کاریکلماتورهای شیرازی طنزپرداز پیشکسوت
کاریکلماتورهای شیرازی ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-زیرِ کاسِی صبرِش، نیم کاسِی اُشتُوِش بود! ۲- دزیدم نگامِ، تُ دیدم سیمِ برقو لُختِ! ۳- میزون نبود، نکشیدمِش! (کژتابی) ۴- نِگُی چِکِنَت، مُجگونامِ بهم دوخت! ۵- تِ...
کاریکلماتورهای شیرازی ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) :
۱-زیرِ کاسِی صبرِش، نیم کاسِی اُشتُوِش بود!
۲- دزیدم نگامِ، تُ دیدم سیمِ برقو لُختِ!
۳- میزون نبود، نکشیدمِش! (کژتابی)
۴- نِگُی چِکِنَت، مُجگونامِ بهم دوخت!
۵- تِ اشکِ چیشُم رُو کِرد، اُو پُشتِ سرِش ریختم!
۶- زمینِ زراعتیشِ، غلّه کِردَم!
۷- به پام پیر شد، اُرسیام!
۸- کاکو شِرِ نُو ندارم، نیمدار بوخونَم؟!
۹- می خاسَم درس پَس بِدَم، اُستادُم پس نمی سِد!
۱۰- زِش پُکید، وختی بَرَش خیار زِ “کشیدم”!
چم واژه های کاریکلماتورهای شیرازی :
کاسِی: کاسۀ
آشتُویش: عجله اش، شتاب اش
نگامِ: نگاه ام را
میزون: میزان، ترازو
میزون: سر حال و بشاش
نکشیدمش: وزن اش نکردم
نکشیدمش: کش نیآوردم اش
نِگُی: نگاه
چِکِنت: چسبنده ات
مُجگونام: مژگان ام را
تُ: تا
چیشُم: چشم ام
رُوکرد: روان شد، حرکت کرد
اُو: آب
غلّه: گندم و جو
غلّه: اجاره
اُرسیم: کفش هایم
شِر: شعر
نیمدار: دست دوّم، کهنه
می خاسم: می خواستم
نمی سِد: نمی گرفت
زِش: زِه اش
پُکید: منفجر شد، ترکید
وختی: وقتی
بَرَش: برایش
خیار زِ: خیار چمپر