رهبری بی لیاقت برای نابودی یک ابر قدرت کافیست


رهبری بی لیاقت برای نابودی یک ابر قدرت کافیست

در طول تاریخ بشریت بسیاری از ملت ها را مشاهده می کنیم که در برهه ای به اوج قدرت و شکوفایی خود می رسند وکشور آن ملت حتی ابرقدرت زمانه هم می شود اما همان ملت به یکباره افول می کنند وآن ابر قدرت حتی از کره زمین محو می شود.

اگر با دقت به تاریخ نگاه کنیم می بینیم دلیل اقتدار آن ملت در آن دوره به دلیل رسیدن رهبری مقتدر و با لیاقت بوده و دلیل افول آن ملت به دلیل به قدرت رسیدن یک رهبر بی لیاقت بوده.
برخی سرزمین ها پتانسیل های بالقوه ای برای رسیدن به اقتدار و حتی ابر قدرتی دارند و برخی دیگر این پتانسیل را ندارند.
همچنین برخی ملت ها پتانسیل ابر قدرت شدن را دارند اما برخی ملت های دیگر این پتانسیل را ندارند.
به عنوان مثال می گویم، به دلیل موقعیت های ژئوپولیتیک و امکانات خدادادی همیشه در تاریخ ایران کشوری بوده که پتانسیل آن را داشته تا در زمره کشورهای مقتدر جهان باشد.
همین مساله درباره چین و روسیه و ایالات متحده آمریکا و فرانسه و آلمان و برزیل و هند و آفریقای جنوبی و... نیز وجود داشته و دارد.
برخی کشورها مانند ژاپن و انگلیس و... مردمانی دارند که پتانسیل اقتدار را برایشان ایجاد می کنند.
برخی هم هستند که هر کاری کنند امکان ابر قدرت شدن را ندارند چون امکانات انسانی و یا ژئوپولیتیک و یا منابع زیرزمینی خدادادی و ... را ندارند.
برخی هم منابع را دارند اما مردمان آنها نقش منفی برای رسیدن آنها به ابرقدرتی را بازی می کنند.
به هر حال مشاهده می کنیم بسیاری از ملت ها علیرغم همه این امکانات توانسته اند در برهه ای جایگاه ابرقدرتی ای در تاریخ داشته باشند.
مثل مثلا مغولها که به دلیل نبود امکانات ژئوپولیتیک و یا منابع خدادادی اصولا نباید می توانستند ابر قدرت شوند اما در برهه ای به دلیل وجود یک رهبر مقتدر مثل چنگیزخان و به دلیل همراهی ملت با او آنها توانستند جهان زمان را بگشایند.
البته در این راستا بسیاری تاریخ دانان باور دارند که همزمان ضعف دیگر قدرت های کره زمین هم در معادلات بسیار تاثیر گذار می باشد و شاید مثلا اگر چنگیزخان در دوره ای که مثلا نادرشاه افشار در ایران بود به ایران حمله می کرد احتمالا کل ارتش اش تار و مار می شد.
به هر حال می توان گفت وجود رهبری مقتدر در زمانی مناسب با مردمان و امکانات مناسب است که می تواند یک کشور و یا یک ملت را به اوج اقتدار برساند.
اما زاویه دیگر ماجرا هم این است که اگر یک رهبر بی لیاقت رهبری یک ابر قدرت را در دست بگیرد هم ممکن است بر عکس اتفاق افتد.
یعنی ملتی که موفق شده اند در اوج اقتدار قرار گیرند به یکباره جایگاه اقتدار خود را از دست دهند.
اکثر ابرقدرت ها در تاریخ هم جایگاه خود را به همین دلیل از دست داده اند.
خود ما در ایران این تجربه را زیاد داشته ایم و همه تاریخ دانان بر این باور هستند که علیرغم همه امکانات انسانی و خدادادی که ایرانی ها از آن برخوردار بودند حضور رهبران و شاهان بی لیاقت دلیل اصلی عقب افتادگی ایران بوده.
امروزه مشاهده می کنیم ایالات متحده آمریکا که طی چند دهه اخیر حتی تک ابر قدرت جهان شده بود در حال سقوط از جایگاه ابر قدرتی خود می باشد.
علیرغم همه انتقاداتی که به ترامپ می شد اما وی وقتی که در آمریکا در قدرت بود اظهار می داشت که بزرگترین خطر برای اقتدار آمریکا اتحاد روسیه و چین است.
بعدها هم وی بارها تهدید کرده بود که همکاری ایران با روسیه وچین می تواند موجودیت آمریکا را نیز به خطر بیاندازد.
بسیاری در آن زمان وی را به سخره گرفتند و حتی برخی وی را متهم به خیانت و سر سپردگی به روسیه وحتی چین کردند.
طبق اظهارات پمپئو دلیل اینکه ترامپ دستور ترور شهید سلیمانی را داد این بود که وی باور داشت بزرگترین خطر برای اقتدار آمریکا در جهان ایران است.
همه هم و غم دولت های آمریکا همیشه بر این اساس بود که به هر ترتیبی شده اجازه ندهند دشمنانشان با هم متحد شوند.
اگر به یاد داشته باشید ترامپ بارها انتقاد می کرد که متحدین آمریکا بیش از اینکه یار باشند آویزان آمریکا هستند و ایالات متحده آمریکا باید بار اینها را نیز بر دوش بکشد.
امروزه مشاهده می کنیم که اشتباه های استراتژیک بایدن به عنوان رهبر ایالات متحده موجب آن شده که نه فقط روسیه و چین با هم متحد شوند بلکه ایران هم با آنها همراه شود و یک بلوک قدرتمند در جهان به وجود آید که می تواند آمریکا را از بالا به پایین بکشد.
شاید ایران یا روسیه یا چین به تنهایی توان اینکه ایالات متحده را از کرسی ابرقدرتی ساقط کنند را نداشته باشند اما بسیاری تحلیل گران بین المللی بر این باور می باشند که اتحاد این سه قطعا این توانمندی را دارد که ایالات متحده را پایین بکشد.
وقتی که به معادلات قدرت از لحاظ انسانی و یا ژئوپولیتیک و یا نظامی و یا... نگاه می کنیم می بینیم که جمع این سه در مقابل آمریکا و متحدین اش حرف های زیادی برای زدن دارد.
ویژگی این سه کشور در این است که اقتدار این سه می تواند هم افزایی برای دیگری داشته باشد نه اینکه مانند متحدین آمریکا آویزان یک دیگر باشند.
مخصوصا که امروزه بسیاری از کشورهای جهان که از رفتارهای قلدرمعابانه آمریکا خسته شده اند ترجیح داده اند به جمع این سه بپیوندند و عملا می توان گفت به قدرت رسیدن رهبر و یا حتی رهبران بی لیاقت کافی بود تا زمینه ائتلاف دشمنان آمریکا را فراهم کند و زمینه سقوط ایالات متحده از جایگاه ابرقدرتی را نیز ایجاد کند.
علاوه بر همه اینها متحدین غربی آمریکا از نبود رهبرانی کاریزماتیک و مقتدر رنج می برند و اینگونه نیست که آمریکا بتواند روی آنها نیز حساب باز کند واینگونه نیست که این رهبران بتوانند ملت های خود را به جایگاه قدرت برسانند.

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دیدن پورن توسط بچه ها، چگونه برخورد کنیم؟