهر
خالق نغمههای خاموش، مردی که با کمانچه خدا را لمس میکند و بر روح وجان مردم مینوازد. خالق شهر خاموش که از کرمانشاه برخاسته است. او از کرمانشاه آمده تا موسیقی ایرانی را به معراج ببرد. کیهان کلهر در سال ۱۳۴۲ در خانوادهای اصالتاً کرد و اهل موسیقی در شهر کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش کارمند عالیرتبۀ وزرت کشاورزی و نوۀ مهرعلیخان از بزرگان ایل کلهر بود. کیهان کلهر به خاطر شغل پدر از دوران کودکی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و در تهران به همراه برادر بزرگترش کامران کلهر به فراگیری موسیقی پرداخت.
محسن چاووشی
مردی که از خوزستان میخواند، زاده جنگ است و با صدای خاصش همیشه و همیشه ماندگار است. از سنتوری تا ابراهیم؛ میتوان گفت که بر بام پاپ بعد از انقلاب ایستاده. «چاوشی» از حاشیه گریزان است. تابهحال کنسرت نداده است. کمتر در محافل هنری حضور داشته است و حتی جز یکی- دوبارِ معدود در کنسرتهای دیگران هم حضور پیدا نمیکند؛ اما انگار حاشیه این خواننده را دوست دارد.