آسانسور سواری با اعمال شاقه! طنز با موضوع معلولین


آسانسور سواری با اعمال شاقه! طنز با موضوع معلولین

آسانسور سواری با اعمال شاقه! به قلم وحید حاج سعیدی ساعت از دو گذشته بود و آخرین ارباب رجوع از اداره خارج شد. در حال آماده شدن برای رفتن به خانه بودیم که عمو نصرت آبدارچی اداره، مثل مرغی که از دهان شغال فرار کرده باشد وارد...

آسانسور سواری با اعمال شاقه! به قلم وحید حاج سعیدی

ساعت از دو گذشته بود و آخرین ارباب رجوع از اداره خارج شد. در حال آماده شدن برای رفتن به خانه بودیم که عمو نصرت آبدارچی اداره، مثل مرغی که از دهان شغال فرار کرده باشد وارد اتاق شد و خبر آورد که مدیرکل ما را به دفترش فراخوانده است.

مدیر کل از این جلسات خلق الساعه زیاد برگزار می‌کرد و از نظر خودش لابد کار مهمی داشت که این موقع از روز ما را به دفترش دعوت کرده بود ولی ما همه می‌دانستیم که این فراخوان‌های بی محل برای ما داستان می‌شود!

وقتی همه جمع شدیم جناب مدیر چند دقیقه‌ای راجع به رهیافت‌های نوین و اثرات هوش مصنوعی در پدیده‌های عصر حاضر، پیشرفت علوم و تکنولوژی‌های نوین در دنیا و در نهایت در باب ضرورت مدرنیزاسیون در سازه‌های قدیمی، داستان سرایی نمودند و کاملاً مطمئن شدیم آخر این ماجرا «یکی داستان است پر آب چشم» …

بعد از این مقدمه ماریناد شده و غنی شده با خزعبلات، مدیر در حالی که چشمانش از شدت هیجان برق می‌زد، با صدایی سرشار از اعتماد به نفس گفت: «امسال باید واسه روز جهانی معلولان یک برنامه ویژه اجرا کنیم تا چشم همه در بیاد!» بعد هم همزمان با سر و گردن در حالی که پیشانی‌اش چروک شد به اداره روبرو اشاره کرد.

ناگفته نماند باجناق ایشان که مدیر کل اداره روبرویی ما هستند، سال قبل با اجرای طرح فلک فرسا و سوفسطایی «کولبری معلولان توسط کارمندان اداره جهت انجام امورات اداری»، مرزها و افق‌های خلاقیت را همراه با مهره‌های تحتانی L1 تا L5 کارمندانش، توامان جابجا نمودند! تا جایی که الان برخی از کارمندان این اداره در زمره معلولان بالقوه تشریف دارند و بندگان خدا با عصا و واکر و بعضاً با کمربند‌های آتل دار طی طریق می‌کنند و به ضرب و زور قرص و آمپول و فیزیوتراپی خودشان را سرپا نگه می‌دارند.

همکاران که با اخلاق علمی – تخیلی مدیر آشنایی داشتند، ایده‌ها و طرح‌های مختلفی پیشنهاد کردند تا بلکه مدیر از خر شیطان پیاده شود. از تعبیه زنگ خدمت جلوی در اداره و نصب بالابر ویلچر گرفته تا انجام امورات معلولان از طریق اتوماسیون و به صورت غیر حضوری و …

اما مدیر که ظاهراً خر شیطان را دو سره کرایه کرده بود، ول کن معامله نبود و اظهار داشت: «این طرح ها همگی دمده و خز شده هستند و امسال باید نوآوری داشته باشیم.» بعد هم بدون اینکه لبخند بزند یا آثاری از شوخی و مطایبه در چهره اش نمایان باشد، از پیشنهاد نصب آسانسور در ساختمان اداره رونمایی کرد.

با شنیدن این جمله، چشمان ما مثل وزغی که «مگوئیل ایندوراین» قهرمان افسانه ای و دوپینگی اسپانیا با دوچرخه کوهستان از رویش رد شده باشد، از حدقه بیرون زد و همگی شوکه شدیم چرا که ساختمان اداره ما یک طبقه بود!

