شعر بیمار فروغ فرخزاد فوق العاده غمگین
شعر برای شفای بیمار - شعر مرگ بیمار - شعر در مورد تب - اشعار کامل فروغ فرخزاد - شعر در مورد سلامتی و بیماری - شعر عشق و انتقام - پرواز را بخاطر بسپار پرنده مردنی است
شعر بیمار فروغ فرخزاد
طفلی غنوده در بر من بیمار
با گونه های سرخ تب آلوده
با گیسوان در هم آشفته
تا نیمه شب ز درد نیاسوده
هر دم میان پنجه من لرزد
انگشتهای لاغر و تبدارش
من ناله می کنم که خداوندا
جانم بگیر و کم بده آزارش
گاهی میان وحشت تنهایی
پرسم ز خود که چیست سرانجامش
اشکم به روی گونه فرو غلطد
چون بشنوم ز ناله خود نامش
ای اختران که غرق تماشایید
این کودک منست که بیمارست
شب تا سحر نخفتم و می بینید
این دیده منست که بیدارست
یادم آید که بوسه طلب میکرد
با خنده های دلکش مستانه
یا می نشست با نگهی بی تاب
در انتظار خوردن صبحانه
گاهی بگوش من رسد آوایش
ماما دلم ز فرط تعب سوزد
بینم درون بستر مغشوشی
طفلی میان آتش تب سوزد
شب خامش است و در بر من نالد
او خسته جان ز شدت بیماری
بر اضطراب و وحشت من خندد
تک ضربه های ساعت دیواری
3 شعر احساسی و بینظیر درمورد زمستان از فروغ فرخزاد
اشعار احساسی و غمگین فروغ فرخزاد درباره پاییز
شعر فصل سرد از فروغ فرخزاد | ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
شعر احساسی و رمانتیک فروغ فرخزاد در وصف انتظار