درس ماندگار سهروردی برای جامعه آکادمیک امروز ایجاد وفاق و همدلی میان متدولوژیهای مختلف است
دکتر احمدیزاده، با اشاره به اینکه نگرش سهروردی در تاریخ فلسفه و اندیشه اسلامی یک نقطه عطف محسوب میشود، گفت: درس ماندگار شیخ اشراق برای جامعه آکادمیک امروز ایجاد وفاق و همدلی میان متدولوژیهای مختلف است.
به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: «شهابالدین یحیی بن حبش سهروردی» معروف به سهروردی و شیخ اشراق، ازجمله برجستهترین فیلسوفان اسلامی محسوب می شود. او نگاه متفاوتی را ارایه کرد که به نام فلسفه اشراق مشهور شد. از سوی دیگر تلاش کرد وفاق و همدلی را میان دو اندیشه حاکم در عصر خود ایجاد کند که قابل توجه بود.
گروه اندیشه خبرگزاری شبستان با توجه به اختصاص یک روز در تقویم رسمی کشور به عنوان روز بزرگداشت سهروردی، به بررسی ماهیت و نظریات این فیلسوف پرداخته است؛ در این راستا حاصل گفت وگوی خبرنگار خبرگزاری شبستان را با دکتر «حسن احمدیزاده» عضو هیئت علمی گروه فلسفه و ادیان دانشگاه کاشان را میخوانید:
اندیشه سهروردی از چه حیث در تاریخ فلسفه اسلامی حائز اهمیت است، به عبارت بهتر نوآوری سهروردی در مباحث فلسفی چه بود؟
همان طور که در منابع تاریخی و در بین پژوهشگران فلسفه اسلامی متداول است همه می دانیم که فلسفه در تاریخ تفکر اسلامی سه دوره یا سه مکتب نسبتا متفاوت را به خود دیده است، مکتب نخست مکتب مشاییان، مکتب دوم اشراق و سومین مکتب حکمت متعالیه است که برای هر کدام از این مکاتب مولفهها، مبانی، مسایل، تحلیلها و متدولوژیهای متفاوتی را تعریف میکنند، درواقع بسیاری از پژوهشگران معتقدند که متدولوژی سینوی در حکمت مشاء متفاوت از متدولوژی سهروردی در حکمت اشراق و همین طور متدولوژی ملاصدرا و پیروان او در حکمت متعالیه است.
یدر اینجا چند پرسش اساسی مطرح است و می توان در مورد آنها تحقیقات بیشتری انجام داد. نخست اینکه آیا مکاتبی که از آنها نام بردیم از یکدیگر متفاوت بوده و هیچ نقطه اشتراکی با یکدیگر ندارند؟ آیا اصلا میتوانیم از سه مکتب کاملا متمایز از یکدیگر در فلسفه اسلامی سخن بگوییم؟ آیا مکاتبی که در تاریخ فلسفه اسلامی وجود دارند دنبالهرو متدولوژیهای یکدیگر هستند و به نوعی اهداف یکسانی را دنبال میکنند؟ در پاسخ باید گفت شاید نتوانیم تمایز چندانی به جز تمایز جغرافیایی و تاریخی برای این مساله پیدا کنیم.
اما در مقابل در فلسفه غرب این تمایز را بیشتر می بیینیم یعنی وقتی مکاتب تجربهگراها و عقلگراها را بررسی می کنیم تمایز در مبانی و مسایل روشنتر است تا در فلسفه اسلامی، من از این نکته می خواهم به جایگاه سهروردی برسم، سهروردی مشهور به پرچم دار حکمت اشراقی و فلسفه ای است که با رویکرد نور در بین فیلسوفان مسلمان مطرح شده است.