جناب مدیر سپس مختصری در خصوص انواع آسانسورهای روز دنیا و ساختار هیدرولیکی آسانسورهای جدید و برتری آنها نسبت به مدل های کششی و … آنها افاضات کرد و از ما خواست با همکاری واحد های امور مالی و عمرانی شرکت، ضمن رعایت اصل صرفه جویی، با یک شرکت مهندسی معتبر و دارای شناسنامه برای عقد قرارداد طراحی، اجرا و راه اندازی آسانسور وارد مذاکره شویم.

از فردای آن روز با هر مهندسی که راجع به این طرح صحبت میکردیم و مختصات ساختمان را توضیح می دادیم به مشاعر ما شک می کرد و همگی بالاتفاق از ما می خواستند با یک خداحافظی خوشحال شان کنیم و برای مزاح، مقوله یا صنف دیگری را انتخاب کنیم.

اما مرغ منجمد و تنظیم بازاری مدیر کل یک پا داشت و بر نصب آسانسور در ساختمان یک طبقه اداره مُصر بود. با این وجود هیچ شرکت مهندسی حاضر نمی شد اعتبارش را برای این طرح سوفسطایی مثل چای نپتون در گازوئیل بزند و بیرون بیاورد! تا اینکه بالاخره بعد از کلی پرس و جو و جستجو، یک شرکت مهندسی زیرزمینی و قُزمیت که تمام مهندسان و پرسنلش چندین بار جواز فعالیت و صلاحیت حرفه ای شان باطل شده بود، حاضر به اجرای این پروژه فلک فرسا شدند!

البته از آنجایی که اجرای این طرح بیشتر شبیه به برنامه های شخصیت های کارتونی «پت و مت» بود و با رویکرد پرسنل این شرکت همخوانی داشت، کار خیلی سریع پیش رفت و قرارداد یکی دو روزه به تصویب رسید و امضاء شد. مهندسان شرکت هم چندین بار به اداره رفت و آمد داشتند و با محاسبات کارشناسانه و بررسی های موشکافانه(!) در نهایت تصمیم گرفتند ورودی آسانسور را در زیر زمین تعبیه کنند و خروجی آن را در پشت بام!

البته مهندس ناظر طرح ابتدا پیشنهاد اضافه کردن چندین طبقه به ساختمان را به مدیر داده بود که معمار و نقاش ازل، به زن و بچۀ بیگناه ما رحم کرد و همزمانی این پیشنهاد با سانحه متروپل، پرونده افزایش تعداد طبقات را برای همیشه مختومه کرد.

خلاصه بعد از یکی دو ماه کنده کاری و بنایی و سر و صدا و حتی افتادن کابین در چاله آسانسور، بالاخره پروژه احداث و نصب آسانسور قبل از روز جهانی معلولین به پایان رسید و اسم اداره ما به عنوان تنها ساختمان اداری یک طبقه در دنیا که دارای آسانسور است، در گینس به ثبت رسید.

الان چند ماهی از اجرای این طرح گذشته است و با وجود اینکه مهندسان شرکت در کنار راه پله، یک رمپ تعبیه کرده اند، هیچ معلولی جرات نمی‌کند از این رمپ که بی شباهت به سرازیری قبر نیست استفاده کند ولی ما کارمندان برای اینکه به مدیر کل برنخورد مجبوریم هر روز صبح از راه پله به زیر زمین برویم و از آنجا با ترس و لرز و سلام و صلوات سوار بر آسانسور به پشت بام مشرف می‌شویم و بعد هم از راه پله به ساختمان اداری نزول اجلال می‌کنیم!

فقط خدا کند زودتر انتخاباتی، رفراندمی، جنگی، کودتایی، چیزی در مملکت رخ بدهد و قبل از فرا رسیدن روز جهانی معلولان سال آینده، تغییرات و تحولات و جابجایی مدیران آغاز شود. باور بفرمائید اینقدری که خانواده ابت حضور در اداره و استفاده از این آسانسور، استرس دارند و نذر و نیاز می کنند، خانوادۀ خلبان ها و خدمه پرواز و مهماندارها، دغدغه و دلهره ندارند!

کاریکاتور : عباس گودرزی



دیدن پورن توسط بچه ها، چگونه برخورد کنیم؟