تصادف با یک خودروی پارک شده، جوانی را از ناامیدی نجات داد


تصادف با یک خودروی پارک شده، جوانی را از ناامیدی نجات داد

مردی از اهالی شهر ری با رعایت مسئولیت اجتماعی خود در حادثه تصادف، جوانی را از ناامیدی نجات داد.

به گزارش خبرنگار مهر، برخی افراد معتقدند وجود مشکلات اجتماعی و اقتصادی باعث می‌شود مردم از همدلی و همراهی با دیگری کوتاهی کنند و دیگر حاضر به مراعات یکدیگر نباشند.

اما بسیاری از افراد هنوز هستند که فکر می‌کنند ایجاد یک جامعه موفق و پیش‌رو به ایفای نقش مؤثر یکایک شهروندان این جامعه بستگی دارد و اگر هر یک از ما مسئولیت اجتماعی خود را به خوبی انجام دهیم؛ جامعه موفق تر و پیش‌رو تری خواهیم داشت. جواد یوسفی از متخصصین عرصه کشاورزی که مدت‌هاست به عنوان خادم آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی فعالیت می‌کند، یکی از افرادی است که فکر می‌کند جامعه با ایفای نقش درست هر یک از ما جای بهتری برای زندگی خواهد شد.

یوسفی در گفت‌وگو با خبرنگار مهر ماجرایی را تعریف می‌کند که نشان از همین مسئولیت اجتماعی دارد.

او می‌گوید: در روزهایی که کرونا به انتها رسیده بود من در شهرری مشغول رانندگی بودم که یک موتوری از کنار من در حال تردد بود و من برای اینکه با موتور تصادف کنم خودرو را کمی به سمت راست گرفتم و با خودروی لوکسی که کنار مسجد پارک شده بود و جای مناسبی هم پارک نکرده بود تصادف کردم. خودروی لوکس خسارت دید و من شماره موبایل خود را روی ماشین گذاشتم و توضیحاتی برای صاحب آن خودروی لوکس یادداشت کردم.

یوسفی ادامه داد: من برای او یادداشت کردم که یک موتوری عامل این تصادف بوده و هر چقدر هزینه این تصادف باشد پرداخت خواهم کرد. صاحب خودروی لوکس چند ساعت بعد تماس گرفت و با احساسات زیاد به من گفت من تنها تماس گرفتم که از شما تشکر کنم زیرا پسر من دانشجو است و از این جامعه ناامید شده است. پسرم این نامه محترمانه شما را که دید تأثیر بسیاری از نامه شما گرفت و متوجه شد که هنوز جامعه پر از سیاهی و نا امیدی نیست.

یوسفی افزود: من به صاحب آن خودروی لوکس گفتم من فقط وظیفه خودم را انجام دادم و بسیاری از افراد این کار را می‌کنند؛ می‌خواستم که صاحب خودرو هزینه‌ای را به من اعلام کند یا خودرو را تعمیر کرده و هزینه تعمیر را از من بگیرد اما او به هیچ عنوان قبول نکرد.

این خادم آستان حرم عبدالعظیم حسنی ادامه داد: سال گذشته یکی از دوستان من به سفر حج مشرف شد؛ بعد از بازگشت از سفر حج برای من تعریف کرد که در سفر حج و در هتلی که اسکان داشتم با یک مرد هم صحبت شدیم وقتی به او گفتم که از اهالی شهر ری هستم او به من گفت من از شهر ری یک خاطره بسیار شیرین دارم و ماجرای تصادف را تعریف کرد و گفت که مردی به اسم یوسفی نامه‌ای پس از تصادف روی ماشین من گذاشت و همکار من متوجه شد که من چنین کاری کرده بودم.

یوسفی خاطر نشان کرد: کاری که من کردم وظیفه من بوده است و این وظیفه را باید همه ما انجام دهیم. برای خودم جالب بود که انجام این وظیفه من باعث شد جوانی که از جامعه به شدت ناامید شده بود؛ اطلاع یافت که اخلاقیات و حسن برخورد و رعایت مسئولیت اجتماعی همچنان وجود دارد.



کپشن در مورد چتر ؛ جملات کوتاه عاشقانه و غمگین برای چتر