کاستا گاوراس؛ که هنوز هم سکوت را بلد نیست
او هنوز زنده است؛ درباره کاستا گاوراس، فیلمساز فرانسوی یونانیالاصل
کاستا گاوراس در آستانه ۹۰ سالگی هم هنوز سکوت را بلد نیست
زمستان سال ۱۳۷۸، در میانه یکی از «سیاسیترین» مقاطع بعد از انقلاب ایران، زمانی که هنوز جنبش اصلاحات جانی داشت و میشد جنبیدن خون را در رگهای شهرها دید، جشنواره بینالمللی فجر، در بخش «آینههای روبهرو» مروری بر فیلمهای دو سینماگر بزرگ اروپایی داشت که با یک کلمه به هم وصل میشدند. آن دو فیلمساز بزرگ، فرانچسکو رزی از ایتالیا و کاستا گاوراس فیلمساز فرانسوی یونانیالاصل بودند و کلمهای که آنها را به هم میچسباند و میکشاند به پرده سینما سپیده در مرکزیترین بخش پایتخت ایران، چیزی نبود غیر از سیاست.
گاوراس برای فیلمبینهای ایرانی اصلا اسم غریبهای نبود. برای جوانان انقلابی که نزدیک ۲۰ سال قبل از آن روز، موفق شده بودند قیامی مردمی را به سرانجام برسانند، گاوراس یکی از چند هنرمندی بود که اسم بردن از او، حتی در ملتهبترین روزهای انقلاب هم غلتیدن به آغوش تمایلات بورژوایی به حساب نمیآمد. نامهای دیگر عبارت بودند از برتولت برشت، ماکسیم گورکی و چند نویسنده و فیلمساز گمنام دیگر که تاریخ تمایلی به از حفظ کردن نام آنها نداشته است. نشستن در این سیاهه پرافتخار بهخوبی نشان میدهد گاوراس هم جایگاهی در میان جوانان ایرانی داشته است.
فیلمساز انقلابی آن سالها حالا در آستانه ۹۰ ساله شدن است و اگر یک چیز درباره او تغییر نکرده باشد، این است که هنوز هم فیلمسازی است سیاسی و نمیتواند در قبال هیچ مسئلهای، از تظاهرات جلیقهزردها در فرانسه تا ناآرامی خیابانها در تهران ساکت بماند. بد ندیدم به مناسبت رسیدن او به دهمین دهه زندگی، صفحاتی از او بگوییم. نه جامع و نه مانع! فقط به نیت ادای دین به مردی که ساکت بودن را بلد نیست.
اگر بنا باشد کارنامه کارگردانها را از روی جوایزشان قضاوت کنیم، کاستا گاوراس مسلما از هیچ کارگردان دیگر چیزی کم ندارد. او در هر دو طرف اقیانوس اطلس، هم در اروپا و هم آمریکا جایزه برده است. اسکار بهترین فیلم خارجیزبان و خرس طلای برلین و نخل طلای کن را در کارنامه دارد و در همه جشنوارههای معتبر جهانی با کتوشلوار مرتب حاضر شده است.
اما وقتی تاریخ سینمای جهان را مینویسند، بعید است او را به خاطر جایزههایش در کتابها ثبت کنند. نام او جای دیگری نوشته میشود. میان کارگردانانی که همیشه بهموقع بالای سر حادثهها میرسیدند و درباره همه اتفاقات دنیای پیرامونشان واکنش نشان میدادند. این صفحه درباره بعضی از فیلمهای اوست، بدون اینکه درباره سینما باشد. درواقع تکنویسیهایی مختصر درباره فیلمهایی که کسی به خاطر فیلم بودنشان آنها را به یاد نمیآورد.
z
باید یک بار دویدن در خیابان را تجربه کرده باشی، تا درست بفهمی فیلم «زد» دقیقا درباره چیست. باید برای یک بار هم که شده، حاصل همه تلاشهایت توی دستهایت به خاکستر تبدیل شده باشد، تا خوب سر دربیاوری چرا آدمهای «زد»، بعد از اینکه آن بلا را سر رفیقشان میآورند، دیوانه میشوند. راستش به همین خاطر هیچوقت سر درنیاوردم آمریکاییها بابت چی به «زد» جایزه اسکار و گلدن گلوب را دادند.
نمیدانم. شاید برای آنها این دولت فرضی حاکم بر کشور فرضی، جنبهای اگزوتیک داشت. مربوط میشد به بخشی عجیب از دنیا که هنوز آدمهای عجیبی در آن حاکماند که کارهای عجیب میکنند. نظام قضاییشان عجیب است و همین عجیب بودن کموبیش بامزه هم هست.
برای ما «زد» نه عجیب بود، نه بامزه. ما «زد» را زندگی کرده بودیم. فرقی نداشت که بدانیم فیلم اشارهای است به قتل گریگوری لمبراکیس، نماینده چپگرای پارلمان یونان، به دست راستهای افراطی مورد حمایت آمریکا، یا نه. «زد» دقیقا همان چیزی بود که سالها در خیابان پیش چشم ما اتفاق افتاده بود و میافتاد و میافتد. صحنهای که با اتومبیل قصد زیر گرفتن یکی از جوانان حزب را دارند… باید یک بار دویدن در خیابان را تجربه کرده باشی. فقط همین. راه دیگری ندارد.
