خانواده؛ بزرگ‌ترین عشق گرم و نرم و امنی که کودک می‌تواند تجربه کند


خانواده؛ بزرگ‌ترین عشق گرم و نرم و امنی که کودک می‌تواند تجربه کند

من می‌دانستم خانه گرم است، سرد است، امن است، پر از سروصدا و حضور آدم‌هاست؛ اما نمی‌دانستم درواقع چرا خانه را این‌قدر دوست دارم تا اینکه «عشق یعنی چه؟» را خواندم.

خانواده؛ بزرگ‌ترین عشق گرم و نرم و امنی که کودک می‌تواند تجربه کند
سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هر بار از هر جایی به خانه برمی‌گشتم احساس می‌کردم چند قلب قرمز دریافت کرده‌ام و می‌توانم با انرژی بیشتری به زندگی ادامه دهم. مثل وقتی که تمام ساعات حضور در مدرسه برای مسئله‌ای غصه می‌خوردم و لحظه‌شماری می‌کردم به خانه برگردم، مثل پیاده‌برگشتن از کتابخانه زیر گرمای تابستانی آسمان و در شوق سرمای کولر قدم‌های بعدی را برداشتن، مثل مواقعی که از هم‌کلاسی یا دوستی ناراحت بودم و دلم خانه را می‌خواست و مثل لحظه‌های دیگری که اکنون به یاد ندارم.

من می‌دانستم دلم خانه را می‌خواهد، سلام گفتن به مادر و خوردن دست‌پختش را، خسته‌نباشید گفتن به پدر و هنداونه‌خوردن در کنار او را. می‌دانستم حتی اگر کولر خراب شده باشد و در تابستان باید با پنکه سر می‌کردیم هم خوب است؛ چون در خانه هستم. من می‌دانستم خانه گرم است، سرد است، امن است، پر از سروصدا و حضور آدم‌هاست؛ اما نمی‌دانستم درواقع چرا خانه را این‌قدر دوست دارم تا اینکه «عشق یعنی چه؟» را خواندم.

من به نظر آنهایی که کتاب‌های بزرگسال را عمیق‌تر و پُرنکته‌تر می‌دانند احترام می‌گذارم؛ اما به باور خودم احترام بیشتری می‌گذارم که فکر می‌کنم کتاب کودک بسیار عمیق‌تر از کتاب‌های بزرگسال است. در کتاب کودکی که شاید ۴۰ صفحه هم نباشد- که اگر متنش را جمع کنیم به زحمت ۵ صفحه می‌شود- آنچنان مفاهیم عمیق و مهمی را می‌توان یافت، خواند و درباره‌شان فکر کرد که ممکن است در کتاب‌های بزرگسال چندجلدی پیدا نشود.

مثل همین کتاب «عشق یعنی چه؟» اثر جسی سیما با ترجمه آناهیتا حضرتی که انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است. این کتاب مصور است و نویسنده، تصویرگری آن را هم انجام داده. رنگ‌های لطیف کتاب نه در کنار متن بلکه کاملا مستقل و هماهنگ، به خوبی احساسات و شرایط مختلف سوژه کتاب را نشان می‌دهند. تصاویر کتاب متعلق به «زی» هستند و ماجراجویی‌اش برای یافتن پاسخ سؤالی که در سر دارد. سؤالش چیست؟ بگذارید عقب‌تر برویم.

او یک ربات کوچک است و در روزی آفتابی و سرد، گنجی پیدا می‌کند که نصفش از خاک بیرون آمده. نامه رنگ‌ورو رفته‌ای درون آن بود که فقط دو خط آخرش خوانده می‌شد: «با عشق، از طرف بیتریس». ربات‌کوچولو نمی‌دانست «عشق» چیست یا «بیتریس» کیست؛ اما به نظرش آمد این‌ها کلمات مهمی هستند. حالا او در سرش با این دو کلمه بازی می‌کند و می‌خواهد بفهمد عشق چیست یا بیتریس کیست؟

او به خانه رفت و شب آماده خوابیدن شد. قبل از خواب قصه‌اش را شنید، چراغ‌خوابش را در کنار خود قرار داد و بوسه قبل خواب را هم دریافت کرد؛ اما ذهنش مشغول بود. از خود پرسید «عشق یعنی چی؟». او این سؤال‌ها را از ربات‌های پیر و زنگ‌زده هم پرسید؛ اما آنها گفتند مفهوم نیست. آنها پاسخ این سؤال را نمی‌دانستند. نمی‌دانستند عشق چیست. شما می‌دانید؟ به نظر شما عشق چیست؟

زی فردای آن روز به دنبال پاسخ سؤال رفت. او اول باید بیتریس را پیدا کند. حتما بیتریس می‌دانست عشق چیست. در مسیر این ماجراجویی کوچک، به گربه‌ای رسید که نمی‌دانست عشق چیست؛ اما می‌خواست به او کمک کند. همراه هم رفتند و رفتند و از هر کسی که سر راهشان قرار می‌گرفت می‌پرسیدند «عشق چیست؟» اما آنها هم نمی‌دانستند.

