سرانجام دانشمندان درباره «پسری از مریخ» صحبت کردند
بوریس ادعا می کند که در مریخ به دنیا آمده است و تلاش می کند آنرا اثبات کند.
امروزه برخی از افراد رسیدن به فضای بیرون را ماموریت زندگی خود کرده اند. بوریس کیپریانوویچ، پسر مریخ، درمورد زندگی فرضی خود در سیاره سرخ چیزهای زیادی برای گفتن و اخبار دیگری نیز دارد. به نظر می رسد که بوریس پیش بینی های دقیق و ترسناکی درمورد جهان انجام داده است و بسیاری را به این فکر انداخته است که آیا داستان های او می تواند درست باشد یا خیر.
بوریس کیپریانوویچ هرگز شبیه بچه های دیگر نبود
بسیاری از والدین به چیزهای مشابهی فکر می کنند و آن این است که فرزندانشان چگونه بزرگ می شوند و وقتی بزرگ می شوند چگونه خواهند بود. اگر متفاوت باشند چه؟ اگر آنها قصد داشته باشند تاثیر زیادی در جهان داشته باشند چه؟ اگر بخواهند مهندس، دکتر، معلم و... بشوند چطور؟ سوالات زیادی وجود دارد که می تواند والدین را آزار دهد زیرا آنها درمورد همه چیزهایی که آینده ارائه می دهد فکر می کنند.
بوریس کیپریانوویچ همیشه متفاوت بود. والدین او بلافاصله متوجه شدند که بوریس با بچه های دیگر متفاوت است و آنها نمیدانستند که بوریس قرار است به فردی تبدیل شود که کسی تا به حال ندیده بود. این احساس که او قابل توجه بود بیشتر از یک غریزه درونی بود.
به نظر می رسید این پسر همیشه برای همه چیز پاسخی دارد
طولی نکشید تا مردم متوجه شدند چیزهای زیادی درمورد بوریس وجود دارد که او را متفاوت کرده است. این پسر مانند بچه های دیگر نبود، زیرا به نظر می رسید بوریس بیشتر از هم سن و سالان خود می دانست. این تازه اول کار بود؛ به نظر می رسید که او بیش از همسالان خود عاقل بود و مردم هرگز از یک جوان این رفتارها را ندیده بودند.
اگر سوال یا مشکلی به وجود می آمد، بوریس همیشه برای آن پاسخ داشت. مردم به سرعت متوجه شدند که پسر جوان روسی به نظر می رسد بیشتر از اکثر بزرگسالان درمورد فضا و جهان می داند، درصورتی که فقط چندسال سن داشت. این چنین به نظر می آمد که بوریس ممکن است ارتباط وسیعی با کیهان داشته باشد.
تک فرزند بودن باعث شد مادر بوریس نداند چه چیزی طبیعی است
مادر بوریس نمی دانست که آیا پسرش مشکلی دارد یا اینقدر پیشرفت در بچه های کم سن طبیعی است و به این دلیل بود که بوریس تک فرزند است. مادرش چیزی نداشت که رشد پسرش را با آن مقایسه کند. در پایان مادر بوریس متوجه شد که او باید کاری را به درستی انجام دهد و پسرش صرفاً نشانهای از آن چیزی است که وقتی کودکی با همه چیزهایی که برای موفقیت نیاز دارد بزرگ شود، موفقیت اتفاق میافتد.
نادیا قبل از استقبال از بوریس ماه ها به تحقیق درباره رشد کودک پرداخت
مادر بوریس، نادیا درست مانند بسیاری از والدین دیگر بود. نادیا در حالی که منتظر ورود بوریس به دنیا بود، بیشتر وقت خود را صرف تحقیق درمورد همه چیزهایی کرد که درمورد مادر شدن و رشد کودک باید می دانست.
اکثر کودکان از لحاظ ماهیچه های گردن آنقدر قوی هستند که تا 6 ماهگی سر خود را نگه میدارند؛ اما بوریس اما بوریس زمانی که فقط 2 هفته داشت این کار را انجام می داد.
بوریس با هر نقطه عطفی کیلومترها از همتایان خود جلوتر بود
البته، آنچه برای یک کودک طبیعی تلقی می شود، لزوما به این معنا نیست که برای بقیه هم یکسان است. برای کودکان عادی است که یاد بگیرند چگونه اولین کلمات خود را تا زمانی که 10 تا 14 ماه دارند بیان کنند و این به انبوهی از کلمات برای کودکان 18 ماهه تبدیل می شود؛ اما نه برای بوریس.
