گفت‌وگو با امین میری؛ از زاهدان تا تهران به عشق بازیگری

منبع خبر / طنز / 13-02-1402

بعد از تماشای چندباره نمایش «جنون محض» با پسری آشنا شدم، که فامیلی‌اش به اهالی سیستان و بلوچستان می‌خورد؛ «امین میری»

ساعتی با امین میری، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون

مدتی قبل و بعد از تماشای چندباره نمایش «جنون محض» با پسری آشنا شدم، که فامیلی‌اش به اهالی سیستان و بلوچستان می‌خورد؛ «امین میری». پس از پایان اجرا سراغ او رفتم و از محل تولدش پرسیدم. زاهدان! پس دوستی و آشنایی دو هم‌شهری این‌گونه شکل گرفت. حالا، مدت‌ها بعد از آن دیدار، در روزهایی که اتفاق‌های خبرسازتری در این استان کنج‌نشین ایران رخ داده، قصد کردیم دوباره دیداری تازه کنیم و این‌بار گپی متفاوت‌تر بزنیم.

از زاهدان تا تهران، هنر چقدر وسوسه‌انگیز، چقدر سخت یا لذت‌بخش بود که این راه طولانی را آمدید؟

وسوسه‌انگیز نبوده است، نمی‌دانم! شاید هم وسوسه‌انگیز بوده که آن شوق و اشتیاق و چیزی که اسمش را، عشق می‌شد گذاشت و من به بازی‌گری و سینما و تئاتر داشتم، باعث شد که من از زاهدان به تهران بیایم. متأسفانه در کشور ما تمرکز هنر در پایتخت است. شما در شهرستان و در هر جای دیگری، غیر از تهران، امکان پیشرفت ندارید و انسان اصولا دوست دارد پیشرفت کند و رو به جلو برود. شما در شهری غیر از تهران، تا اندازه مشخصی می‌توانید پیشرفت کنید، چون تمرکز، امکانات و شرایط بهتر، مخصوصا در هنر، در پایتخت است.

دلیل اصلی این بود که از آن‌جا کندم و تا امروز بسیار سخت بوده و حالا هم آسان نشده است. مملکت ما به شکلی است که شما آسایش زیادی نمی‌توانید داشته باشید، چون تا شرایط یک مقدار اوکی می‌شود، دوستان مسئول شرایطی را فراهم می‌کنند، که باز سخت تر می‌شود. کلیشه‌ای است که بگویم سختی‌هایش هم لذت‌بخش بوده است. نه؛ حتی جایی هم واقعا دردناک بوده است. ولی همه این سال‌هایی هم که در تهران بوده‌ام، با سختی زیادی همراه نبوده و روزهایی هم آسایش و حال خوب داشته‌ام. سختی زیاد کشیده‌ام و سالیان سال تلاش کرده‌ام که حالا بهترین خودم باشم، تا خودم را به خودم و به دیگران ثابت کنم.

این روزها زاهدان و سیستان و بلوچستان به یکی از قطب‌های خبری ایران تبدیل شده است. شما به عنوان یکی از مردم آن سرزمین چه برداشتی از این اتفاقات دارید؟

اولا که بدون هیچ کلیشه‌ای، افتخار می‌کنم که بچه سیستان و بلوچستان و زاهدان هستم. از لحظه‌ای که به تهران آمدم و هر جا که رفتم، اعلام کردم من بچه زاهدان و سیستان و بلوچستان هستم. شاید یک مقدار، زمانی، نگاه‌های منفی به آن‌جا داشتند، اما برای من یکی از لذت‌بخش‌ترین‌های زندگی‌ام، این است که اهل آن‌جا هستم و بیست‌وهشت سال از زندگی‌ام را در زاهدان سپری کرده‌ام.

