از پل مدیریت؛ با عشق
وبلاگ چلچراغ (۸۴۱) – یادداشت ابراهیم قربانپور
وبلاگ چلچراغ (شماره ۸۴۱)
یکی از فریبکاریهای بزرگ شیطان، جدا از این حقه که به دیگران قبولاند وجود ندارد، این است که بشر را متقاعد کرد اگر چیزی هست که همه به درستیاش اصرار دارند، لابد درست است. از جمله این قبیل امور مقبولالعموم یکی هم این است که افزایش حداقل دستمزد کارگران، باعث کم شدن میزان اشتغال میشود و برای همین مصلحت نیست کسی خیلی به دست و پای سرمایهدارها بپیچد و وادارشان کند که مغزهای ارزشمندشان را مشغول دغدغه سیر کردن شکم رعایای کارخانه کنند، چون ممکن است اصلا قهر کنند و طوری با لگد زیر دیگ پلو بکشند که همین یک کفگیر رژیمی کمنمک بیروغن هم دیگر برقرار نباشد.
سیاهه کسانی که با این گزاره موافقند ملغمهای است که در آن از حجت عبدالملکی، وزیر کار دولت ارزشمدار ابراهیم رییسی جا میشود تا رونالد ریگان، رییسجمهور اسبق ایالات متحده، البته در روزگار قبل از آلزایمر. همین سیاهه کت و کلفت که در آن عباس آخوندی و سید احسان خاندوزی دست گردن هم انداختهاند، باعث میشود کسی دیگر سراغی از اصل ماجرا نگیرد. حتی چپگرایانی هم که خیلی دلواپس خوشحالی و ناراحتی اصحاب سرمایه نیستند، بیشتر معتقدند «به رغم» این مشکل باید حداقلی برای دستمزدها در نظر گرفت.
یکی از مهمترین مطالعات دیوید کارد، برنده نوبل اقتصادی ۲۰۲۱، پروژهای است که یافتههای آن نشان میدهد افزایش حداقل دستمزد، تأثیر معنیدار و حتمی در میزان اشتغال ندارد. کارد و همکارش آلن کروگر به این نتیجه رسیدهاند که ملزم کردن کارفرمایان به افزایش دستمزد لزوما باعث نمیشود فرصتهای شغلی کمتر شوند. در حقیقت نقش قانون کار در کاهش فرصتهای شغلی به هیچ وجه آنقدری نیست که راستگرایان در تمام این سالها آن را بدیهی دانستهاند.
البته که این نوبلبازیها قرار نیست تأثیری در مصوبات دورهمی تحصیلکردگان حوالی پل مدیریت داشته باشد. اما ممکن است آنقدری هم که به نظر میرسد بیخاصیت نباشد. شاید لااقل باعث شد قربانیان با عشق به تازیانههایی که به پشتشان میکوبند خیره نشوند. این خودش چیز کمی نیست.
پینوشت: این یادداشت در مجله چلچراغ ۸۴۱ (به تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۰) منتشر شد.
نویسنده: ابراهیم قربانپور