٢ خطای فاحش ساختار قدرت
حکومتها راهی باز کنند که بیش از چاپلوسها و بیخردها، اهل دانایی در فرآیند تخصیص منابع حضور داشته باشند.
به گزارش بنکر (Banker)، آنگونه که فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفته است، ساختار قدرت ایران دستکم دچار دو خطای فاحش است. اول اینکه خود را با سالهای آخر حکومت پهلوی مقایسه و تصور میکند که حکومت پهلوی چون در مقابل مردم کوتاه آمد، فروپاشید. در حالی که چنین نیست و او تا لحظه آخر مردم را سرکوب کرد.
خطای دوم اما توهم کارآمدی حکومت یکدست است که در سال 54 در ایران تجربه شد. این اقتصاددان همچنین در بخش دیگری از سخنان خود در نشست تخصصی موضوع «ریشههای اقتصادی بحران کنونی کشور» در دانشگاه الزهرا اظهار کرد: از سال 1369 تا امروز، در تمام سیاستهای اقتصادی اتخاذ شده با شکست مواجه شده است.
نکته تکاندهندهتر این ماجرا این است که در سه دهه اخیر، درباره هر موضوعی که بیشتر از حیثیت خود مایه گذاشتهاند، با شکست شدیدتری مواجه شدهاند.
اقتصاددان نهادگرای ایرانی در این نشست در ابتدای سخنان خود گفت: طنز تلخی در اقتصاد سیاسی ایران وجود دارد و آن این است که هر وقت جامعه ما به بحران میخورد، اولین کاری که صورت میگیرد قطع بودجههای پژوهشی است گویی در مواقع بحران ما به هرچیزی جز دانایی نیاز داریم.
یک کار بسیار درخشان چندین سال پیش تحت عنوان «سیل نابخردی» منتشر شده است که در آن نشان داده میشود که ضعف بنیه اندیشهای و ضعف قوه سامعه دولتها در نقاط عطف سرنوشتساز بشر، مسیر تمدن بشری را به کرات تغییر داده است. در تاریخ بشر دیده میشود که عرصه سیاست یکی از نابالغترین عرصههای معرفت بشری است اما با این حال بشر بخش زیادی از مقدرات خود را به این ساخت میسپارد لذا نتیجه میگیرد که ما باید مقدماتی ایجاد کنیم که حکومتها راهی باز کنند که بیش از چاپلوسها و بیخردها، اهل دانایی در فرآیند تخصیص منابع حضور داشته باشند.
مومنی با اشاره به کتاب اعتراض، خروج و وفاداری «آلبرت هیرشمن» برنده جایزه نوبل، افزود: ساخت سیاسی به دنبال شهروندانی است که مطیع باشند و ساخت اقتصادی هم به دنبال حذف بیکیفیتها است اما تمدن بشری به دنبال نقد و اعتراض است. لذا اگر جامعهای توسعه میخواهد باید تلاش کند که به حکومتگرها بفهماند آنهایی که نقد میکنند خیرخواه جامعه و حکومتها هستند پس در این مسیر ما بهشدت نیازمند آن هستیم که بابی برای گفتوگوهای سازنده باز کنیم اما این باب زمانی گشوده میشود که طرفین دعوا علم را به مثابه فصلالخطاب به رسمیت بشناسند.
خطای فاحش حاکمان
این اقتصاددان اظهار کرد: در این گفتوگوها حکومتگران ما در معرض چند خطای فاحش هستند. یکی از خطاها این است که طیفهای مختلف اصحاب قدرت کشور خود را با سالهای آخر حکومت پهلوی مقایسه میکنند و میگویند او چون کوتاه آمد، فروریخت. حکومت باید دست خارجیها را در ترویج این تصورات غلط رو کند. اینطور نبود که شاه چون کوتاه آمد فرو ریخت. شاه به خاطر دریافت دیرهنگام پیام مردم از بین رفت. شاه بیپروا و تا جایی که امکان داشت، به سرکوب متوسل شد.
