بررسی مرزهای همجواری فلسفه و کلام در دوفصلنامه هستی و شناخت
شانزدهمین شماره از دوفصلنامه هستی و شناخت، به صاحب امتیای دانشگاه مفید به زیور طبع آراسته شد.
خبرگزاری شبستان،گروه اندیشه، شانزدهمین شماره از دوفصلنامه هستی و شناخت، به صاحب امتیازی دانشگاه مفید به زیور طبع آراسته شد.
از جمله عناوین مقالات این شماره چنین است: «مرزهای همجواری فلسفه و کلام»، «معناشناسی فاعلیت خداوند در پرتو رهیافت فلسفی و معرفت دینی»، «چیستی و چگونگی تکوّنِ شناخت عقلی تصوری (مفاهیم ماهوی) و وجـه صدق آن بر کثیرین از منظر ملاصدرا»، «شناختِ عینی محصولِ داروینیسمِ فعال در معرفتشناسی تکاملی پوپر»، «اراده نیک و واقعگرایی اخلاقی در فلسفه اخلاق کانت»، «بررسی اشکالات شیخ احمد احسائی به رابطه نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا»، «عدل الهی و حق بشری بررسی رابطه معنای عدالت خداوند و مسأله حق بشر با واکاوی دیدگاه استاد مطهری».
در چکیده مقاله «مرزهای همجواری فلسفه و کلام» آمده است: «اهتمام دو دانش کلام و فلسفه به موضوعاتی است که در قلمرو تجربه قرار نمیگیرند: مبدأ هستی، غایت هستی و جهانهای فراطبیعی هستی از جملهی این موضوعاتند. پرداختن به این قبیل موضوعات، عقلی بودن این دو دانش و نیز همجواری آنها در قلمرو عقل محض را آشکار میکند. اثبات اصول دین و اثبات اصول واقع، که دو اصول اینهمانند، به ترتیب بر عهده کلام و فلسفه قرار میگیرد. استواری یا نااستواری هر نظام کلامی و فلسفی، تابع استواری و نااستواری اثبات این اصول در آن نظام است. تنها شرایط صوری و محتوایی برهان میتوانند اذهان را به واقع به نحو استوار پیوند دهند. برهان، به مثابهی یک روش استدلالی ناظر به واقع، فلسفه و کلام را در کنار یکدیگر قرار میدهد. روش جدلی هرچند با روش برهان ناسازگار نیست، لیک در شرایطی ممکن است کاربرِ آن صرفا به خاموش کردن طرف مقابلش اکتفا کند. دانش کلام در بخشی از تاریخ خود در دورهی اسلامی به مسیر جدلی گام نهاد و حسن همجواری این دانش با فلسفه را با روش و شیوه خود بر هم زد. در این مقاله میکوشیم تا ستیزه متکلمان و فیلسوفان این دوره را تبیین کنیم و اصل این ستیزه را از ساحت این دو دانش زدوده و همجواری و تعامل آنها را، به نشانهی کار فلسفی و کلامی عدهای از دانشمندان علوم عقلی، نشان دهیم.»
در طلیعه مقاله «معناشناسی فاعلیت خداوند در پرتو رهیافت فلسفی و معرفت دینی» آمده است: «رابطه خداوند با جهان و موجودات آن، رابطه ایجادی بوده و او فاعل و خالق نظام امکانی است. در تبیین چگونگی این فاعلیت، میان مشهور متکلمان و فیلسوفان اختلاف نظر کلی وجود دارد. در این میان، اختلاف نظر دیگری نیز مشاهده میشود که در یک سوی آن دیدگاه فیلسوفان و در سوی دیگرش برخی آیات و شماری از روایات قرار گرفته و ناسازگاری را نشان میدهد؛ زیرا برخلاف نظر فیلسوفان که علم خداوند را یگانه منشأ صدور فعل میدانند، در قرآن به صورت پراکنده و در شماری از روایات به روشنی به این معنا توجه داده شده که ایجاد موجودات به طی شدن مراتب و مراحلی بستگی دارد. مسئله این است که چگونه میتوان این کثرت را (اگر خارجی باشد) با اصول عقلی ناظر به مرتبه خاص وجود خداوند سازگار دانست؟ در این نوشتار کوشیدم که نشان دهم یافتههای فلسفی، به ضمیمه برخی آموزههای دینی، این ناسازگاری را برطرف میکند.»
در طلیعه مقاله «اراده نیک و واقعگرایی اخلاقی در فلسفه اخلاق کانت» آمده است: «مفسران برساختگرای اخلاق کانت مدعیاند که تمام ارزشها و هنجارهای اخلاقی وابسته به کنشگران است و ارادهی نیک ارزشهای اخلاقی را وضع میکند. مفسران واقعگرای اخلاق کانت مدعیاند که اراده و خودآیینی آن در ناسازگاری با واقعگرایی اخلاقی نیست، زیرا حداقل برخی ارزشها وجودی مستقل از کنشگران دارند. در این تلقی، معمولاً تحلیل دقیقی از ارادهی نیک داده نمیشود و نقشی حاشیهای پیدا میکند. بر خلاف این دو تفسیر، در این مقاله با روشی تفسیری، با تبیین معنای بنیادین ارادهی نیک، از سازگاری ارادهی نیک کانت با واقعگرایی اخلاقی بحث میکنیم، به نحوی که نقش کلیدی ارادهی نیک حفظ شود. بنیان ارادهی نیک خودآیینی است. از یک سو، خودآیینی شرط صوری واقعیتهای اخلاقی است و از سوی دیگر، غایت فینفسه بنیان مادی ارادهی نیک است. بنابراین، میتوان ارادهی نیک را مطابق با واقعگرایی دانست، زیرا ارادهی نیک کارکردی صوری دارد و بنیان مادی آن نیز، ارزشی ذاتی و واقعی است.»
پایان پیام/40