به کلاغ رسیدند. او گفت من بیتریس را نمی‌شناسم اما «عشق، قسمت‌کردن غذایت با دیگری است، حتی وقتی خیلی خوش‌مزه است.»، زی رد غذاهای خوشمزه را گرفت و به شیرینی‌پزی رسید. خانم قناد هم معنایی از عشق را به او گفت؛ اما نمی‌دانست بیتریس کیست. ماجراجویی، زی را به مدرسه رساند و هر یک از بچه‌ها نظرشان را درباره عشق گفتند: «عشق یعنی لباس گرم!»، «عشق یعنی پروانه‌ها!»، «عشق یعنی گفتن آرزو به یک ستاره!» و ... . این حرف‌ها برای زی که یک ربات کوچک بود مفهوم نبود و نمی‌توانست کاملا بفهمد که عشق چیست. علاوه‌بر این، او نگران بود که نکند بیتریس را پیدا نکند و هیچ‌وقت نفهمد که عشق واقعا چیست. آنها بالاخره جایی را پیدا کردند که شب بمانند و صبح به خانه برگردند؛ اما آن جای زیبا و دنج، همان خانه بیتریس بود.

حالا فکر می‌کنید بیتریس به زی درباره عشق چه گفت؟ او خیلی فکر کرد و معناهای زیادی درباره عشق به ذهنش آمد؛ اما فقط گفت «توضیح عشق، کار ساده‌ای نیست.». دیروقت بود و باید می‌خوابیدند؛ اما «یک‌دفعه...ربات‌های پیر و زنگ‌زده، بی‌خبر به خانه‌ی بیتریس رسیدند!
زی کجا غیبت زده بود؟ نگرانت شدیم!
اما پیدایت کردیم،
کتاب قصه‌ی موردعلاقه‌ات را برایت آورده‌ایم
و همین‌طور چراغ خوابت را و این هم بوسِ قبل از خواب.»

در صفحه آخر کتاب، آن احساس گرمی و نرمی و امنیتی را که زی‌کوچولو تجربه کرد، من هم بارها تجربه کرده بودم: در خانه‌مان. شما هم حتما آن را درک کرده‌اید: شاید زیادتر از من و زی یا کمتر. اما بیایید یک رازی را به شما بگویم؛ من هم مثل ربات‌کوچولوی این قصه، بالاخره فهمیدم احساسی را که بارها و بارها تجربه کرده بودم، چه نام دارد؛ آن، عشق است.

خانه و خانواده، همان عشق مهم ما آدم‌هاست و بهتر است برای اینکه کودکان‌مان بفهمند عشق چیست، این ماجراجویی کوچک برای یافتن پاسخ را در خود خانه شکل بدهیم و برای آنها یک بازی طراحی کنیم. «عشق یعنی چه؟» می‌تواند نمونه خوبی برای یک ماجراجویی کودکانه باشد که ما و فرزندان‌مان در خانه انجام دهیم و به آنها یاد دهیم که بزرگ‌ترین عشق گرم و نرم و امنی که می‌توانند تجربه کنند، همین‌جاست: در خانه و کنار پدر و مادرشان.

جسی سیما این کتاب را در ساده‌ترین شکل خواندن و فهمیدن و لذت‌بردن در ۴۳ صفحه مصور رنگی برای کودکان سه تا هفت سال نوشته و تصویرگری کرده است. انتخاب سوژه ربات نیز برای پیچیده‌شدن درک مفهوم عشق و شروع ماجراجویی، بسیار به‌جا و مناسب بود. این اثر را به عنوان یک کتاب خانوادگی مطمئن در این شماره از «کتاب‌های خانوادگی» به شما و کودکان‌تان پیشنهاد می‌کنم.

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

قتل خونین همسر با دستور زن خیانتکار+گفتگو با متهم