معرفی مجموعه کاریکلماتور «نبودنت بودنم را بلعید»
«نبودنت بودنم را بلعید» اولین مجموعه کاریکلماتور دکتر بوری است که پس از نوشتن و چاپ ۴ مجموعه داستانی (یا ضامن آهو، بوی گل محمدی، نجوا با محسن و بلوک سیمانی) آن را منتشر کرده است. همچنین ایشان در کتابی مشترک با حضور ۸۱...
«نبودنت بودنم را بلعید» اولین مجموعه کاریکلماتور دکتر بوری است که پس از نوشتن و چاپ ۴ مجموعه داستانی (یا ضامن آهو، بوی گل محمدی، نجوا با محسن و بلوک سیمانی) آن را منتشر کرده است. همچنین ایشان در کتابی مشترک با حضور ۸۱ نویسنده کاریکلماتور در مجموعه کودتا با لبخند نیز آثارشان ثبت و چاپ شده است.
محبوبه بوری دارای مدرک دکتری روانشناسی تربیتی از دیار خراسان رضوی و شهر مشهد هستند که از سال ۱۳۸۰ کار نویسندگی را با همکاری با نشریات مختلف از جمله روزنامه قدس و همشهری به صورت جدی پیگیری کردند و در قالب های مختلف ادبی از جمله شعر و داستان و کاریکلماتور با مضامین اجتماعی و آیینی به روی کاغذ آوردند.
دکتر بوری در دوران نویسندگی خود گزارشگری و خبرنگاری و گویندگی را هم تجربه کرده است و بارها توانسته اند در دوران هنری خویش آثار ارزشمند هنری را خلق کنند که مورد تحسین بزرگان ادبیات را در پی داشته است.
و آنچه پیش روی شماست اولین مجموعه کاریکلماتور این بانوی فرهیخته است که انتشارات ابومسلم آن را در بهمن ۱۴۰۱ در ۹۶ صفحه منتشر کرده است.
لازم به ذکر است تصویرگری این کتاب را جناب آقای محمد مهدی معارفی برعهده داشتند و این مجموعه دارای طراحی متفاوت است که چشم ها از دیدنش سیر نمیشود و طراحی زیبای آن هم برعهده پدرام فرخ نیا بوده که به خوبی آن را به انجام رسانده است.
چاپ اول مجموعه کاریکلماتور «نبودنت بودنم را بلعید» نوشته ی محبوبه بوری توسط انتشارات ابومسلم در سال ۱۴۰۱ با شمارگان ۱۰۰۰ جلد در ۹۶ صفحه منتشر شده است.
با هم چند نمونه از آثار کتاب را بخوانیم :
- لیزر کرد برای همیشه از شر موی دماغش راحت شد.
- شکراب شدن رابطه مان را دوست دارم با آن شربت درست میکنم.
- حرفش طوری بو دار بود که مجبور شد پنجره را باز کند.
- دود آتش به چشم جنگل سوخته رفت!
- برای اینکه کسی پا تو کفشم نکند همیشه کفش تنگ میپوشم.
- اگر رقص را حرام میدانست چرا گربه رقصانی میکرد؟
- کف بازار از افزایش قیمت ها کف کرد.
- قسم نمیخورد آخر سوگند خوردنی تر بود.
- وقتی نیستی جهانم به احترام نبودنت میایستد.
- قبض روحش را به عزرائیل پرداخت!
- دلم که ریخت دیگر جمع شد.
- مار با زبان خوش از لانه بیرون آمد اما نیشش زد.
- پروانه پس از پوشیدن لباس ضد حریق دور شمع میچرخید.
- عزرائیل به بیمار محتضر میگوید هوا بدجور دو نفره است.
- دست تقدیر را بوسیدم مگر مهربان تر شود.
- سگ چشمانش که گازم گرفت در به در دنبال واکسن هاری بودم.
- وقتی پا در کفشم کردی هردومان زمین خوردیم!
- چون مرغش یک پا داشت یک پای زندگیش همیشه میلنگید .