با نگاه روان‌شناسانه می‌شود آثار اربعینی بهتری برای کودکان و نوجوانان تولید کرد


با نگاه روان‌شناسانه می‌شود آثار اربعینی بهتری برای کودکان و نوجوانان تولید کرد

زهرا پناه، فعال رسانه‌ای گفت: ما باید در حوزه رسانه و کتاب، چه درباره پیاده‌روی اربعین و چه موضوعات دیگر مرتبط به اهل بیت(ع) کاری کنیم که بین آن چیزی که کودک دیده و آن چیزی که ما می‌گوییم قرابتی باشد؛ یعنی برایش توضیح دهیم این چیزی که تو داری می‌بینی یعنی این مطلب.

با نگاه روان‌شناسانه می‌شود آثار اربعینی بهتری برای کودکان و نوجوانان تولید کرد
سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اربعین حسینی فرا رسید. روزهایی است که زائران کوچک و بزرگ امام حسین(ع) پیاده، جاده‌ها را به سوی کربلا یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت‌اند تا لحظه‌لحظه این سفر ارزشمند را به تجربه‌ای به یاد ماندنی تبدیل کنند؛ تجربه‌ای که برای هر کس متفاوت است و خاطره‌های متفاوتی هم می‌شود برای تعریف و روایت کردن.

این خاطره‌ها می‌تواند هر یک سوژه داستانی خواندنی‌تری شوند؛ اگر که به دست اهل قلم برسند. با زهرا پناه، نویسنده و فعال رسانه‌ای درباره داستان‌های کودک و نوجوان اربعینی و اثر خاطرات خودِ کودکان و نوجوانان زائر بر سوژه‌سازی داستانی گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

- به نظر شما چرا تعداد آثار داستانی کودک و نوجوان با موضوع اربعین کم است؟ این مسئله از چه‌چیز سرچشمه می‌گیرد؟
به طور کلی اساسا اگر بخواهیم به گروه سنی کودک و نوجوان در هر بخش یا حوزه‌ای بپردازیم- خصوصا در حوزه اعتقادی و اربعین و محرم- همه این‌ها تحت نگاه اعتقادی که خانواده‌ها و جامعه در آنها وجود دارد، قرار می‌گیرد. اگر ما بخواهیم درباره این صحبت کنیم که اساسا چرا کار کم است، باید این را در نظر داشته باشیم که شاید نگاه روان‌شناسانه به این ماجرا کم است. اگر می‌خواهیم فرزندی را تربیت کنیم و فردی را در جامعه پرورش بدهیم که در بستری رشد کند و بزرگ شود که این اعتقادات و ارزش‌ها و آرمان‌ها را داشته باشد باید روان‌شناسی کنیم و بدانیم که چه کنیم تا جوان و نوجوان ما و مخصوصا کودک‌مان جذب شود؟ راه‌های مختلفی وجود دارد؛ کما اینکه می‌بینیم گروه‌های فرهنگی و هنری زیادی دارند تلاش می‌کنند بچه‌ها را جذب کنند مثلا با سرودهای مختلفی در ارتباط با اهل بیت که خوانده می‌شود و بعضی از آنها خیلی موفق و جذاب و دوست‌داشتنی هم هستند. این می‌تواند یک بستر باشد.

یک جای دیگر بحث کتاب و مطالعه می‌شود؛ من فکر می‌کنم مهم‌ترین اتفاقی که می‌تواند رقم بخورد این است که آدم‌هایی که دارند در حوزه نشر و نگارش کتاب فعالیت می‌کنند، حتما از افرادی که تخصص آنها در حوزه روان‌شناسی است بویژه روان‌شناسی اسلامی که شبیه باشد به سنت‌ها و آیین‌های خودمان، کمک بگیرند تا بتوانند راه درستی را در پیش بگیرند و چیزی بنویسند که بچه هفت‌ساله یا ۱۰ساله است هنگام مطالعه، آن را درک کند و از همه مهم‌تر جذبش شود. خیلی مهم است که آن بستر با نگاه روان‌شناسی صورت بگیرد؛ این‌طور کارها نوآورانه خواهد بود. ما باید طراح داشته باشیم، ایده‌پرداز داشته باشیم و گروه؛ یعنی نشست‌هایی برگزار کنیم و در این حوزه صحبت کنیم.