اما اینکه آیا واقعه اندیشه سهروردی متمایز از اندیشه مکتب قبل یعنی ابن سینا یا مکتب سینوی هست یا نیست در واقع پرسشی است که در این چند جمله نمی شود درباره آن تصمیم نهایی گرفت اما نکته ای که وجود دارد این است که سهروردی در دورانی زندگی میکند که تفکر صوفیه رواج دارد، یعنی فرهنگی که تعقل و استدلال عقلانی در آن چندان جایگاهی ندارد و در واقع صوفیان چندان بهایی به عقلانیت فلسفی نمیدادند؛ سهروردی در چنین فضایی رشد کرده و تلاش میکند تا نشان دهد حکمت ذوقی و عرفانی منافاتی با عقلانیت و استدلال عقلی ندارد و در واقع حکمت ذوقی که سهروردی در آثارش مطرح می کند حکمتی است که بیگانه با عقلانیت فلسفی و مشایی نیست به همین دلیل او در متدولوژی خودش هم از عقلانیت فلسفی استفاده کرده است و در واقع نگاه خاصی به حکمت مشایی دارد.
از سوی دیگر شیخ اشراق از ذوق و قریحه باطنی و عرفانی خود نیز استفاده میکند، همچنین کار ویژه دیگری که در اندیشه سهروردی می توانیم ببینیم استفاده از سنن فکری پیشینیان حتی پیش از حکمت مشایی یعنی سنت فکری پیش از اسلام در ایران و همچنین تمدنهای مصر و یونان است. او از هرکدام از این مکاتب با متدولوژی خاصی استفاده می کند تا یک نظام فلسفی جذاب و تاثیرگذار را در زمانه خودش معرفی و برای به آیندگان نیز به یادگار بگذارد.
با این وصف شیخ اشراق چه تاثیری بر آرا فیلسوفان مسلمان گذاشت؟
به عقیده بسیاری از پژوهشگران و اساتید فلسفه اسلامی نظام فکری و فلسفی که سهروردی مطرح می کند در واقع می تواند نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و اندیشه اسلامی باشد به دلیل اینکه در پرسش قبلی نیز اشاره کردم که سهروردی سعی می کند بین رویکرد و متدولوژی فلسفی و عقلی محض با حکمت ذوقی، ترکیب و یک وفاق و وحدتی را ایجاد کند و از این جهت یک نظام شناخت شناسانه خاصی را به وجود می آورد؛ او همچنین یک نظام هستیشناسانه خاصی را ایجاد میکند که روی بسیاری از مکاتب و اندیشمندان پس از خود تاثیر میگذارد.
البته برخی از اندیشمندان و صاحب نظران پس از سهرودی در قالب مکاتب کلامی مختلف با او موافق بودند و برخی مخالفت می کنند برای مثال فرقه شیخیه از جمله فرقه هایی است که از جهاتی با او مخالفت و از جهاتی با او موافقت میکند.
نکته دیگر اینکه یکی از تاثیرات مهمی که سهروردی در اندیشه فیلسوفان مسلمان می گذارد همین ایجاد انسجام و یکپارچگی میان سنتهای عقلانی محض و سنتهای عقلستیز مانند تصوف است؛ شیخ اشراق وفاقی میان این دو رویکرد ر سنت اسلامی ایجاد می کند و فیلسوفان بعد از او بر پایه اتفاقی که وی رقم زد اقدام به تطهیر باطن، تزکیه نفس و حکمت ذوقی و از سوی دیگر به استدلال، برهان و عقلانیت فلسفی برای کشف حقیقت توجه میکنند. ما مکاتب مختلفی را پس از سهروردی می بینیم که تحت تاثیر او هستند حتی مکاتبی که به اندازه مکتب سینوی و مکتب حکمت متعالیه در تاریخ فلسفه مطرح نشدند مثل مکتب اصفهان که تحت تاثیر مکتب سهروردی قرار گرفت.
