موفقیت کارآفرینان درکمتر حرف زدن، و بیشتر عمل کردن است.
متاسفانه اکثر کارشناسان به اشتباه عقیده دارند عدم موفقیت کارآفرینان ، کمبود سرمایهی آنهاست. این طرز فکر، باعث ترس افراد از نداشتن سرمایه شده و به همین دلیل، بسیاری از مردم از اینکه کارآفرین باشند میترسند و به شغلهایی میچسبند که دارای ثبات مالی است تا یک حقوق ثابت دریافت کنند. اما از نظر رابرت کیوساکی، علت اصلی عدم موفقیت کارآفرینان ، نداشتن سرمایهی کافی نیست. هر چند کمبود سرمایه یک چالش بزرگ است اما دلیل بر عدم موفقیت کارآفرینان نیست، بلکه علت شکست آنها، عدم دانش عملی و آگاهی کافی در زمینهی کارآفرینی و نیز نداشتن حس شهودی قوی است.
کدام نسل بیشترین روحیه کارآفرین بودن را دارد؟
در مقالهای که در مجله کارآفرینی، نوشتهی David Meltzer (دیوید ملتزر) چاپ شده است، اینطور نوشته شده که نسل بعد از سال ۲۰۰۰ نسلی هستند که از بیشترین روحیه کارآفرینی برخوردار هستند.
دیوید ملتزر، که کسب و کار خودش در زمینهی ورزش است میگوید بیشترین افراد نسل بعد از سال ۲۰۰۰، خودشان را یا یک کارآفرین و یا یک شخص نوآور میدانند. ۶۰ درصد از افراد این نسل، به سمت کارآفرین بودن گامهای عملی برمیدارند و ۹۰ در صد از آنها دارای روحیه و طرز فکر کارآفرینی هستند. در این مقاله آمارهای شگفتانگیزی در مورد کارآفرینی ارائه شده که برخی از آنها را در زیر باهم مشاهده میکنیم:
_ سن میانگین یک کارآفرین، ۴۰ سال است.
_ کارآفرینان حداقل ۶ تا ۱۰ سال تجربه در مورد زمینهی کاری خودشان دارند.
_ در دو دههی گذشته بیشترین افرادی که به سوی کارآفرین شدن قدمهای عملی برداشتند افرادی در سنین ۵۵ تا ۶۵ بودهاند.
_ احتمال موفقیت یک شرکت توسط کارآفرینی با سن بالای ۵۵ سال دو برابر بیشتر است نسبت به افرادی که در رده سنی ۲۰ تا ۳۰ سال قرار دارند.
رابرت کیوساکی میگوید من نیز قبلا بهینه بودن راه اندازی یک کسب وکار توسط افراد بالای سن ۶۰ سال را متذکر شده بودم و خواندن این آمار هر چند برایم تازگی نداشت اما تاییدی بود بر حرفهای من.
علت عدم موفقیت کارآفرینان چیست؟
آنچه در مقاله دیوید آمده جالب توجه است، او سه دلیل میآورد که چرا برخی کسب و کارها با شکست مواجه میشوند:
اولین دلیل عدم موفقیت کارآفرینان :
اولین دلیلی که یک کسب و کار با شکست مواجه میشود این است که کارآفرینان چه در دهه ۲۰ یا ۳۰ یا ۵۰ یا ۶۰ زندگی خود باشند، اگر بلد نباشند بگویند “نه” شکست میخورند. یکی از قواعدی که باعث ماندگاری کسب و کار میشود نه گفتن به پیشنهادات بد است. موفقیت کارآفرینان به این است که هر روز باید کارهایی انجام دهند که تضمین کند فردا نیز کسب و کارشان همچنان پابرجاست و یکی از کارهایی که باید یاد بگیرند هنر نه گفتن است. هر چند اهداف بلند مدت، یک امر مهم در هر کسب و کاری است اما مراقبت روزانه از کسب وکار، در مغایرت با اهداف بلند مدت قرار ندارد چرا که اگر شرایط را به طور روزانه مناسب نسازید، شرکت شما شکست میخورد و در نتیجه رسیدن به اهداف بلند مدت نیز دیگر وجود ندارد.
دومین دلیل عدم موفقیت کارآفرینان :
کارآفرینان، تفاوت بین نوآور بودن و کارآفرین بودن را متوجه نمیشوند. نوآوری یعنی روندی که یک ایده به ذهن یک فرد خلاق میرسد و سپس به مرحله عمل درآید. اما کارآفرینی یعنی کسب در آمد از نوآوری. قرار نیست یک کارآفرین برجسته، حتما دارای ایدههای خلاقانه و جدید باش،د بلکه قرار است به این فکر کند که چگونه میتوان از ایدههای جدید و خلاقانه افراد خلاق، کسب درآمد کند.
سومین دلیل عدم موفقیت کارآفرینان :
عدم متنوع کردن کسب وکار، یا بعبارتی دیگر چیدن همهی تخم مرغ ها در یک سبد، باعث عدم موفقیت کارآفرینان میشود. بسیاری از کارآفرینان به این دلیل شکست میخورند که تمام سرمایه خود را فقط روی یک بخش کاری قرار میدهند. اما اگر بر عکس این کار را بکنند و سرمایه خود را مثلا به ۵ بخش تقسیم کرده و ۵ بخش متنوع را راه اندازی کنند، آنگاه اگر یکی از آن بخشها شکست بخورد، بقیهی ۴ بخش میتوانند جبران آن شکست را داشته باشند.