حکومت نظامی
گاوراس فیلمی ساخته بود به نام «اعتراف». فیلمی درباره زندانهای رژیمهای کمونیستی شرق پرده آهنین و فیلم به مذاق خیلی از چپگرایانی که او را از خودشان میدانستند، خوش نیامده بود. مردمِ تازه انقلابکرده شیلی خواستار لغو اکران فیلم در کشورشان بودند و گاوراس راهی شیلی شده بود تا در اینباره حرف بزند. او را پیش رئیسجمهور آلنده بردند و البته که اعتراف در شیلی اکران شد. اما این دیدار چیزی بیشتر از این بود. با رفاقت آلنده و گاوراس یکی از عجیبترین تجربههای تاریخ سینما شکل گرفت.
گاوراس «حکومت نظامی» را که درباره گروگانگیری گروههای چریکی اروگوئهای است، در شیلی ساخت. بعد از فیلم، به فاصلهای بسیار اندک ژنرال پینوشه در کودتای مورد حمایت آمریکا به قدرت رسید و همراه آلنده و ویکتور خارا و بسیاری دیگر از هنرمندان، بعضی از بازیگران محلی فیلم گاوراس را هم اعدام کرد. یکی از آن اعدامشدگان امروز حتی از بازیگران فیلم هم معروفتر است. پائولا، پائولایی که میکیس تئودوراکیس آهنگ درخشانی را با الهام از آشنایی کوتاهش با او ساخت و حالا همه «حکومت نظامی» را با آن به یاد میآورند.
گمشده
داستان گاوراس و شیلی چیزی بیش از یک فیلم است. «گمشده» گاوراس داستانی ملهم از واقعیت خبرنگاری است که در میانه کودتای پینوشه در شیلی گم میشود. یک ضربالمثل قدیمی ایرانی هست که میگوید: «چوب رو که برداری، گربه دزده خودش صدا میکنه.» در فیلم اصلا از شیلی نامی برده نمیشود. جز یکی دو شهر کوچک شیلی نشانهای از هیچ کشوری در فیلم نیست. بااینحال، پینوشه نمایش فیلم را در شیلی ممنوع اعلام کرد. ضمیر بهخوبی مرجعش را پیدا کرده بود.
چپگراها همیشه به سانسور متهم بودهاند. واکنش آلنده به فیلم «اعتراف» و واکنش پینوشه به «گمشده» شاید معیار مناسبی برای قضاوت در این مورد باشد.
ساطور
جهان، جهان رقابت است. این را همه سرمایهدارها میپذیرند. برای رسیدن به هر دستاوردی باید رقابت کرد و از رقبا بهتر بود. باید رقبا را از میدان به در کرد و جای آنها را گرفت. بازار آزاد چنین جایی است. شما کالای خودتان را به بازار میآورید و اگر به اندازه کافی مرغوب باشد، دیگران آن را از شما میخرند. یک راه نهخیلی مقبول اما بههرحال موجود برای اینکه کالای شما بهترین کالای بازار باشد، این است که کالاهای بهتر از شما کلا به بازار نرسند. حالا اگر کالای شما زور بازویتان یا دانشتان باشد، چه؟ رقابت آزاد برای به دست آوردن شغل تا کجا مجاز است؟
کمدی سیاه «ساطور»، فیلمی که معمولا دستکم گرفته میشود، کنکاشی است درباره همین. اگر سرمایهدارها حق دارند رقابت را به این حد وحشیانه برسانند، چرا گام بعدی را هم مجاز اعلام نمیکنند. شخصیت فیلم «تبر» کارش را از دست داده است و رقابت برای پیدا کردن شغل تازه را دارد میبازد. برای همین راه تازهای باز میکند، با ساطورش.
بزرگسالان در اتاق
«گویا برخی از اعضای حوزه یورو و شرکای گوناگون ترجیحشان بر عدم حضور من در نشستهاست. ایدهای که نخستوزیر یونان را به این باور رسانده است که عدم حضور من میتواند برای دستیابی به یک توافق مفید باشد.» این یکی از جملات استعفانامه یانیس واروفاکیس از مقام وزارت دارایی دولت الکسیس سیپراس، دولت چپگرای یونان، است. واروفاکیس اقتصاددان و نویسندهای بود که انگار از اول هم برای نشستن پشت میزهای یورو و شرکای اقتصادی یونان ساخته نشده بود. روزنامهنگاران او را به خاطر لباسهایش و طرز خاص حرف زدنش به خاطر سپرده بودند، و مردم به خاطر مخالفتش با هر چه بیشتر بدهکار کردنشان.
«بزرگسالان در اتاق» فیلمی است درباره همان مذاکراتی که درنهایت واروفاکیس خودش را از آنها کنار کشید. درباره طرحهایی که واروفاکیس ارائه داد تا نگذارد دولت نوپای سیراس زیر بار تعهدات بیشتری به اتحادیه اروپا برود. فیلم بر اساس کتابی از خود واروفاکیس ساخته شده است. و یک نکته کنایهآمیز؛ این اولین و تنها فیلم گاوراس است که در خود یونان فیلمبرداری شده است.
حدود سه سال پیش، چلچراغ گفتوگویی با کاستا گاوراس انجام داد که در این لینک میتواند بخوانید
وضعیت جهان کنونی یک کمدی رقت بار است
نویسنده: ابراهیم قربانپور
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۸۲