بهترین بهره برداری از اندیشه فلسفی سهروردی برای مباحث فکری و دانشگاهی این روزگار چیست؟
برای پاسخ به این پرسش مقدمهای را بیان می کنم. ما در دورانی زندگی می کنیم که نه تنها بدنه علمی کشور (اعم از اساتید و دانشجویان) بلکه نسل نوجوان و جوان جامعه تحت تاثیر تکنولوژیها و ابزارهای جدید در جامعه و زندگی هستند و به همین دلیل ایجاد ارتباط خوب و مفید با سنتهای فکری فلسفی در این ساحت و با استفاده از این ظرفیت اهمیت دارد. در حال حاضر نیاز به خلاقیت و نوآوری و یک متدولوژی جدید و متفاوت نسبت به تکنولوژیهای گذشته داریم؛ فلسفه سهروردی این ظرفیت را دارد که بشود از آن برای آشنا شدن و برقرار کردن ارتباط میان نسل جدید و سنت فلسفه اسلامی بهرهمند شد. این رویکرد عبارت از ایجاد وفاق، همدلی، همسویی و همافقی میان متدولوژیهای مختلف است.
دانشجویان نسل جدید ما تصور میکنند که هیچ ارتیاطی با سنت گذشته ندارند و سنتهای فکری فلسفی گذشته هیچ تاثیری نمی تواند در زندگی آنها داشته باشد در حالی که اگر نگرش و دیگاه سهروردی به درستی ارایه شود می توانیم به این نکته تاکید کنیم که او نگاهی همافق گرایانه نسبت به مباحث فلسفی داشت؛ نگاه او نگاهی زاویهدار و خاص نسبت به مباحث فلسفی نبود بلکه سعی می کرد از رویکردهای مختلف کمک بگیرد با اینکه شاید خودش از لحاظ شخصیتی، وزنه تمایلات عرفانیاش نسبت به تمایلات فلسفه محض بیشتر بود اما برای اینکه فلسفه اسلامی را جاودانه نگه دارد و تفکر دینی را به نسلهای پس از خود منتقل کند تلاش کرد تا از رویکردهای مختلف استفاده کند.
با توجه به تفاسیری که بیان شد فلسفه سهروردی نگاهی زاویهدار و محدود نبود بلکه از هر ابزار قابل توجه و درست و منطقی که می توانست استفاده کند کمک گرفت تا برای کشف، تحلیل، تبیین و انتقال حقایق فلسفی و اسلامی به زمانه خویش و نسل های پس از آن دوره گام بردارد. بنابراین سهروردی یک فیلسوف با پتانسیل بالا برای ادوار مختلف است و میتواند برای نسل جدید ما کارآمد باشد که البته لازمهاش این است که پژوهشگران و اساتید فلسفه اسلامی ما با خلاقیت بتوانند این هم افقی را که در فلسفه سهروردی وجود دارد به خوبی نسل جدید منتقل کنند و نسل جدید دانشگاهی تصور نکنند که حکمای ما از جمله سهرودی فقط در زمانه خود زندگی می کردند و اندیشه آنها هیچ دستاوردی برای آیندگان ندارد.
در واقع حکمای مسلمان از آنجایی که در راستای قرآن و با توجه به مضامین و مبانی قرآنی می اندیشیدند تحت تاثیر ویژگی همه زمانی و همه مکانی قرآن بودند یعنی همان طور که مبانی قرآن و آیاتاش مربوط به زمانه خاصی نیست، فیلسوفان مسلمان هم از این متدولوژی و رویکرد به خوبی استفاده کرده و سعی داشتند که مباحث فلسفی خود را با تعالیم دینی و قرآنی ارایه و از سوی دیگر به گونهای مطرح کنند که برای همه زمانها و نسلها قابل استفاده باشد، لذا میتوانیم به ضرس قاطع بگوییم که تحلیل و تعمق در فلسفه اسلامی به ویژه اندیشه سهروردی برای نسل جدید دانشگاهی ما قابل استفاده و رجوع است.