تصاویر /یک سفر حیاتی


تصاویر /یک سفر حیاتی

با اولین بارش برف، زمانی که سبزی کوه‌های ورجین لواسانات جای خود را به سفیدی می‌دهند، سفری آغاز می‌شود. قوچ‌ها و میش‌ها دسته دسته از بالای قله‌ها خود را به دامنه کوه می‌رسانند؛ در جست‌وجوی غذا، برای بقا. از میان سنگ‌ها و صخره‌ها به آرامی پایین می‌آیند. به شهر نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند. درست کمی قبل از تلاقی صناعت و طبیعت، حصاری بالا می‌آید. حالا زمان ایستادن و صبر کردن است. کم کم آدم‌ها از راه می‌رسند. برای تماشا، برای کمک. دست‌هایی یونجه‌ها را پخش می‌کند. زمین رنگ سبز می‌گیرد. سر‌ها خم می‌شوند و دهان‌ها می‌جنبند. به میان‌شان که می‌روی باید شمرده شمرده قدم برداری. صدای له شدن برف را می‌شنوند و با چشم‌هایشان دنبالت می‌کنند. پایت بلرزد و کمی تکان بخوری، رم می‌کنند و دور می‌شوند. دوباره برمی‌گردند و یونجه‌ها را به دهان می‌گیرند. کمی بعد بعضی‌هاشان جدا می‌شوند و گوشه‌ای دور از گله می‌نشینند. خودشان منظره‌اند و خیره به منظره می‌شوند. نمی‌دانم چشم‌هایشان کی بسته می‌شود و اگر بخوابند چه خوابی می‌بینند.


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

کپشن در مورد چتر ؛ جملات کوتاه عاشقانه و غمگین برای چتر