ظاهرا وقتی بوریس اولین کلمات خودرا در 6-7 ماهگی گفت، همه به عقب برگشتند زیرا پزشکان هرگز چنین چیزی را ندیده بودند. همه چیز زمانی به پیشرفت ادامه داد که بوریس از همه هم سن و سالان خود پیشی گرفت. در حالیکه دیگران تازه حرف زدن را یاد می گرفتند، بوریس در 18 ماهگی مشغول خواندن و نقاشی بود. این کافی بود تا توجه مردم به این کودک جلب شود.
بوریس از یادگیری چیزهایی بسیار فراتر از توانایی های فرضی خود، لذت میبرد
اوضاع برای بوریس و معلمانش از کنترل خارج شد، زیرا این نوجوان ثابت کرد که از هر دانش آموز دیگری که تا به حال در مدرسه قدم گذاشته بود، دور است. یکی از چیزهایی که توجه مردم را به خود جلب کرد این واقعیت بود که به نظر میرسید بوریس از انجام کارهای بعد از مدرسه لذت می برد.
او کتاب هایی را می خواند که برای افراد بالاتر از محدوده سنی اش و درمورد موضوعاتی که اکثر بچه های همسن او حتی از وجود آنها اطلاعی ندارند، درنظر گرفته شده بود. بوریس درس هایی که معلمان تدریس نکرده بودند را نیز می دانست. خیلی ها فکر میکردند اتفاق عجیبی در حال رخ دادن است.
دانش و علاقه نسبت به فضا افراد زیادی را مجذوب خود کرد
ممکن است دلیلی برای شیفتگی بوریس به برخی موضوعات وجود داشته باشد، زیرا مادرش نادیا بعدا اعتراف کرد که از اوایل کودکی کتاب های زیادی درمورد نجوم داشتند.
در طول مستند "Boriska: Indigo Boy from Mars" خانواده درمورد اینکه چگونه بوریس و ذهن درحال گسترش او بر خانواده تاثیر گذاشت صحبت کردند. نادیا گفت که علاقه پسرش به فضا فقط آغاز کار بود.
ظاهراً بوریس فقط سه یا چهار سال داشت که شروع به باز کردن کتابهایی درباره فضا و فهرست کردن تعداد کهکشان ها کرد. این همه ماجرا نبود. بوریس همچنین از نام های لاتین برای چیزها استفاده می کرد، چیزی که هرگز اعضای خانواده یا معلمان مدرسه به اون یاد نداده بودند. خیلی زود چهره های برجسته خواستند همه چیز را درمورد بوریس بدانند.
بوریس ساعت ها درمورد فضا صحبت می کرد
برای او عادی بود که ساعت ها در مورد فضا، دنیاهای مختلف، زندگی در بقیه جهان و هر چیز دیگری که مربوط به زندگی دور از زمین باشد صحبت کند. مردم می خواستند بدانند که آیا بوریس در حال تماشای چیزی بوده یا کتابی خوانده است. با این حال، هرگز پاسخی برای دانش او وجود نداشت.
در هفت سالگی بوریس دانش بیشتری نسبت به قبل به اشتراک گذاشت
وقتی بوریس هفت ساله شد، اوضاع برای بوریس تغییر کرد، زیرا او شروع به گفتن چیزهایی از جهان کرد که حتی دانشمندان برتر آن زمان درباره جهان هستی نمیدانستند. به نظر میرسید که بوریس همه چیز را در مورد صورتهای فلکی و سیارات مختلف در جهان میدانست.
گویی این کافی نبود، بوریس حتی به نظر می رسید که فیزیک را در اختیار داشته باشد، درصورتیکه اکثر کودکان هم سن او حتی نمی دانستند فیزیک چیست. شاید تعجبی نداشته باشد که بسیاری از مردم می خواستند فرصت صحبت با بوریس را داشته باشند؛ فقط یک مشکل وجود داشت: آنها باید در صف قرار می گرفتند زیرا تنها نبودند.