- در مسئله روان‌شناسی ارتباط‌گرفتن مخاطب با سوژه یعنی همان هم‌ذات‌پنداری؛ بنابراین باید سوژه‌ها طوری باشند که مخاطب در اطرافش دیده یا به نوعی برایش ملموس باشد. مثلا ما در پیاده‌روی اربعین، کودکان و نوجوانان زیادی داریم که از کشورهای مختلف شرکت می‌کنند. به نظر شما اینکه نویسنده‌های ما این تجربه را داشته باشند حالا یا همراه بچه‌های خودشان به این سفر رفته باشند یا بچه‌هایی را که به آنجا آمده‌اند ببینند، چقدر می‌تواند به آنها کمک کند تا سوژه‌هایی داشته باشند جذاب و ملموس؟ تجربه شرکت در اربعین چقدر ب ه نویسندگان کمک می‌کند؟
اساسا تجربه زیسته در حوزه نویسندگی یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های نوشتن است؛ یعنی زمانی که شما بتوانید چیزی را حس و تجربه کنید و بعد بیایید آن را بنویسید، اتفاقی را رقم می‌زند که شاید با بارها و بارها تمرین نویسندگی در صورت نداشتن تجربه، درنیاید. کاری که از دل بربیاد بر دل می‌نشیند؛ آن چیزی که تجربه زیسته ماست می‌تواند اثرگذارتر باشد. برای بخش کودکان هم همین‌طور است. اما خاصه در رابطه با اربعین که الان ایامش است، کارهای خیلی جذابی می‌شود انجام داد که کودکان و نوجوانان‌مان جذب شوند. امام حسین(ع) نوری هستند که همه را به سمت خود می‌برند؛ ولی کاری که ما باید انجام دهیم و رسالتی که داریم این است آن چیزی را که می‌فهمیم و فکر می‌کنیم درست است، طوری به بچه‌ها بگوییم که آنها هم بفهمند.

این مسیر پیاده‌روی که شما می‌گویید هم همین‌طور است؛ اگر نویسنده‌ای که دارد از اربعین برای کودکان می‌نویسد(که کارش صدبرابر سخت‌تر است)، این مسیر را رفته باشد و بچه‌ها را دیده باشد قطعا اثرش ملموس‌تر است. برای مثال بچه‌های عراقی را دیده باشد که در چه بومی دارند زندگی می‌کنند و چه شکلی دارند اعتقادات خودشان را با آن سن کم، نشان می‌دهند و بچه‌های ایرانی و دیگر کشورها را هم همین‌طور، بعد همه این‌ها را جمع کند، قطعا چکیده‌ای خوب از این تجربه به دست می‌آید. ما می‌بینیم که بچه‌ها ادای ما آدم‌بزرگ‌ها را در می‌آورند. شاید پنج‌ساله است و متوجه نمی‌شود که ما چرا داریم در هیئت و پیاده‌روی اربعین، برای امام حسین(ع) و اهل بیت گریه می‌کنیم؛ اما ادای ما را درمی‌آورد. اگر ازش بپرسی هم شاید نتواند توضیح بدهد؛ ولی آنچه را که دیده است برای ما تعریف خواهد کرد. یعنی بسترش شکل گرفته است.

چه از منظر روان‌شناسی و چه از هر منظر دیگری که به آن بپردازیم، پنج تا هفت سال اول زندگی هر انسانی مهم‌ترین بخش سنی این فرد در تمام دوران سنی‌اش است. هر آنچه که باید در یک فردی به صورت اکتسابی نه موروثی شکل بگیرد، در این پنج تا هفت سال شکل می‌گیرد؛ حالا تربیت می‌تواند دیده‌ها و شنیده‌ها و آموزه‌هایی باشد که کودک دریافت می‌کند. آنها در آن سن‌وسال قدرت انتزاعی ندارند و فقط آنچه را که می‌بینند می‌فهمد باور می‌کنند. پس ما باید در حوزه رسانه و کتاب، چه درباره پیاده‌روی اربعین و چه موضوعات دیگر مرتبط به اهل بیت(ع) کاری کنیم که بین آن چیزی که کودک دیده و آن چیزی که ما می‌گوییم قرابتی باشد؛ یعنی برایش توضیح دهیم این چیزی که تو داری می‌بینی یعنی این مطلب. وقتی که بین داده‌های تصویری بچه‌ها با محتوایی که خودمان می‌خواهیم به آنها یاد دهیم، قرابتی ایجاد کنیم، آنها قدرت تشخیص و فهم پیدا می‌کنند. بعدها وقتی بزرگ‌تر شدند و نوجوان شدند و قدرت انتزاعی پیدا کردند، می‌توانیم با دلیل و استدلال و منطق پیش برویم. اما مهم‌ترین چیزی که وجود دارد همان تجربه زیسته است که عرض کردم؛ یعنی ما در این مسیر قرار بگیریم و از نزدیک ببینیم و لمس کنیم و بعد درباره‌اش بنویسیم، این می‌تواند خیلی بهتر کمک کند.

