پاسخ ایران به فعالسازی مکانیسم ماشه چه خواهد بود؟


پاسخ ایران به فعالسازی مکانیسم ماشه چه خواهد بود؟

شکی نیست که در ایران رقابت‌های جناحی همواره تاثیر منفی بسزایی بر سیاست خارجی و روند مذاکرات داشته است. در دولت حسن روحانی نیز بیش از هر دولت دیگری این کارشکنی‌های جناحی به صورت علنی قابل مشاهده بود.

رضا نصری حقوقدان و تحلیلگر روابط بین الملل گفت: در مقابل فعال سازی مکانیسم ماشه، ایران نیز به احتمال قوی از پیمان NPT خارج خواهد شد و طرفین وارد یک روند تصاعدی تنش‌افزایی خواهند شد که به نفع هیچ‌یک از آن‌ها نیست.

مشروح گفتگو جماران با رضا نصری را در ادامه می خوانید:

چندی پیش شاهد سخنان اگر نگوییم بی سابقه، اما کم سابقه از علی باقری، معاون سیاسی وزیر خارجه در نقد مخالفت بی اصول با مذاکره و تبدیل آن به مجرایی برای تامین منافع ملی بودیم. به نظر شما مخاطب این سخنان باقری با توجه به طیف سیاسی که او در گذشته به آن‌ها تعلق داشته چه کسانی هستند؟ در دولت قبل گفته می‌شد که مخالفت با مذاکره به دلیل مخالفت با جریان سیاسی است که دولت حسن روحانی به آن تعلق داشت، اما در دو سال گذشته شاهد کارشکنی‌هایی در این امر در همین دولت ابراهیم رئیسی هم بودیم، به نظر شما ریشه این مخالفت در داخل چیست؟

شکی نیست که در ایران رقابت‌های جناحی همواره تاثیر منفی بسزایی بر سیاست خارجی و روند مذاکرات داشته است. در دولت حسن روحانی نیز - بیش از هر دولت دیگری - این کارشکنی‌های جناحی به صورت علنی قابل مشاهده بود. اما مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها فقط محدود به رقابت‌های «جناحی» در صحنه رسمی سیاست داخلی نیست. اگر به لایه عمیق‌تر ماجرا نگاه کنیم، به نظر می‌ٰرسید کسانی که در ایران با اصل مذاکره مخالف هستند - یا با اِعمال فشار‌های گوناگون به تیم مذاکره‌کننده به نحوی در روند دیپلماسی کارشکنی می‌کنند - بر سه دسته قابل تقسیم هستند:

اول، کسانی که واقعاً به دلیل تعلقات ایدئولوژیک و عقیدتی با هرگونه تعامل با آمریکا و غرب مخالف هستند و اصولاً مقوله «مذاکره» را با مقوله «مقاومت» در تضاد می‌دانند.

دوم، کسانی که پیوند راهبردی با روسیه را تنها راه پیش روی کشور می‌دانند و همواره - در راستای تقویت رابطه انحصاری با مسکو - مانعِ عادی‌سازی روابط ایران و غرب می‌شوند.

سوم، کسانی که از تداوم تحریم‌ها سود‌های اقتصادی کلان می‌برند و طبیعتاً بر سر راه مذاکره‌کنندگان مانع‌تراشی می‌کنند.

معتقدم اظهارات اخیر آقای دکتر باقری هر سه گروه را در برمی‌گیرد.

بسیاری از سخنان علی باقری استقبال کردند- هرچند با طعنه-، اما به نظر می‌رسد که مشکل امروز ما این بیانیه‌های سیاسی نیست، بلکه آنچه مهم است پذیرش مسئولیت مذاکرات و بالطبع، نتیجه آن است؛ چیزی که در دولت قبل وجود داشت و شاید یکی از دلایل به ثمر رسیدن برجام هم همین خصوصیت در وزیر خارجه و رئیس جمهور قبل بود. به نظر نمی‌رسد که در این دولت کسی حاضر به پذیرش مسئولیت مذاکرات و ماحصل آن و دفاع از آن باشد. دلیل آن را در چه می‌دانید و تبعات آن برای پروسه رفع تحریم چیست؟

در اینجا اشاره‌ام به آقای دکتر باقری و تیم مذاکره‌کننده و دستگاه دیپلماسی کشور نیست؛ چرا که مسئولیت سنگینی بر دوش دارند و لازم است آن‌ها را از مسائل سیاسی مصون نگه داشت تا راحت‌تر به مأموریت خود بپردازند.

اما دلیل اینکه برخی مسئولین یا جریان‌های سیاسی همسو با دولت کنونی فاصله خود را با روند احیای برجام یا انعقاد یک قرارداد جدید حفظ کرده‌اند این است که آن‌ها در دولت قبل برخی «ایراداتی» به برجام وارد می‌کردند که امروز در عمل می‌بینند واقعاً «ایرادِ برجام» نبوده و خود نیز در یافتن یک فرمول جایگزین ناکام مانده‌اند.

در واقع، آن‌ها ایراداتی که به ساختار روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل وارد است را به «برجام» و ضعف تیم دولت قبل نسبت می‌دادند و امروز خود در عمل با همان موانع ساختاری رو به رو شده‌اند؛ بی آنکه بتوانند فراتر از آنچه دولت قبل به دست آورده بود چیزی به دست بیاورند.