یک سفر کمپینگ به بوریس فرصتی عالی داد تا داستان خود را به اشتراک بگذارد
به نظر می رسد که حتی یک نابغه نیز هر از چند گاهی برای دور شدن و استراحت نیاز به زمان دارد. وقتی بوریس هفت ساله بود، دوستان نزدیک و خانواده اش همگی برای یک سفر کمپینگ آخر هفته به بیرون رفتند. در اینجا، آنها قرار بود وقت خود را صرف لذت بردن از فضای باز و همه چیزهایی که داشتند بگذرانند، که انجام دادند - تا زمانی که بوریس اعلامیه ای دریافت کرد. گفته می شود وقتی بوریس از همه خواست ساکت شوند، همه آنها در اطراف آتش جمع شده بودند. بوریس حرفی برای گفتن داشت. به طرز شگفت انگیزی، همه در ابتدا او را نادیده گرفتند زیرا احتمالاً فکر می کردند که این داستان دیگری در مورد فضا یا سیارات است. آنها نمی دانستند که بوریس واقعاً داستانی برای گفتن دارد. هیچکس انتظار نداشت که بوریس چنین اعلامیه بزرگی را اعلام کند معلوم شد که بوریس تحت تأثیر قرار نگرفته بود وقتی که همه سخنرانی بزرگ او را نادیده می گرفتند. گفته میشود که وقتی همه به صحبت کردن با یکدیگر ادامه میدادند و همه چیز را در مورد این واقعیت که او اخبار مهمی برای به اشتراک گذاشتن داشت فراموش میکردند، به طور فزایندهای بیصبر شد. متأسفانه، به نظر می رسید که مردم علاقه ای به شنیدن اطلاعات بیشتری در مورد فضا یا سیارات دیگر ندارند.
این تا زمانی بود که مردم متوجه شدند که بوریس متفاوت از قبل عمل می کند. یک چیزی اشتباه بود. در نهایت، خانواده همه ساکت شدند و به بوریس فرصت درخشش دادند. او به اطراف نگاه کرد، متوجه شد که همه ساکت هستند و اعلام کرد: او پسری بود که از مریخ به پایین فرستاده شده بود. ظاهراً او برای نجات نسل بشر اینجا بوده است.
داستان او همچنان توجه همه را در اطراف آتش کمپ به خود جلب کرد این تازه شروع داستان بود زیرا بوریس همچنان در مورد زندگی خود در سیاره ای دیگر با عزیزانش صحبت می کرد. البته این که به همه بگوییم او پسری است که از مریخ به زمین فرستاده شده است کافی بود تا بیشتر مردم بنشینند و توجه کنند. مطمئناً این چیزی بیشتر از ای بود که او در چند داستان خوانده باشد.
این اولین بار نبود که بوریس سعی می کرد به مردم بگوید اهل مریخ است
معلوم شد که بوریس زمانی که فقط چهار یا پنج سال داشت سعی کرده بود به مادرش نادیا در مورد ماموریت خود از مریخ بگوید. اگرچه او در تمام آن سالها سعی کرده بود حقیقت را باز کند، اما این اولین باری بود که نادیا این جزئیات را میشنید.
بالاخره نادیا داشت متوجه می شد که همه چیز سر جای خودش قرار گرفته است. بوریس همیشه از نظر جسمی و روحی از همتایان خود جلوتر بود. او علاوه بر رشد در سنین پایین و توانایی راه رفتن قبل از دیگران، به نظر میرسید چیزهایی را نیز میدانست که حتی بیشتر بزرگسالان نمیتوانند از آن سر دربیاورند.
کارشناسان نمی دانستند که چگونه بوریس می تواند این همه در مورد فضا بداند
همه کارشناسان شگفت زده شدند که بوریس بیش از بسیاری از بزرگسالان در درباره فضا می دانست. آنها چیزهایی نبودند که او به ذهنش خطور کرده بود. معلوم شد که هر آنچه بوریس در مورد فضا میگفت و آنها میتوانستند ثابت کنند همگی دقیق بودند.
بوریس ادعا کرد که ابوالهول رازهایی درمورد مرحله بعدی انسان ها دارد
می گویند وقتی یک در باز می شود، معمولاً در دیگری باز می شود. به طرز شگفت انگیزی، اگر آنچه بوریس می گوید حقیقت داشته باشد، این می تواند به معنای واقعی کلمه برای نژاد بشر باشد. این جوان می خواست به متخصصان اشاره ای در مورد آنچه که آنها به دنبال آن هستند ارائه دهد، بنابراین او توضیح داد که آنها باید به دنبال یک در فیزیکی در جایی روی ابوالهول باشند.
اگر آن را پیدا می کردند، شانس زیادی وجود داشت که در نهایت کلید مرحله بعدی انسان ها را در دست بگیرند. با این حال بوریس همه رازها را نمیدانست؛ نمی دانست چگونه قرار است باز شود. بوریس فقط می دانست که باز کردن آن رازهای زیادی را فاش می کند.