- درباره داده‌های تصویری گفتید. بخشی از این مسئله همان خاطرات‌مان است؛ چیزهایی را که می‌بینیم و تبدیل به خاطره می‌شوند. خاطرات خود بچه‌ها از شرکت در پیاده‌روی اربعین، چقدر می‌تواند برای تولید یک کتاب داستان یا شعر درباره اربعین، سوژه‌ساز باشد؟ اینکه مثلا ما به سراغ خود این بچه‌ها برویم و از آنها بپرسیم. به طور کلی آیا جمع‌آوری این خاطرات می‌تواند به ما کمک کند تا سوژه‌یابی بهتری داشته باشیم؟
این بی‌نهایت اتفاق قشنگی است؛ آنقدر خوب است و بر دل می‌نشیند که حد ندارد. شما که این موضوع را مطرح کردید این‌قدر خوشحال شدم که هنوز هستند آدم‌هایی که این شکلی فکر می‌کنند. زمانی که ما بیاییم از حرفی که خود بچه دارد می‌زند- با آن سن کم که مثلا پنج‌سالش است و با همان داده‌های تصویری که در ذهنش ثبت و به خاطره تبدیل شده- استفاده کنیم نتیجه کار بهتر می‌شود. اگر چندین کودک خاطرات قشنگ‌شان را بر اساس فهم خودشان بیان کنند و این تبدیل شود به یک مجموعه؛ البته که باید تنظیم و شسته‌رفته شود، چه کار خوبی خواهد شد. در چنین مجموعه‌هایی، باید حالت کودکانه روایت حفظ شود و صرفا از نظر نگارشی و ویراستاری متن مرتب‌تر و قشنگ‌تر شود. این خاطرات اگر به شکل کتاب دربیاید اتفاق خیلی خوبی است؛ حتی به نظرم یک اثر خیلی تأثیرگذار برای ما بزرگسالان می‌شود؛ چرا که گاهی بچه‌ها در عین اینکه فهم‌شان از مسائل انتزاعی اندک است، برداشتی از موضوع دارند که ما با ادعای فهمیدن‌مان، چنین برداشتی نداریم.

مثلا روزی یک بچه هفت‌ساله در تلویزیون تصویری از بین‌الحرمین دیده بود که داشت باران می‌بارید و مداحی‌ای هم روی آن گذاشته بودند. او به سمت من آمد و گفت: «می‌بینی چقدر قشنگه که بارون میاد روی گنبد امام حسین؟». با توجه به ذهنیت روان‌شناسی‌ای که داشتم از او پرسیدم: «چرا؟ چی می‌شه مگه؟». می‌خواستم ببینم او چه دارد می‌بیند و می‌فهمد. به من گفت: «گنبد امام حسین، گنبد طلاست. وقتی که بارون می‌باره قطره‌های بارون می‌ریزه روی گنبد طلای امام حسین و می‌چکه روی سر مردم و آدما رو شفا می‌ده.». برداشتی که این بچه از این صحنه و تصویری که به صورت دیداری دیده و در ذهنش ثبت شده بود خیلی عمیق بود؛ یعنی آن باورهای قدیمی خانواده در او رخنه کرده بود که می‌دانست، وقتی کسی مریض است اگر آب طلا بخورد حالش بهتر می‌شود. علاوه‌بر این، بچه‌ای در روز دهم محرم در نمایش خیمه‌سوزان دیده بود کسی که نقش شمر را بازی می‌کرد موقع آتش‌زدن خیمه‌ها کناری ایستاده بود و گریه می‌کرد. بچه درباره این صحنه‌ای که دیده بود به ما گفت: «ببینید خود شمر هم داره گریه می‌کنه.». جمع‌آوری خاطرات و فهم این شکلی‌ها بچه‌ها در کنار هم، می‌تواند اثر عجیب‌وغریب و جذابی شود.

- پیشنهادی برای بیشتر خاطره‌سازشدن پیاده‌روی اربعین در ذهن بچه‌ها دارید؟
پیشنهادم این است که در موکب‌ها یک بخشی را مختص به بچه‌ها ایجاد کنند؛ اگر ایستگاه صلواتی است یک کودک ایستاده باشد و شربت تعارف کند یا جایی باشد که کودکان بتوانند نقاشی بکشند از حرم و جاده‌ها و پیاده‌روی یا درباره اربعین شعر بخوانند. در ایران هم می‌شود برای کودکانی که به اربعین نرفته‌اند فضایی را بسازند که یک‌سری چیزها را برایشان تداعی کند آنها به این فضا علاقه‌مند شوند.

منتخب امروز

آداب و رسوم شب یلدا در استان مازندران