کشاورز شکاک، بد برداشت می‌کرد/کاریکلماتور


کشاورز شکاک، بد برداشت می‌کرد/کاریکلماتور

کشاورز شکاک، بد برداشت می‌کرد. کاریکلماتورهای حدیثه شریفی قلّک، جدّ بانک است. به روی نامه‌هایی که به کشور هند می‌فرستم، تمرهندی می‌چسبانم. قلب عمری برای نایستادن، ایستادگی می‌کند. با پادر میانی پل، کوه به کوه...

کشاورز شکاک، بد برداشت می‌کرد.

کاریکلماتورهای حدیثه شریفی

  • قلّک، جدّ بانک است.
  • به روی نامه‌هایی که به کشور هند می‌فرستم، تمرهندی می‌چسبانم.
  • قلب عمری برای نایستادن، ایستادگی می‌کند.
  • با پادر میانی پل، کوه به کوه رسید.
  • گاهی حرف‌هایم را آنقدر مزه مزه می‌کنم که از دهن می‌افتند.
  • ستارگان به احترام خورشید، روزها آفتابی نمی‌شوند.
  • از ترس آنکه دورش بزنند، به کسی میدان نمی‌داد.
  • به هرکه گفتم: بالای چشمت ابروست، رنجید؛ کودک سرطانی خندید.
  • بهترین ابزار جنگ نرم، پنبه است.
  • جای دوری نمی‌رود اگر برگردی.
  • دخترک، مادرِ کودک درونش بود.
  • هرکه تو را دید مشتری شد، ماهِ من کمتر آفتابی شو.
  • خوشا حال کسی که با گذشته اش، حال می‌کند.
  • زباله، خطّ تولید خانه هاست.
  • تشنه ی محبت، سیرابی ندارد.
  • دستت که خالی باشد، با دل پر دعا کنی.
  • کشاورز شکاک، بد برداشت می‌کرد.
  • در خشکسالی، آبی از دست آسمان نمی‌چکد.
  • درخت نابارور، شرمندگی به بار آورد.
  • خداوند آدم را به هتلی هزار ستاره تبعید کرد.


دیدن پورن توسط بچه ها، چگونه برخورد کنیم؟