بهاریه – و آنگاه، ما شاعران…
موجیم! / که با مرزهاتان بازی میکنیم / میآییم درون مرگ / بازمیگردیم
روی کاغذها برای شما
ما
زیر کاغذها شعر مینویسیم!
و در عمق تاریک تنهایتان
به کودکی غذا میدهیم
که سالها قبل سر بریدهاید
قرصهامان را میجویم
آب را میجویم
آنقدر که رودخانهها خون شوند
و درهها از جا برخیزند
قطره قطرههای بارانیم!
خاک را کنار میزنیم
بیآنکه خاک را کنار زده باشیم!
و دیدهایم
بارها دیدهایم
که پنجشنبهها
گورهایی بر گورهایی دیگر میگریند
تو گورترین گورها بودی!
دورترین دورها
و میخواهند یادت را پنهان کنیم
چگونه پنهانت کنم
پشت این دندهها
دندانها
دیوارها
که هر فریاد
فرار ِ یادِ توست!
***
موجیم!
که با مرزهاتان بازی میکنیم
میآییم درون مرگ
بازمیگردیم
بادیم!
و آنقدر بر پرچم سفید صلح میوزیم
که برفها کنار روند
و جنازهها بیرون بیایند
روی کاغذها برای شما
ما زیر کاغذها مینویسیم:
شعری که گوش نشنود
از گوشت رد خواهد شد!
شعری از گروس عبدالملکیان
نوروزتان پیروز
پینوشت: این شعر در ویژهنامه نوروز ۱۴۰۰، در شماره ۸۰۷ چلچراغ منتشر شد. اینبار به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۲ آن را بازنشر میکنیم.