مفت
وبلاگ چلچراغ (شماره ۸۸۲) – یادداشت جلال امانت
وبلاگ چلچراغ (شماره ۸۸۲)
در شهرستان ما معروف بود که روزی روزگاری، خانزاده سرکشی سر بساط تریاک ادعا کرده بود که افسر ژاندارمری شاهنشاهی پوتینهایش را برایش واکس زده است. فردای آن روز تصادفا افسر ژاندارمری با جیپ ارتش برای سرکشی نزدیک زمینهای خانزاده شده بود. خانزاده که خیال کرده بود گندهگویی دیشب به گوش افسر رسیده است، ماستها را کیسه کرده بود و همین که ژاندارم از جیپ پایین آمده بود، گفته بود: «نمیدانم چرا وقتی شما سر بساط نیستید، آدم حرف مفت زیاد میزند.»
حکایت سیاست بینالملل تا جایی که عقل ما قد میدهد، عجالتا چیزی شده در حد همان هذیانهای سر منقل که خیلی هم نباید جدیاش گرفت. همین شش، هفت سال قبل بود که مسئولان وقت دولت آمریکا، نهفقط فاتحه دولت نیکولاس مادورو را در ونزوئلا خواندند، که برای جانشینش، خوان گوایدو، که اصلا معلوم نشد با چه حساب و کتاب و از قوطی کدام عطار بیرون آمد، جشن تاجگذاری هم گرفتند و دو، سه دسته کاغذ هم با مهر و امضا به نامش فرستادند.
حالا همان وزیر خارجه وقت، که در دولت تازه آمریکا سمت دیگری دارد، کاغذهای آن روز را به هیچ هم حساب نمیکند و بدون در نظر گرفتن وجود شخص شخیص گوایدو، با رئیسجمهور معزول نهفقط دیدار، که چاقسلامتی هم میکند. قاعدتا مقصود خوب یا بد بودن مادورو یا گوایدو نیست. بحث بر سر این است که تا وقتی روابط خارجی دولتها تا این اندازه شبیه لنترانیهای مردان وافور به دست است، دیگر روی چه چیز این جهان باید حساب کرد؟
نویسنده: جلال امانت
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۸۲