مدافع حرمی که حاج قاسم برای استخدام او تاکید داشت
منبع خبر /
فرهنگی و هنری /
24-08-1401
پدر شهید میگوید: برای اینکه بتواند به دفاع از حرم عمه سادات برود، دورههای مختلف غواصی، پاراگلایدر و راپل را گذرانده بود، اما هیچ کدام از این تخصصها نتوانسته بود راه او را برای دفاع از حرم باز کند.
گروه فرهنگی - رجانیوز: پدر شهید میگوید: برای اینکه بتواند به دفاع از حرم عمه سادات برود، دورههای مختلف غواصی، پاراگلایدر و راپل را گذرانده بود، اما هیچ کدام از این تخصصها نتوانسته بود راه او را برای دفاع از حرم باز کند.
به گزارش رجانیوز به نقل از جهان نیوز، سال سوم رشته مهندسی عمران بود که از همسرش خواستگاری و در مهرماه سال ۹۰ ازدواج کرد.
همسر شهید: به یاد دارم روزی به شوخی گفت: اگر شما برای من آب بیآورید، به توفیقات شما افزوده میشود. پاسخ دادم: اگر شما هم ظرفها را بشویید به اندازه موهای بدن خود ثواب میبرید. گفت : کاری خواهم کرد که تا همیشه ثواب شستن ظرفها برای من شود، و رفت ماشین ظرفشویی خرید.
* پدر شهید: برای اینکه بتواند به دفاع از حرم عمه سادات برود، دورههای مختلف غواصی، پاراگلایدر و راپل را گذرانده بود، اما هیچ کدام از این تخصصها نتوانسته بود راه او را برای دفاع از حرم باز کند. وقتی خبر نبش قبر حجر بن عدی در سوریه توسط تکفیریهای داعش را شنید، بسیار برآشفته شد و آرام و قرار نداشت با این وجود زمانی که مطمئن شد رهبر انقلاب از حضور مدافعان حرم در میدان نبرد راضی است، عزمش را بیش از پیش جزم کرد که از طریق سپاه قدس به سوریه و عراق برود به من اصرار میکرد پا در میانی کنم وقتی از طریق واسطه پیگیر شدم، حاج قاسم گفت: «ما نیرو زیاد داریم.» اما آقا مرتضی میدید که نیروها از جاهای مختلف میروند باز پیش من آمد به او گفتم: برو چیزی بساز که درکشورهای مقصد بدون اینکه نیاز به ایران داشته باشند، بتوانند از آن بهره ببرند البته یک کمی هم راهنماییش کردم و به بچههایی که مرتبط با این موضوع بودند، آشنایش کردم تا اینکه یک روز با من تماس گرفت و گفت: بابا امروز حاج قاسم به محل کار شما میآید سفارش من را بکن! تعجب کردم و گفتم: تو از کجا میدانی، در حالی که من خبر ندارم. گفت: بماند! وقتی حاج قاسم آمد، به او گفتم: پسرم میخواهد به سوریه برود این هم نوآوریاش که با آن میشود در آنجا عملیات کرد حاج قاسم، بعد از شنیدن سخنانم نامهای نوشت و تأکید زیادی کرد که آقا مرتضی جذب شود، چون به او نیاز داریم بعد از این نامه، زمینه جذب و استخدام آقامرتضی فراهم شد و به این ترتیب مدافع حرم شد.
*همسر شهید: شهریور۹۶ بود که قرار شد باخانواده به تفریح برویم ما زودتر حرکت کردیم تا اول به مزار شهدا برویم بعد به خانواده ملحق شویم زمانیکه به مزار شهید علی امرایی رسیدیم، آقا محمد(مرتضی) گفتند، دوستانم میگویند: شبیه شهید امرایی هستم سپس با خنده ادامه دادند: نمیدانم چرا به اینجا حس خاصی دارم یک نیرویی من را به اینجا میکشاند پس اگر شهید شدم، مزارم اینجا در قطعه ۲۶ باشد به شوخی گفتم: بالاخره شما میخواهید پیکر داشته باشید یا خیر؟ چون همیشه دعا میکردند هنگام شهادت ذرهای از بدن خود باقی نماند پاسخ دادند: انشاءلله پیکری باقی نمیماند؛ اما اگر پیکرم بازگشت در این قطعه به خاک سپرده شوم؛ اما سنگ مزار نداشته باشم، چراکه به دلیل بازگشت پیکر شرمنده امام حسین (ع) هستم، دیگر شرمنده حضرت زهرا (س) نباشم علاقه بسیاری به امام رضا (ع) داشتند مدتی بود که دایم میگفتند: دلتنگ زیارت امام رضا (ع) هستم، اما میترسم اگر به مشهد بروم از اعزام جا بمانم رفتند و پیکر مطهر شهید بازگشت زمانیکه داخل معراج شهدا بودیم به یاد حسرت زیارتی که بر دل شهید مانده بود، افتادم روز خاکسپاری که مصادف با شهادت امام رضا (ع) بود، پرچم حرم امام رضا (ع) را برای او آوردند از خانوادهاش خواسته بود وقتی خبر شهادتش را شنیدند، جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدلله» را تکرار کنند.
۲۳ آبانماه مصادف است با سالروز شهادت شهید مرتضی(محمد)عبدالهی به سال ۹۶ در سوریه. مزار مطهرش در قطعه ۲۶ بهشت زهرا (مزار خاکی) میعادگاه عاشقان اهل بیت و شهداست