هری هوله، کارآگاهی مخصوص نوستالژیزدهها
قرار است با هم درباره یکی از بهروزترین کارآگاههای جهان بخوانیم. کارآگاه هری هوله نروژی؛ کارآگاهی که هنوز دارد نوشته میشود
کارآگاه هری هوله ۲۵ ساله شد؛ خوشتیپها به بهشت نمیروند
اگر از سری آدمهایی هستید که معتقدید بهترین کارآگاه تاریخ ادبیات داستانی، یکجایی در میانه قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مرده است و اسم کوچکش یا شرلوک هولمز است یا هرکول پوآرو، بهتر است این مطلب را نخوانید. اما یک دسته مختصر از پلیسیخوانها هم هستند که خیلی گرفتار بیماری نوستالژی نیستند و معتقدند همه ملتها و همه زمانها میتوانند کارآگاه خودشان را تولید کنند. اگر جزو این دسته کوچک روادار هستید، قرار است با هم درباره یکی از بهروزترین کارآگاههای جهان بخوانیم. کارآگاه هری هوله نروژی؛ کارآگاهی که هنوز دارد نوشته میشود.
از خفاش تا چاقو
آنطور که از مصاحبههای یو نسبو، نویسنده نروژی و خالق هری هوله، میشود فهمید، خود نسبو از همان ۲۵ سال قبل که اولین رمان از سری هری هوله را منتشر کرد، میدانست که هوله قرار نیست به این زودیها از ادبیات کارآگاهی خداحافظی کند، اما احتمالا نمیدانسته ظرف مدت کوتاه ربع قرن به دوازدهمین کتاب از این سری برسد و مشغول نوشتن سیزدهمین کتاب باشد. ۱۳ کتابی که هری در آنها ظاهر شده است، به ترتیب عبارتاند از: «خفاش»، «سوسک»، «سینهسرخ»، «الهه انتقام»، «ستاره شیطان»، «منجی»، «آدم برفی»، «پلنگ»، «شبح»، «پلیس»، «عطش»، «چاقو» و «ماه خونین» که تازه نوشته شده است و هنوز حتی به زبان انگلیسی هم برگردانده نشده.
اسم خانوادگی هری، هوله، ظاهرا از یک کلمه کهن ایسلندی، یعنی هولار، برگرفته شده و به معنی تپهای است که منفرد و تنها در میان دشت ایستاده است. به همین خاطر مترجمان انگلیسیزبان بد ندیدهاند که اسم او را به «هری هیل» تغییر دهند تا کسی به این نتیجه نرسد که اسم «هوله» یا درواقع «هووووله» را «هول» به معنی سوراخ تلفظ کند. و البته بد نیست بدانید مترجمان نشر مانا کتاب، که بیشتر کتابهای سری هوله را ترجمه کردهاند، دقیقا اسم هری را «هول» نوشتهاند.
از این نظر انتشارات چترنگ، که فعلا فقط دو کتاب «خفاش» و «چاقو» یعنی اولین و آخرین کتاب منتشرشده به انگلیسی مجموعه را به فارسی برگردانده است، بسیار بهتر عمل کرده و نمیشود ایرادی به کار آنها گرفت. مانا کتاب موفق شده است باقی اسمهای کتابها را هم به انواع مختلفی برگرداند، طوری که ممکن است اصلا متوجه نشوید دارید درباره یک نفر میخوانید. مثلا ماگنوس اسکاره در یک کتاب همان مگنوس اوسکار در یک کتاب دیگر است. یا بئاته لئون در یک کتاب ممکن است در کتابی دیگر بئاتی لون باشد. اگر اعصاب فولادینی ندارید، توصیه ما این است که فقط دو کتاب انتشارات چترنگ را بخوانید و از قید باقی کتابها بگذرید.
تشنگی
اگر بنا بر این باشد که تصمیم بگیریم هری هوله، «شرلوک هولمز تایپ» است یا «هرکول پوآرو تایپ»، قاعدتا اولی انتخاب بهتری است. هری از آن سری کارآگاهها نیست که شباهتی به انسان کامل داشته باشد. درواقع یو نسبو برای خلق کارآگاهش سراغ آن سری از کارآگاههای تاریخ رفته است که جذابیتشان در نقصهایشان است. اگر هولمز به مواد مخدر اعتیاد داشت، هری الکلی سابقهداری است که تقریبا در هر یک از کتابها یک نوبت به الکل رو میآورد و آن را ترک میکند. نکته این است که درست مثل هولمز، هری هوله هم از آن نوع معتادهاست که اعتیاد هیچ اثری روی مغز و جسمش ندارد.
ممکن است مثلا در دقایقی از داستان، هری کمی از حالت ایدهآلش دور باشد، اما در لحظهای که لازم است، هری فرق زیادی با یک الهه یونانی ندارد. از طرف دیگر، برخلاف بسیاری از کارآگاهان محبوب و رنجکشیده تاریخ، هری از لحاظ رابطه با زنان هیچ کمبودی ندارد. درواقع برخلاف میل یو نسبو که دوست دارد ما به این نتیجه برسیم که هری نمیتواند روابط پایداری برقرار کند و همیشه تنهاست و از انزوا لذت میبرد، او تقریبا در هر کتاب به طور متوسط با دو زن مختلف رابطه دوستانه، یا کمی بیشتر از دوستانه برقرار میکند.
