چطور ایران و عربستان به مصالحه تن دادند


چطور ایران و عربستان به مصالحه تن دادند

ایران و عربستان سعودی دو رقیب قدرت در جهان اسلام می باشند که دهه ها است روابط فیما بین این دو کشور فراز و نشیب های زیادی دارد.

از همان لحظه اول که محمد بن عبد الوهاب و محمد بن سعود تصمیم گرفتند سرزمین های جزیره عرب را تصرف کنند و در آن یک کشور تاسیس کنند اولین بحثی که مطرح بود بحث انجام اصلاحات در دین بود و در آن زمان محمد عبد الوهاب که پدر روحی موسس عربستان سعودی به حساب می آید باور داشت که جهان اسلام بدون حذف شیعیان اصلاح نمی شود و چون ایرانی ها چند قرن قبل تر به تشیع گرایش پیدا کرده بودند و میان مسلمانان تفرقه ایجاد کرده بودند باید با "حد شمشیر" (به زور اسلحه) آنها را وادار کرد یا از تشیع برگردند یا اینکه همه شان را کشت.
پس از اعلام تاسیس اولین پادشاهی سعودی، در دوران پادشاه دوم آنها در سال 1802 میلادی (یعنی 223 سال پیش) هم عملا آنها به کربلا حمله کردند و شیعیان را قتل عام کردند و همه زیارتگاه های دینی آنها را تخریب وغارت کردند.
مقصد بعدی آنها هم ایران بود که البته عثمانی ها جلویشان را گرفتند.
از آن زمان یعنی حدود 260 سال پیش که اولین پادشاهی سعودی در سرزمین های جزیره عربی ایجاد شد ایرانی ها و سعودی ها همیشه سر موضوع های مختلف با هم درگیر بودند.
برخی تحلیلگران تاریخی باور دارند دلیل این اختلاف ها فقط اختلافات مذهبی نبوده بلکه مسایل دیگر هم در این ماجرا دخیل بوده.
یکی از این مسایل دشمنی دیرینه ایرانیها با عرب های جزیره عرب پس از فتح ایران توسط مسلمانان و سرنگونی شاهنشاهی ساسانی به حساب می آید.
مساله دیگر که به نظر می رسد بسیار مهم تر است فتنه هایی است که عموما انگلیسی ها در منطقه ایجاد می کردند تا کشورهای منطقه مدام باهم درگیر باشند و متفرق باشند و آنها بتوانند بر آنها حکومت کنند.
در این راستا مشاهده می کنیم که طی این مدت پس ازتاسیس پادشاهی سعودی ایرانی ها و سعودی ها بارها با هم اختلافاتی پیدا کردند که هر دو طرف را تا پای جنگ هم کشانده و بارها با هم کاملا قطع رابطه کرده اند.
به نظر می آید آمریکایی ها هم همین رویکرد را از انگلیسی ها به ارث برده اند و تا به امروزه تلاش دارند همان رویکرد تفرقه بیانداز و سلطه کن را ادامه دهند.
همانگونه که همه می دانند اینبار هم اختلافات فیما بین طرفین کار را به قطع رابطه کامل کشاند و هر دو طرف سالها است که به صورت واسطه ای با هم درگیر می باشند.
گو اینکه جرقه قطع رابطه را حمله به سفارت عربستان سعودی در پی اعدام آیت الله نمر النمر زد اما این کل ماجرا نبود.
همانگونه که قبل تر هم مطرح کردیم طرفین سالها بود درگیر جنگ های نیابتی بودند و ماجراهای متعدد پشت سر هم رخ داد تا در نهایت دو کشور قطع رابطه کردند.
اگر به خاطرات امیر اسد الله علم برگردید می بینید که بحث دلواپسی شاه از حمله اعراب به ایران در آن زمان هم بسیار مطرح بود.
در حالی که آمریکایی ها به ایران هواپیماهای مدرن می دادند به عراق موشک هایی می دادند تا معادله قدرت به هم نخورد و کاری می کردند که مدام احتمال حمله اعراب وجود داشته باشد تا هر دو طرف درگیر مسابقه خرید تسلیحات از آمریکا باشند و همیشه سعی کنند به آمریکا خوش خدمتی کنند تا بیشتر به آنها رسیدگی کند.
پس از انقلاب هم مشاهده کردیم، همین که اعراب احساس کردند ممکن است موازنه قدرت به نفع آنها تغییر کرده باشد لحظه ای درنگ نکردند و از طریق عراق به ایران حمله کردند.
تصور اینکه که جنگ 8 ساله ایران وعراق فقط جنگ میان ایران و عراق بود تصور اشتباهی است.
بسیاری از کشورهای عربی در این جنگ بر علیه ایران مشارکت داشتند.
از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس گرفته که انواع و اقسام حمایتهای مالی وتسلیحاتی را از عراق می کردند تا برخی کشورهای عرب دیگر مانند مصر و لیبی و اردن و یمن و... که به عراق نیرو می فرستادند.