در بخش بزرگی از پیامهای امام خمینی تا قبل از خرداد سال 1342 میبینیم که ایشان مشفقانه و ناصحانه به شاه هشدار میدادند. مهندس بازرگان در سال 1344 برای اولینبار به شاه گفت که ما آخرین گروهی هستیم که با شما با زبان علم و سلم صحبت میکنیم لذا این یک دروغ است که شاه کوتاه آمد. او و حکومت کندذهنش تا لحظه آخر و تا مرز حکومت نظامی به سرکوب پرداخت. او در آبان 1357 و پس از نطق هفت دقیقهای خود 11 بار گفت به وجود فسادهای گسترده اذعان میکنم و به من مجال اصلاح بدهید اما واکنش مردم این بود که تو خیلی دیر فهمیدی!
مومنی خاطرنشان کرد: یکی دیگر از خطاهای ساختار قدرت این توهم است که حکومت یکدست با حکومت متکثر جایگزین شود. تجربهای که شاه خواست حکومت یکدست تشکیل دهد در سال 1354 رخ داد. حکومت یکدست به فاصله کمتر از سه سال به فروپاشی او منجر شد. اگر ظرفیتهای خیلی بزرگ آزاد شده در اثر انقلاب اسلامی نبود، این حادثه میتوانست در دوره احمدینژاد رخ دهد ولی جدای از رخ ندادن این اتفاقات، حداقل انتظار این بود که قدرت تجربه مورد اشاره را بفهمند.
در دوره 8 ساله احمدینژاد دستیابی به هر واحد رشد اقتصادی از نظر اتکای به خارج، نسبت به دولت قبل از او 5 برابر بود که در تاریخ برنامهریزی کشور بیسابقه است. او که با شعارهای توخالی ما را به سمت تنش و بحران برد و هزینه مبادله 30 تا 70 درصدی را به دولت ایران تحمیل کرد درحالی که ادعای عدالتخواهی او بسیار پررنگ بود. گوشهایی که استعداد شنیدن کمی دارند باید بدانند علیرغم نیتهای خیری که میتواند وجود داشته باشد، حکومت یکدست به دستنشاندگی منجر میشود.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه با اشاره به اینکه دولتها در ایران به جای مسوولیت پذیرش، توپ را به زمین دولتهای قبل خود میاندازند، گفت: مردم همه دولتها را ذیل جمهوری اسلامی حساب میکنند. این نشانه تلخی از ضعف بنیه ادراک و کیفیت علمی صاحبان مناصب است.
در دولت فعلی ما با یک نوآوری جدید هم روبرو شدهایم. متاسفانه از رسانههای حامی دولت میشنویم که کسی در اعتراضات اخیر مطالبه اقتصادی ندارد و از این موضوع شادمان هستند و میگویند خارجیها در حال نقشآفرینی هستند. اگر ظرفیت خرد و دانایی مناسب در اینها وجود داشت باید از اینکه مطالبات اقتصادی مطرح نمیشود، به خود بلرزند چون این علامت خطرناکی است و نشاندهنده یأس وسرخوردگی از وعدههای دولت است.
این اتفاق فقط متوجه مردم یا دولت نیست. این تصور برای همه خطرناک است. از این ماجرا خطرناکتر این است که تصمیمگیران به جای پذیرش ضعفهای خود، مردمی که کارد به استخوانشان رسیده را به کشورهای خارجی نسبت دهد. در الفبای حکومتداری گفته میشود که رقبای خارجی همیشه در کمین هستند و این برای ایران با موقعیت استثنایی جزو بدیهیات اولیه است. اگر کسی بگوید خارجیها به سرزمین ما طمع دارند، حرف بدیهی زده است ولی طمع خارجیها اصیل نیست و طرز رفتار بین مردم و حکومت اصیل است.