از این نظر انزوای هری هوله بیشتر شبیه لوسبازیهای یک بچه نقنقو به نظر میرسد تا یأس فلسفی کارآگاهی که نگران تباهی بشر یا چیزهایی از این دست باشد. البته که قرار نیست همه کارآگاههای دنیا مثل پلیس فردریش دورنمات باشند، یا حتی عمق خاصی داشته باشند. فقط مسئله این است که انگار خود نسبو دوست داشته است همچین پلیسی بسازد، که در این صورت باید گفت توفیق زیادی به دست نیاورده است.
هری هوله علیه کورت والاندر
کارآگاه هوله متعلق به زیرژانری از ادبیات جنایی است که به آن میگویند «نوآر نوردیک». نوآرهای نوردیک، سری جدیدی از داستانها (و بعضا فیلم و سریالها)ی پلیسی هستند که در نزدیک سه دهه گذشته تولید شدهاند و داستان آنها در کشورهای اسکاندیناوی، سوئد، نروژ، دانمارک، فنلاند و ایسلند میگذرد؛ در محیطهای همیشه سرد و یخزده و نیمهبرفی، در شبهای مداوم، یا زیر تابش بیرمق خورشید خاکستری، در جایی که آدمها آنقدر با هم گرم و نزدیک نیستند. و البته با دو مشخصه دیگر. یک اینکه در کشورهایی اتفاق میافتند که آمار جرم و جنایت در آنها واقعا کم است و دیگر اینکه همه آمیخته به مسائل مدرن هستند؛ مسائلی از قبیل مهاجرت، تمایلات نژادپرستانه، اعتیاد خیابانی و چیزهایی از این دست.
مقایسه شدن هری هوله با کورت والاندر، کارآگاه سری داستانهای هنینگ مانکل و معروفترین کارآگاه ادبیات نوآر نوردیک، طبیعتا خالی از لطف نیست. جالب اینکه یو نسبو و هنینگ مانکل هر دو، دستی هم در نوشتن داستان کودک و نوجوان دارند.
والاندر سوئدی است و برخلاف هری در رابطه با زنان مطلقا یک شکستخورده است. تمام تلاشش را برای اینکه پلیس خوبی باشد، میکند و به همین خاطر فرصت کمی برای زندگی شخصی دارد. هرچقدر هری هوله بزنبهادر است و خوب روی دوچرخه ثابت ورزش میکند، والاندر در حال چاق شدن است و رو به زوال میرود. البته که والاندر سالخوردهتر از هری هم هست.
اما تفاوت اصلی دو سری داستان جای دیگری است. والاندر خیلی بیشتر از هری هوله درگیر مسائل اجتماعی میشود. درواقع بسیاری از جنایتهای هنینگ مانکل علت اصلی یا دستکم یکی از چند علت اصلی همین مسائل اجتماعی است. مسئله مهاجرت و نژادپرستی و رشد نئونازیسم در پروندههای کورت والاندر تقریبا همیشه حضور دارند و او مشخصا نهتنها با آنها درگیر است، که گاهی مجبور به انتخاب هم میشود.
از طرف دیگر در پروندههای هوله معمولا این زائده اجتماعی چیزی فرعی و کموبیش اضافی است که بیشتر نقش نکته انحرافی را دارد و فقط باید منتظر ماند و دید هوله کی آن را کنار میگذارد. در یکی دو داستان که مسائل سیاسی یا جنگهای گذشته در داستان حضور دارند هم قضیه عموما با انگیزههای شخصی گره میخورد.
از طرف دیگر، باید قبول کرد که پروندههای هری هوله معمولا پیچیدهتر و سختتر از کارهای کورت والاندر هستند. در سری هری هوله تاکید زیادی میشود که اینها اولا نمونههای قتل زنجیرهای در نروژ هستند و هوله تنها متخصص این جنایتها در نروژ است، اما ظاهرا والاندر تا این حد ادعا ندارد. تفاوت دیگر این است که هوله خیلی بیشتر از والاندر شخصا درگیر پروندهها میشود.
برای اسپویل نشدن داستانها نمیشود اشاره مستقیمی به نمونههای این کار داشت. اما همینقدر بدانید که رقبای شغلی و عشقی هوله همه ممکن است قاتل هم باشند و کسانی که هوله آنها را دوست دارد، قربانیان احتمالی داستانها هم هستند. تعداد دفعاتی که زنان زندگی هوله در معرض آسیب به خاطر او قرار گرفتهاند، از شمار خارج است. شاید بشود اینطوری جمعبندی کرد. اگر هیجان خونتان پایین آمده، وقت خواندن هری هوله است. اما اگر دلتان میخواهد شخصیتهایی عمیقتر را کشف کنید، باید سراغ کورت والاندر بروید.
نویسنده: ابراهیم حسنزاده
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۸۴