پس از شکست اعراب در جنگ خود بر علیه ایران آنها به سمت مصالحه با ایران روی آوردند و مشاهده می کنیم که در دوران پس از جنگ ایران وعراق زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی روابط ایران با عربستان سعودی بهبود پیدا کرد.
موفقیت ایران در مقابله با اعراب وبی برنامه گی آمریکا و اعراب در حمله به عراق و افغانستان و پیروزی غیر قابل باور مقاومت در لبنان (که مورد حمایت ایران بود) در مقابل اسرائیل، موجب آن شد که ایران بتواند نفوذ خود درمنطقه را گسترش دهد وعملا حکومت ایران به عنوان الگوی مناسب حکومت در میان مردم کشورهای اسلامی.
بسیاری باور دارند دو دوم اختلافات فیما بین ایران و عربستان سعودی عملا زمانی شروع شد که حزب الله مورد حمایت ایران موفق شد در سال 2006 در جنگی 33 روزه دوباره اسرائیل را شکست دهد و کار به جایی رسید که عکس های سید حسن نصر الله روی دیوار خانه همه مردم در کشورهای اسلامی قرار گرفته بود، امری که موجب نارضایتی حکام عرب بود، حکامی که از کمبود محبوبیت در کشورهایشان رنج می بردند.
عرب ها وجود تصاویر سید حسن نصر الله را مساوی با نصب تصاویر آیت الله خامنه ای در خانه ها تلقی می کردند چون سید حسن بارها به آیت الله خامنه ای اعلام بیعت کرده.
عملا بحث نفوذ ایران در کشورهای عربی بیش از حد گسترش پیدا کرده بود و دیگر به خانه ها در شهرها و روستاها هم کشیده بود.
وقتی که انقلاب های موسوم به بهار عربی و یا بیداری اسلامی شروع شد دیگر کار به اوج رسید.
در شمال آفریقا انقلابی ها اظهار می داشتند که می خواهند حکومت های اسلامی تاسیس کنند و ایران را الگوی حکومت خود می دانستند.
حتی آمریکایی ها و عرب ها تلاش کردند که از طریق ترکیه ورود کنند و آقای اردوغان به مصر و لیبی سفر کرد تا آنها را تشویق کند حد اقل الگوی ترکیه ای را پیاده کنند، به هر حال همه شان طرفدار اخوان المسلمین بودند، ولی آنها نمونه ترکیه ای را قبول نداشتند.
به گفته وزیر خارجه سابق قطر، با توجه به این شرایط رهبران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس خود را در شرایط بسیار بدی می دیدند و دلواپس بودند که دیر یا زود موج آن انقلاب ها به این کشورها هم برسد و به همین دلیل جلسه ای برگزار کردند و تصمیم گرفتند برای مقابله با نفوذ ایران وارد جنگ شوند.
با توجه به اینکه آنها توان مقابله با ایران را نداشتند آنها ترجیح دادند اول بال های ایران را بشکنند و به همین دلیل هم جنگ در سوریه را شروع کردند تا بازور قدرتمند ایران، یعنی حزب الله، را از بین ببرند.
همچنین آنها شروع کردند در عراق هم سرمایه گذاری کردن تا نیروهایی مخالف با ایران ایجاد کنند.
در لبنان هم روی شکستن محبوبیت حزب الله لبنان سرمایه گذاری کردند.
بعد از آن جنگ یمن را هم راه انداختند تا به طرفداران ایران در یمن ضربه بزنند.
آنها امیدوار بودند پس از اینکه بال های ایران را شکستند بتوانند با استفاده از آمریکا به ایران حمله کنند و تا آخرین سرباز آمریکایی با ایران بجنگند.
در واقع همه این مسایل و ده ها مورد دیگر را باید کنار بگذاریم تا متوجه شویم دلیل اصلی قطع رابطه فیما بین ایران و عربستان سعودی چه بود.
قطعا اگر طرح آنها در شکست بال های ایران موفقیت آمیز می بود مرحله بعد حمله همه جانبه به ایران بود.
آنها امیدوار بودند که پس از قطع رابطه فضا سازی بین المللی بر علیه ایران انجام و حمله شروع شود.
به هر حال امروزه دیگر به نظر می رسد آنها متوجه شده اند این طرح ها و نقشه ها بر علیه ایران جواب نمی دهد و فرصت مناسب است که دوباره به سمت مصالحه با ایران بروند.
البته چند نکته اینجا نباید فراموش شود.
اول: دولت فعلی ایران تمایل زیادی به تحکیم روابط با کشورهای همجوار دارد در حالی که دولت قبلی ایران تمرکز خود را روی توافق هسته ای گذاشته بود و دیپلمات های آن باور داشتند که پس از حل اختلافات با آمریکا و اروپا مشکل با کشورهای همجوار راحت حل می شود.