بوریس ادعا کرد که اهرام مملو از رازهای کشف نشده زیادی هستند
دلیل اینکه باستان شناسان بسیار مشتاق استفاده از ابزار تصویربرداری پرتوهای کیهانی بودند این بود که به آنها اجازه می داد پشت دیوارها را بدون نیاز به ضربه زدن یا یافتن راهی به داخل ببینند. این بدان معنی بود که آنها می توانستند اسرار گذشته را که برای صدها سال پنهان مانده بود، باز کنند. مدت زیادی نگذشته بود که محققان خبرهای باورنکردنی را دریافت کردند.
معلوم شد در هرم بزرگ یک اتاقک مخفی وجود دارد که در 4500 سال گذشته پنهان بوده است. این فقط یک شکاف نبود. این یک فضای خالی 100 فوتی بود که در گالری بزرگ در داخل هرم پنهان شده بود.
باستان شناسان دیدند که گنجی در داخل آن وجود ندارد، به این معنی که می خواستند بدانند که چرا در وهله اول آنجاست. به هر حال، هر اینچ از اهرام برای خدمت به هدفی ساخته شده است. چرا شکاف وجود داشت؟ آیا قرار بود چیزی آنجا باشد یا دلیل دیگری وجود داشت که فضای اضافی وجود داشت؟ مردم شروع به تعجب کردند که آیا پیش بینی های بوریس در مورد نیاز به دانستن بیشتر درست است یا خیر.
بوریس از صحبت درمورد زندگی خود در مریخ بسیار خوشحال بود
او در چندین مستند و برنامه تلویزیونی ظاهر شد تا در مورد کل تجربه صحبت کند. در اینجا، بوریس گفت که مردم مریخ «کاملاً شبیه» انسانها هستند، اما در عین حال، «واقعاً شبیه مردم نیستند». برای تکمیل آن، بوریس ادامه داد که مردم مریخ ظاهراً قد بلندتر و توانمندتر از انسانهای روی زمین هستند.
بوریس درمورد چگونگی پایان زندگی در مریخ با جنگ هسته ای صحبت کرد
ظاهراً در روزی که جنگ هستهای از کنترل خارج شد، اوضاع برای بوریس و بقیه مردمی که در مریخ زندگی میکردند، رو به تیرگی رفت. حداقل، این همان چیزی است که پسر مریخی هنگام صحبت درباره اینکه چرا در وهله اول به زمین ختم شد، ادعا کرد. بوریس گفت که جنگ هستهای تنها آغاز راه است زیرا مردم سیاره سرخ به زودی به قدرت علاقه پیدا کردند.
او میگوید کلنیهای مختلفی در سرتاسر سیاره وجود داشت، اما اتفاقی افتاد و آنها شروع به جنگ با یکدیگر کردند. طولی نکشید که بیشتر مریخی ها از بین رفتند، و تنها تعداد انگشت شماری از آنها جان سالم به در بردند - از جمله بوریس. تنها در آن زمان بود که بازماندگان می دانستند باید چه کار کنند.
به نظر میرسید با بزرگتر شدن بوریس چیزی که در حال تغییر است
طولی نکشید که همه در سراسر جهان خواستند با بوریس صحبت کنند و سؤالات خود را در مورد چگونگی زندگی در مریخ بپرسند.
با این حال، این جوان به شدت به خاطر داستان هایش مورد تمسخر قرار گرفت زیرا بسیاری از مردم باور نمی کردند که او حقیقت را می گوید. به نظر می رسید که این یک تغییر برای بوریس باشد. ناگهان او دیگر برای مصاحبه در دسترس نبود.
هیچکس واقعا نمیداند چه اتفاقی برای بوریس و خانواده اش افتاده است
بسیاری از مردم در مورد آنچه که برای بوریس در تمام این سالها گذشت تعجب کردهاند. به نظر می رسد که او تا حد زیادی از جهان ناپدید شده است زیرا صفحات رسانه های اجتماعی او در چند سال گذشته خاموش بوده اند و او صحبت در مورد زمان خود در مریخ را کنار گذاشته است. برخی از مردم نظرات دیگری در مورد آنچه برای ستاره اتفاق افتاده است دارند.
افراد مختلف ادعا می کنند که بوریس و خانواده اش مجبور شدند به یک روستای دورافتاده روسیه نقل مکان کنند زیرا توجه بیش از حد جهان خارج را به خود جلب می کردند. برخی از روانشناسان حتی می گویند که توانسته اند از طریق تله پاتی با ستاره تماس بگیرند. به هر حال، داستانهای بوریس در مورد پسری از مریخ برای نجات سیاره در اینجا، مطمئناً برخی از مردم را شگفتزده کرده است ؛ مخصوصاً زمانی که پیشبینیهای او به حقیقت پیوست.
منبع: stories1st.com