قطعا دلیل اتفاقی که در سیستان و بلوچستان به این شدت می‌بینیم اجحاف‌هایی است، که طی سالیان به همه مردم آن‌جا، چه سیستانی‌ها و چه بلوچستانی‌ها صورت گرفته است. به هر حال من بیست‌وهشت سال، آن‌جا با پوست و گوشت و استخوان زندگی و تمام تبعیض‌ها، بی‌رحمی‌ها و کمبود امکانات را حس کرده‌ام و چشم‌های مردم سیستان و بلوچستان، خود گویای بی‌رحمی‌هایی است که آن‌جا اتفاق افتاده است.

امین میریامین میری، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون

این را ‌که در یک نگاه کلی، مردم آن قسمت از ایران را مردمی ‌سرکش و عصیان‌گر می‌شناسند، چقدر می‌پذیرید؟

این را که نگاه عصیان‌گری به آن‌جا دارند، نمی‌پذیرم. این را هم قبول ندارم که فیلم‌های سینمایی که در مورد آن‌جا ساخته شده، در این برهه تأثیرگذار بوده است. سینما در این برهه تأثیری در بدتر شدن یا بهتر شدن یک منطقه ندارد. شاید در گذشته به واسطه این‌که امکانات رسانه‌ای وجود نداشته، تاثیر داشته است. اما حالا فضای مجازی وجود دارد، که خیلی چیزها از مردم آن‌جا، در رسانه‌ها دیده می‌شود که واقعیت آن‌جا است.

نمی‌توانم کتمان کنم که گه‌گداری اتفاقاتی آن‌جا افتاده، اما دلیل این اتفاق‌ها مهم است. گاهی به خاطر همین اجحاف‌ها و بی‌رحمی‌هایی که آن‌جا وجود داشته و دلایل سیاسی اجتماعی دارد، بعضی از آدم‌ها به سیم آخر می‌زنند. در صورتی که فکر نمی‌کنم، اگر کسی به سیستان و بلوچستان سفر کرده باشد و با آدم‌های آن‌جا ارتباط داشته باشد مردم آن‌جا را عصیان‌گر بشناسد. به نظر من با شرایط و اتفاقاتی که در طی این مدت زاهدان افتاد، اگر هم کسی نگاهی آن شکلی به سیستان و بلوچستان داشته، الان آن نگاه تغییر کرده است و بسیار مردم آن‌جا را دوست دارند.

قطعا دلیل اتفاقی که در سیستان و بلوچستان به این شدت می‌بینیم اجحاف‌هایی است، که طی سالیان به همه مردم آن‌جا، چه سیستانی‌ها و چه بلوچستانی‌ها صورت گرفته است.

گفت‌وگو با امین میری

ما شما را به عنوان یک تئاتری نام‌آشنا می‌شناسیم، که در سینمایی‌های بسیار خوبی هم ایفای نقش کرده است. در این مورد صحبت خواهیم کرد. ابتدا بگویید که تئاتر و تصویر در زاهدان به عنوان مرکز استان و سپس شهرهای دیگر سیستان و بلوچستان چقدر جدی گرفته می‌شود و شرایط و امکانات آن‌جا چگونه است؟

به هر حال شروع هر آن چیزی که من از هنر نمایش، از بازیگری تا تئاتر و سینما دارم از زاهدان بوده است. قطعا اگر این‌جا هستم و چیزی دارم که حداقل بیشتر از الفبای بازیگری است از آن‌جا بوده است. یک زمانی یادم می‌آید که تهران و شهرستان‌های دیگر در مقوله رقابت از تئاتر سیستان و بلوچستان هراس داشتند. اما متاسفانه از دوران ریاست‌جمهوری آقای احمدی نژاد، این شرایط رو به افول رفت و دائم بد و بدتر شد.