موفقیت کارآفرینان به عوامل دیگری نیز وابسته است از جمله :
- انعطاف پذیر بودن
- سازگار شدن سریع و موثر با شرایط در حال تغییر
- داشتن دارای روحیهی کارآفرینی و دیدگاه کارآفرینی
- اینکه بدانند همیشه باید در حال مبارزه و دست و پنجه نرم کردن باشند و شکستها را شکست دهند.
در سیستم آموزشی و مدارس ما، این موارد به دانش آموزان آموخته نمیشود، اینها درسهایی هستند که از زندگی گرفته میشوند. درسهاییست که در کوچه پس کوچههای زندگی آموخته میشوند.
ساختن ماهیچههای کارآفرینی
رابرت کیوساکی میگوید من روحیهی کارآفرینان نسل جدید را تحسین میکنم. داشتن طرزفکر کارآفرینی است که از آنها یک کارآفرین میسازد و نه داشتن تحصیلات دانشگاهی سطح بالا. اینکه نسل جوان، با اینکه هنوز تجربه کافی ندارد اما در راه کارآفرین شدن گام بر میدارد نشانهی خیلی خوبی است و باعث موفقیت این نسل میشود. آنها قدم به عرصهی کارآفرینی میگذارند،یک دنیای واقعی از کارآفرینی و دردسرهایش. آنها بایستی بدانند که باید خیلی سخت تلاش کنند و با چالشهای محتلفی مواجه شوند و صد البته این را هم باید بدانند که شکست، بخشی از مسیرشان برای رسیدن به ساحل موفقیت است. چرا که شکست باعث رشد مهارت های کارآفرینی میشود. اینها همان چیزیست که من میگویم ساختن ماهیچههای کارآفرینی.
شنیدن اینکه برخیها میگویند ” اوه فلانی را دیدی چه شانسی آورده؟”، یا ” دیدی فلانی یک شبه ره صد ساله را رفت؟” برای من خنده دار است. افرادی که اینطوری حرف میزنند از پسِ پردهی زندگی یک کارآفرین موفق، آگاه نیستند و نمیدانند او چه مشقتهایی را تحمل کرده که موفق شده.
تنها دلیلی که باعث موفقیت کارآفرینان میشود این است که راز موفقیت را دانستهاند. راز تبدیل شدن به یک فرد با رهبری و مدیریت قوی است. برای اینکار باید ماهیچه های کارآفرینی را تقویت کرد.
دلیلی که به شکست یک کارآفرین میانجامد این است که هنوز شخصیت آنها از درون، کارآفرین نیست و دارای این نقطه قوت نیستند که در مقابل سختیها چطور مقاومت داشته باشند و پیروز شوند. در مدارس نظامی به دانشجویان می آموزند که روی پای خودت بایست، همیشه آماده باش، برای خودت ناله و زاری نکن، لب و لوچهات را جمع کن، لوس بازی در نیاور، خم به ابرو نیاور، تسلیم نشو و دوباره حرکت کن. اینها همان آموزشهایی ست که کارآفرینان به آن نیاز دارند.
چرا کارآفرینان شکست میخورند؟
همانطور که قبلا نیز اشاره شد، یکی دیگر از دلایلی که باعث شکست کارآفرینان میشود، سیستم تحصیلاتی ماست. این سیستم به دانش آموزان و دانشجویان روحیهی کارمند بودن را یاد میدهد نه روحیهی کارآفرین بودن را.
دنیای یک شخص کارآفرین با دنیای یک شخص کارمند خیلی متفاوت است. یکی از بزرگترین تفاوتهای دنیای شخص کارآفرین با دنیای شخص کارمند، تفاوت در مفهوم دستمزد است. اگر کمی عمیق فکر کنید، متوجه خواهید شد شخصی که حقوق شما را میدهد، زندگی شما را نیز تحت کنترل خویش دارد. چرا آن شخصی که کنترل زندگی شما را دارد خود شما نباشید؟
اگر به حد کافی خودتان را قوی کنید و دارای روحیهی کارآفرینی شوید، میتوانید همان شخصی باشید که کنترل زندگیاش را در دست دارد. اگر یک کارمند، حقوقش را دریافت نکند از آن شغل خارج میشود و به دنبال شغل دیگری میگردد. اما کارآفرینان اینطور نیستند، آنها گاهی باید برای سالهای متمادی مقاومت به خرج دهند تا بتوانند دوباره کسب و کارشان را به رونق بیاندازند بیاینکه هیچ درآمد مناسبی در این سالها داشته باشند.
چه کسانی میتوانند کارآفرین باشند؟
آیا نسل جوان که هنوز پول و مهارت و تجربه کافی ندارند میتوانند کارآفرین باشند؟ البته که بله. اگر کسی مثل مارک زاکربرگ (خالق فیسبوک)، با دست خالی توانست این کار را انجام دهد، پس شدنی است. این فرد یک مثال واقعیست نه یک مثال ذهنی.
داشتن طرزفکر کارآفرینی و اینکه خودتان را یک کارآفرین بدانید لازم است اما کافی نیست. شما در عمل نیز باید کارهایی را انجام دهید تا موفق شوید.
خبر خوب این است که همهی آدمها در هر سنی که باشند میتوانند کارآفرین باشند. چه افرادی که در دههی ۶۰ یا ۷۰ زندگیشان هستند چه افرادی که هنوز۲۰ سال هم ندارند. هر یک از این افراد، ویژگیها و نقاط قوت خودشان را دارند تا وارد چرخهی کارآفرینی شوند و نیز برای هر دو گروه چیزهای زیادی هست که هنوز نمیدانند و باید در راهی که قدم بر میدارند بیاموزند.
ترجمه اختصاصی مجله قرمز و ژینو از مقاله Robert Kiyosaki
منبع : Richdad