این شعارهای مشکوک مبنی بر اینکه «اگر ما به حرف مردم گوش کنیم چنین و چنان میشود» راه را برای مداخله خارجیها باز میکند. در طول تاریخ همیشه ایرانیها یکی از مظاهر غیرت ملی بودهاند یعنی اگر همین الان کوچکترین ردی از دخالت خارجی پیدا شود، همه از تمامیت ارضی کشور دفاع خواهند کرد. چقدر خوب است حالا که همه از لفظ نفوذ استفاده میکنند، رد نفوذ را در درون خودشان پیدا کننند وببینند چه کسانی هستند که این حرفها را میزنند؟
آلرژی به زنان برای چیست؟
مومنی خاطرنشان کرد: سیاستهای اشتغالزدا و فقرزا در حال شکستن کمر مردم است. من به نمونههایی از آن اشاره میکنم که حکومتگران گرامی ما فقدان شعارهای اقتصادی را امری خطرناک تلقی کنند. چرا این همه آلرژی به زنان نشان میدهند؟ حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س)
مگر عدالتخواهی ممتاز نداشتند؟ اینکه نرخ مشارکت زنان در ایران یکسوم میانگین جهانی است نشانه خاک بر سری است. همین نسبت که وضعیت بدی دارد از نقطه عطف روی کار آمدن دولت روحانی بدتر شده است. وقتی از هر سه نفری که وارد دانشگاهها شدهاند، دونفرشان خانم است، یعنی اینها به دنبال مشارکت هستند. از سال 1372 تا امروز، تمام مطالعاتی که درباره بودجه خانوار صورت گرفته نشان میدهد درآمد زنان مکمل درآمد مردان در خانوار است یعنی اگر زنان به کمک مردان نیایند، خانواده فرو میپاشد لذا اینکه یک عده میگویند زنان در خانه بمانند تا نهاد خانواده حفظ شود، نشانه جهل است.
سه دهه تصمیمگیری بیکیفیت
استاد دانشگاه علامه همچنین افزود: ما با یک نظام تصمیمگیری بیکیفیت در سه دهه گذشته روبرو بودهایم. از سال 1369 تا امروز، در تمام سیاستهای اقتصادی اتخاذ شده با شکست مواجه شده است. نکته تکاندهندهتر این ماجرا این است که در سه دهه اخیر، درباره هر موضوعی که بیشتر از حیثیت خود مایه گذاشته، با شکست شدیدتری مواجه شده است؛ مانند آزادسازی تجاری، خصوصیسازی، یکسانسازی نرخ ارز و... که مشاهده کردهایم. اینها این روند نزولی اضمحلال را نادیده گرفتهاند. شاخص رابطه مبادله که بیانگر بنیه تولید ملی است و جایگاه ما را در اقتصاد جهانی مشخص میکند در پایان دهه 1380 به کمتر از 70 درصد سال 1367 رسیده است.
کسانی که دستی در اقتصاد ایران دارند میدانند که درسال 1367 بدترین عملکرد اقتصادی 10 ساله اول انقلاب را داشتهایم. از آغاز دهه 1390 تا پایان آن باز یک سقوط 30 درصدی در این رابطه تجربه کردهایم. بانیان وضع موجود این مسائل هستند. اگر حساب کتابی در کار بود و توسعهخواهی در کشور وجود داشت، این سقوط وحشتناک یعنی بسترسازی برای ذلت ایران در پهنه جهانی خودش را نشان میداد. وقتی شما آنقدر ضعیف میشوید، طمع خارجیها را برمیانگیزی! این چه شرافتی است که به مردم اتهام میزنید؟
مدارای نجیبانه مردم با فقر
مومنی اظهار کرد: من در کتاب خود به مدارای نجیبانه مردم با فقر اشاره کردم و نشان دادم که مردم دارند از نیازهای حیاتی خود میزنند. یعنی ما با سقوط وحشتناک مصرف مواد پروتئینی، مواد لبنی و برخی مواد نشاستهای روبرو هستیم. اینها هزار بیماری و آسیپپذیری در برابر اپیدمیها ایجاد میکند.