یک مدیر کل خوب به اسم مسعود کرباسچی، تحول عجیبی در هنر سیستان و بلوچستان ایجاد کرد، ده سال زحمت کشید و ساخت و حتی همین فرهنگ‌سرای جوان را هم مدیون ایشان هستیم، ولی کسانی که کاری بلد نبودند، جایگزین ایشان شدند و همه چیز خراب شد. جایگاه تئاتر ما جایگاه خوبی نیست و بخش اعظمی‌ از آن به خاطر شرایط مسئولین است. قسمتی هم خود بچه‌ها، که دیگر انگیزه‌ای برایشان وجود ندارد. اکثر بچه‌ها تلاش می‌کنند که به تهران بیایند و این شرایط در دیگر شهرستان‌ها هم وجود دارد.

گفت‌وگو با امین میریامین میری، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون

به عنوان هنرمندی که در تصویر و نمایش ایران جایگاه خوبی دارد، به فکر معرفی چهره‌های با استعداد استان خودتان، برگزاری ورک‌شاپ و یا کلاس‌های بازیگری نیستید؟

من سال ۹۴ ورک‌شاپی در زاهدان داشتم و خیلی هم دوست داشتم، در همه این سال‌ها، کلاس‌های طولانی‌تری آن‌جا بگذارم و اگر شرایط مهیا بود، با بچه‌های آن‌جا تئاتر کار کنم، ولی تا امروز شرایط فراهم نشده است. هیچ‌وقت دست‌مزد نخواسته‌ام و یک حس دلی نسبت به آن‌جا دارم که دوست دارم آن چیزهایی را که یاد گرفته ام و بلد آنها هستم، به بچه‌های آن‌جا منتقل کنم. حتی دوست دارم شرایطی فراهم کنم که استادان دیگر نمایشنامه‌نویسی، کارگردانی و تدوین هم به آن‌جا بروند و آموزش بدهند.

متاسفانه شرایط مالی خوبی وجود ندارد و شما الان اگر به ترکیه بروید، از زاهدن ارزان‌تر در می‌آید. بلیت هواپیما یک میلیون و هفتصد هزار تومان است و ارشاد آن‌جا همین را هم نمی‌تواند تقبل کند. ولی با بچه‌ها صحبت کرده‌ام، که اگر شرایط فراهم شود، به زودی ورک‌شاپ یک هفته‌ای یا ده روزه آن‌جا داشته باشیم.

و حالا بخش دوم از چند سوال قبل، امین میری با وجود پرکاری زیاد و بازی در در کارهای قابل دفاع، آن‌چنان که باید چهره نشده است. همین حالا هم شما سریال «سقوط» را در شبکه نمایش خانگی دارید. چرا این اتفاق نیفتاده است؟

چهره شدن دو جنبه دارد. یکی چهره شدن در صنف سینما و تئاتر و یکی در نزد عام و مردم غیرهنری. در بخش سینما و بچه‌های خود تئاتر، یک سری هستند که مرا می‌شناسند. دو دلیل دارد که من را در خیابان نمی‌شناسند، یکی این‌که خود من خیلی اهل پروموت کردن خودم نیستم و دوم این‌که یک شرایط رسانه‌ای باید به وجود بیاید که این شکل بگیرد، که من یا بلد آن نیستم یا اهل آن نیستم. شاید آن اتفاق را هم یک بخشی از سینما باید بخواهد که رخ بدهد.

دومین دلیل این‌که برای من یک موهبت است که چهره‌ام قابلیت این را دارد، که با یک تغییر جزیی، بسیار تغییر کند. من این را دوست دارم که گاهی چه در جامعه تئاتری و سینمایی و چه مردم، نفهمند که من آن کاراکتر را بازی کرده‌ام و بعد که می‌فهمند این خیلی برای من جذاب است. البته به این‌که چهره هستم یا نیستم، فکر نمی‌کنم. یک زمانی خیلی دوست داشتم، ولی الان نسبت به سال‌های قبل کمتر. الان این را ‌که نقشی خلق کرده‌ام و بازیگر بودن را بیشتر دوست دارم.