دوم: کشورهای عربی دیگر اطمینان پیدا کرده اند که آمریکا حاضر نیست برای آنها خون سربازان خود را فدا کند و خودشان هم توان جنگ با ایران را ندارند و ادامه این روند یعنی جنگ نیابتی به ضرر آنها است و روز به روز نفوذ ایران در منطقه بیش از پیش افزایش پیدا می کند.
سوم: آمریکایی ها و اسرائیلی ها برنامه ریزی کرده اند که اگر بنا باشد جنگی با ایران راه بیافتد به جای اینکه سربازان خودشان را فدا کنند کشورهای عربی را قربانی کنند.
طبق مطالعات مراکز مطالعاتی آمریکایی و اروپایی سرمایه گذاری در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس اشباع شده و دیگر آن سودی را که قبلا می توانستند از این کشورها کسب کنند نمی توانند کسب کنند.
در این راستا اینها باید جنگی در منطقه راه بیاندازند که موجب تخریب حد اکثری این کشورها شود تا در نهایت برای باز سازی این کشورها بخواهند ورود کنند و پروژه های باز سازی را بگیرند.
همچنین در صورت بروز جنگ منطقه ای همه سرمایه های کشورهای عربی برای خرید تسلیحات هزینه می شود.
عرب ها هم متوجه این ماجرا شده اند و حاضر نیستند خودشان را قربانی اهداف و منافع اسرائیل و آمریکا در منطقه کنند.
چهار: با توجه به نامردی هایی که آمریکایی ها در قبال متحدین خود در اروپا انجام داده اند و با مشاهده شرایط کشورهای اروپایی و اوکراین، عرب ها متوجه شده اند که هر چه سریعتر باید خود را از چتر حمایتی آمریکا خارج کنند چون این چتر بیش از اینکه به نفع آنها باشد در نهایت به ضرر آنها خواهد بود و ممکن است همان اتفاقی که برای کشورهای اروپایی و اوکراین رخ داده در آینده نیز برای آنها رخ دهد.
پنج: شرایط تولید نفت در جهان امروزه به گونه ای است که آمریکا بیشتر نیاز خود را در داخل تولید می کند و عموما نیازی به واردات نفت از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ندارد، در یکسال اخیر هم آمریکایی ها اروپایی ها را شدیدا به نفت و گاز خود وابسته کرده اند و عرب ها متوجه هستند در شرایط رشد اقتصادی ای که چین و شرق آسیا شاهد آن هست بازار آتی نفت، حد اقل تا پنجاه سال آینده، شرق آسیا است نه آمریکا و به این دلیل باید به هر ترتیبی شده تعاملات خود در این بازار را افزایش دهند.
با توجه به اینکه آمریکایی ها شرق آسیا را با پایگاه های خود محاصره کرده اند بهترین راه برای رساندن نفت و گاز خود به شرق آسیا این است که لوله های نفت و گاز از ایران عبور کند و به چین و هند و شرق آسیا برود و تا وقتی که تنش ها با ایران ادامه دارد امکان انجام چنین پروژه هایی وجود ندارد.
شش: طی یکی دو دهه اخیر نسل جدیدی از رهبران در کشورهای عربی به قدرت رسیده اند که دیگر آن باورهای دینی و مذهبی قدیمی ها را ندارند و دیگر اختلافات مذهبی با ایران و شیعیان در اولویت آنها نیست، البته اگر منافع سیاسی اقتضا کند ممکن است که از این ماجرا بخواهند بهره ببرند.
با توجه به این شرایط اگر مطمئن شوند که ایران هم در امور داخلی آنها و تحریک مسایل مذهبی کاری انجام نمی دهد تمایل ندارد این اختلافات مذهبی ادامه پیدا کند.
هفت: ایران هم امروزه به دلیل سیاست های خصمانه آمریکا به این نتیجه رسیده که روند مذاکرات و گفتگو ها که در نهایت به برجام منتهی شد نتیجه مطلوب را برای ایران نخواهد داشت و باید دنبال راهکار دیگری باشد.
منظور از نتیجه مطلوب همانا رفع کل تحریم ها از بالاسر ملت ایران است که دیگر ایرانی ها به نتیجه رسیده اند هر کاری کنند آمریکایی ها می خواهند این روند را ادامه دهند.
راهکار دومی که مد نظر ایرانی ها است این است که کلا تعاملات خود را به سمت کشورهایی که خودشان هم با تحریم های آمریکا درگیر هستند ببرند یا اینکه با کشورهایی تعامل کنند که خیلی از آمریکایی ها واهمه ندارند.
همچنین برای اینکه این تعاملات گسترده تر شود ایران نیاز دارد که اختلافات خود با همسایگان اش را حل و فصل کند و هزینه هایی را که برای جنگ نیابتی انجام می داد بکاهد.
در چنین شرایطی می بینیم که هم ایران و هم عربستان سعودی و هم دیگر کشورهای منطقه احساس می کنند امروزه نیاز مبرمی دارند که اختلافات خود را کنار بگذارد و با هم وارد تعامل شوند.

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عکس صبح بخیر زمستانی | 130 عکس نوشته صبح بخیر زمستانی