عصا، صدای پای پیری است/کاریکلماتورهای بانوی طنزپرداز


عصا، صدای پای پیری است/کاریکلماتورهای بانوی طنزپرداز

عصا، صدای پای پیری است. کاریکلماتورهای حدیثه شریفی از چشم ماه افتاد، ستاره‌ای که زیاد چشمک می‌زد. آدم برفی نمک‌گیر شود، می‌میرد. همیشه دادگاه با کوبیدن متهم ختم می‌شود. پیاز داغ، نخود هر آش است. شب و روز، چشم دیدن...

عصا، صدای پای پیری است.

کاریکلماتورهای حدیثه شریفی

  • از چشم ماه افتاد، ستاره‌ای که زیاد چشمک می‌زد.
  • آدم برفی نمک‌گیر شود، می‌میرد.
  • همیشه دادگاه با کوبیدن متهم ختم می‌شود.
  • پیاز داغ، نخود هر آش است.
  • شب و روز، چشم دیدن یکدیگر را ندارند.
  • دلم با کج خلقی‌ات، دیگر صاف نشد.
  • گور، زندگی مستقل است.
  • قطار، همه‌ی مسافران را به آخر خط رساند.
  • بعضی‌ها از دست و پا می‌افتند ولی به دست و پای کسی نمی‌افتند.
  • خشکسالی، اشک آدم را در می‌آورد.
  • کله گنده بود، کلاه سرش نمی‌رفت.
  • کاش جای آنکه دل‌ها درد داشته باشند، دردها دل داشتند.
  • سنگ، چشم دیدن هیچ شیشه‌ای را ندارد.
  • تا سفره ماهی سفره‌ دلش را باز کرد، ماهی‌ها از زندگی سیر شدند.
  • کارِ عکاسان، بر عکسِ ماست.
  • نیروی جاذبه همه را زمین گیر کرد.
  • گرسنگی، خوراک جمیع فقراست.
  • عصا، صدای پای پیری است.

آپارات شیرین طنز



شعر غمگین شب یلدا + مجموعه اشعار زیبای غم و ناراحتی شب یلدا