یک زمانی یادم می‌آید که تهران و شهرستان‌های دیگر در مقوله رقابت از تئاتر سیستان و بلوچستان هراس داشتند. اما متاسفانه از دوران ریاست‌جمهوری آقای احمدی نژاد، این شرایط رو به افول رفت و دائم بد و بدتر شد.

گفت‌وگو با امین میری

از آن‌چه که امروز هستید راضی هستید؟

هم راضی هستم و هم ناراضی! راضی از این جهت که در تمام سال‌هایی که شروع کرده‌ام، همیشه روند من رو به جلو بوده و جایگاه بهتری نسبت به سال قبل داشته‌ام. از این جهت راضی هستم و خدا را شکر. ناراضی هستم، چون این باعث می‌شود که مغرور نشوم و تلاش کنم تا بیشتر پیش‌رفت کنم، رو به جلو بروم و بیشتر یاد بگیرم.

بولد شدن در هنر ایران چه ویژگی‌ها و المان‌هایی می‌خواهد؟

خیلی سوال عجیبی است! المان‌های زیادی دارد. شاید شانس خیلی در هنر ایران دخیل است. اولین چیز این‌که باید خدا بخواهد، دوم این‌که شانس مهم است و ناگهان قرعه به نام شما می‌خورد و آن اتفاق می‌افتد، که هیچ ربطی به سواد و استعداد شما ندارد. در هنر ما این وجود دارد که شما نه توانایی و نه استعداد دارید، اما الان بازیگر یا کارگردان چهره‌ای شده‌اید یا در موسیقی خواننده معروفی هستید، از آن طرف هم امکان این‌که کسی که خیلی مستعد باشد، توانایی داشته باشد و شرایط هم برای او فراهم باشد و دیده شود بسیار است.

یکی از جاذبه‌های گردشگری زاهدان، چهارراه رسولی است. تلفیقی از رنگ و سنت و موسیقی و زیبایی. در مورد این بازار صحبت کنید و اگر بخواهید مردم ایران را به سیستان و بلوچستان دعوت کنید چه پیشنهادهای دیگری دارید؟

چهارراه رسولی که خاطرات زیادی برای من رقم زده. یکی از بازارهای معروف سیستان و بلوچستان است که الان هم تلفیق مدرن و سنتی است. شما هم پاساژهای مدرن و شیک و هم بخش سنتی را هم‌چنان می‌بینید، که اجناس و حال خوبی دارد. اگر بخواهم بگویم کجا جذاب است، می‌توانم از خیلی مکان‌ها اسم ببرم و مردم ایران را به آن‌جا دعوت کنم. در خود زاهدان لوچو، کلاته کامبوزیا، چهارراه رسولی، در خاش تفتان، غار لادیز، جایی که ناگهان سرسبز می‌شود و میوه‌های تابستانی مثل زرد آلو و هلو، که خیلی‌ها فکر نمی‌کنند در بلوچستان پرورش پیدا کند، آن‌جا وجود دارد.

در زابل کوه خواجه، شهر سوخته، ‌هامون، هیرمند، چاه نیمه و دهانه غلامان و قبر زرتشت، در ایرا‌ن‌شهر رودخانه سرباز و باغ‌ها و نخلستان‌های سراوان، باغ و کلات سرباز در چابهار که خود دریای چابهار بی نهایت زیباست، از تلاقی دریا و صحرا تا کوه‌های مریخی یا مینیاتوری، باغ‌های موز و پاپایای زرآباد و قبرستان جنی‌ها! یعنی آن‌قدر فضاهای گردشگری دارد، که فقط می‌توانیم یک آه بکشیم، که چرا سیستان و بلوچستان با این همه مکان‌های تاریخی و طبیعی قطب گردشگری نیست.

عباسعلی اسکتی

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۹۸

Post Views: ۱۲


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

پیرنشو لعنتی