در آن کتاب که در سال 1396 نوشته شد، گفتم که نجابت مردم ابدی نیست. این هشدار را گوش نکردند تا اینکه در سال 1398 کتاب «آتش خاموش» توسط سعید مدنی نوشته شد. در این کتاب توضیح داده شده که چرا ناآرامیهای سال 1398 از همه ناآرامیهای قبل خود شدیدتر بوده است و میگوید، کلید ماجرا سقوط و فروپاشی بیسابقه طبقه متوسط درآمدی در دهه 1390 است و چون این روند ادامه دارد، اعتراضات بعد از 1398 شدیدتر خواهد بود.
دریافت و ارسال علایم نادرست
فرشاد مومنی در پایان سخنان خود گفت: سنسورهای کلیدی حکومت هم در حال دریافت و هم در حال ارسال علائم نادرست است. به درستی میگویند در منطقه به غایت آشوبزده خاورمیانه، به طور نسبتی امنیت بیشتری داریم اما اهل علم میگویند این کادر امنیت که تعریف کردهاید از دریچه توسعه بدون محتوا است یعنی این امنیت بستری برای مشارکت فعال در تعیین سرنوشت اقتصادی و سیاسی مردم تعیین نکرده است.
امنیتی که مضمون توسعهخواهانه داشته باشد، امنیت متکی به مشارکت مردم در بازار سیاست و بازار اقتصاد است. اینجا است که میگویم اگر سنسورها به درستی فعال بود نفوذیها را باید بین کسانی که میگویند به دنبال حکومت یک دست برویم پیدا کنند نه از بین بچههای 18-17 ساله مردم!
در حزب جمهوری اسلامی مطالعهای کردیم که موضوع آن، این بود که چرا طراحیهایی که خارجیها برای فرو ریختن انقلاب اسلامی انجام دادند، بین 15 تا 25 برابر طراحیهایی بود که برای حرکتهای آزادیخواه در سایر نقاط جهان به کار بردند اما در مقابل انقلاب ما موفق نمیشوند؟ پاسخ این بود که مردم به حکومت اعتماد داشتند و حکومت حق مشارکت آنها را پذیرفته بود. در تاریخ 250 ساله گذشته ایران، هر بار فاصله حکومتها با مردم بیشتر شد، دستنشاندگی آنها نیز بیشتر شده است.
ما کتبی داریم که میگویند شاه آنقدر پشت به مردم کرد که از شدت دستنشاندگی فروپاشید. وقتی ما کارنامه دهه 1390 را بررسی میکردیم به پدیده شگفتانگیزی برخورد کردیم و آن، این بود که حتی در اسناد رسمی که خوشبینانهترین برآوردها هستند، از دهه 1390 به عنوان دهه از دست رفته یاد کردند. حدود 700 تا 900 میلیارد دلار در این دهه به اقتصاد ایران تزریق شده و در اثر این تزریق برآیند رشد اقتصادی صفر بوده است. شما که به رشد با برآیند صفر حساس شدهاید، مراقب باشید که در همان دهه با سقوط 38 درصدی درآمد سرانه روبرو بودهایم یعنی بهطور متوسط یکسوم سفره مردم نابود شد و این نشاندهنده این است که فقر و فلاکت بیداد میکند.
حکومتگران ما یک حرفهایی میزنند ولی به تبعات آن توجهی ندارند. شما از زبان یک مقام کلیدی میشنوید که اگر 75 درصد جمعیت یارانه نگیرند، معیشتشان به خطر میافتد. شما اگر این را میفهمید، پس چرا ردی از دلالتهای آن در تعهدات شما دیده نمیشود؟ اندازه جمعیت فقیر در سه ساله منتهی به سال 1400 دو برابر شده که در تاریخ 100 ساله اخیر ایران بیسابقه است. اینکه ما روی مناسبات اقتصادی تاکید میکنیم به این دلیل است که مسائل اقتصادی ملموستر است. امیدواریم اینها بفهمند که متملقان، رانتخوارها، دلالها و رباخوارها دوستان حکومت نیستند.