به عنوان مثال، سال‌ها از اینکه برجام «ضمانت اجرایی» ندارد گلایه می‌کردند و دولت قبل را بابت آن شماتت می‌کردند، و امروز خود در صحنه عمل به وضوح می‌بینند این «نقص» واقعاً از متن برجام یا ضعف تیم قبلی نبوده، بلکه یک نقص «ساختاری» در نظام بین‌المللی کنونی است که همه کشور‌ها -از جمله ایران- با آن درگیر هستند!

یا اینکه سال‌ها دلیلِ خروج دولت ترامپ از برجام را «ضعیف بودنِ متن برجام» یا «شیوه مذاکرهٔ» تیم دکتر ظریف می‌خواندند، و حال خود در صحنهٔ عمل متوجه شده‌اند در نظام سیاسی/حقوقی آمریکا هیچ دولتی نمی‌تواند دولت بعدی خود را به پایبندی به یک قرارداد «ملزم» سازد و برای ایجاد ثبات در توافق یک راه‌حل سیاسی پایدار لازم است.

یا اینکه سال‌ها از اینکه بخش خصوصی و بانک‌های خارجی تمام و کمال با ایران همکاری نمی‌کنند گلایه می‌کردند و این را نیز ناشی از ضعف برجام و دولت قبل می‌خواندند، و امروز در صحنه عمل به وضوح می‌بینند که نمی‌شود - حتی در صورت رفع کامل تحریم‌ها - بخش خصوصی را به کار با ایران وادار کرد؛ و ترغیبِ بخش خصوصی به همکاری نیز مستلزم برخی اصلاحات زیرساختی است که از دولت قبل دریغ داشتند.

در واقع، جریان مخالف برجام اسیر نقد‌های غیراصولی و بعضاً غیرمنصفانه خود به این توافق شده و به همین خاطر هم از مسئولیت احیای برجام در ظاهر فاصله می‌گیرد.

اخیرا سه کشور اروپایی حاضر در برجام اعلام کردند که قصد ندارد تحریم‌های موشکی علیه ایران را بعد از ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ رفع کنند.. فکر می‌کنید چرا سه کشور اروپایی در این مقطع دست به چه تصمیمی گرفتند؟

حقیقت این است که روابط ایران و اروپا از سال گذشته به شدت تیر شده و موضع اروپا نسبت به ایران - حتی در مواقعی در مقایسه با آمریکا - بسیار تندتر شده است. در واقع، از یک سو شائبه همکاری نظامی ایران با روسیه در جنگ اوکراین و همچنین فضایی که بعد از اعتراضات سال گذشته ایجاد شد اروپا را به اتخاذ سیاست‌های تندتر سوق داده؛ و از سوی دیگر، شکافی که پیش از این میان آمریکا و اروپا در قضیه برجام وجود داشت به طرز قابل ملاحظه‌ای کم شده است.

در این راستا، حتماً به یاد دارید که در سال ۲۰۲۰، زمانی که دولت ترامپ می‌خواست شورای امنیت را به تمدید تحریم‌های تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران وادار سازد، همین کشور‌های اروپایی به جانبداری از ایران در مقابل او ایستادند و - علیرغم اینکه مقاومت‌شان می‌توانست تبعات سیاسی مهمی در روابط دوجانبه‌شان با واشنگتن داشته باشد - شکست مفتضحانه‌ای به دولت ترامپ تحمیل کردند. اما امروز، کیفیت روابط تغییر کرده و کشور‌های اروپایی سیاست تندتری پیش گرفته‌اند.

بالطبع، بخشی از تصمیم آن‌ها نیز مربوط به سیاست داخلی آن‌هاست، چرا که مقامات اروپایی غالباً گمان می‌کنند در صورت رفع تحریم‌های ایران در حوزه نظامی قطعاً در داخل کشورهایشان به انفعال در برابر «شریک روسیه» متهم خواهند شد و از این رو حاضر نشدند بابت رفع این تحریم‌ها هزینه سیاسی بپردازند. البته حقیقت این است که دولت ایران نیز نتوانسته در طی این دو سال گذشته در برابر هجمه تبلیغاتی مبنی بر مشارکت نظامی ایران در جنگ اوکراین به صورت موثری خود را از این اتهام مبری سازد.

کشور‌های اروپایی مدعی هستند که این اقدام آن‌ها در چارچوب حقوق تعیین شده برای کشور‌های عضو برجام است. پاسخ حقوقی شما با توجه به متن توافق و قطعنامه به این ادعا چیست؟ فکر می‌کنید این اقدام چه تاثیری در روند کلی و البته متوقف شده مذاکرات برای احیای برجام بگذارد؟

استدلال حقوقی اروپایی‌ها در این باره قابل قبول نیست. اقدامات جبرانی یا اصلاحی ایران وفق برجام صورت گرفته و اهرمی است که در ماده ۳۶ برجام به ایران داده شده تا بتواند - در صورت عدم پایبندی طرف مقابل به تعهداتش - از آن برای وادار کردن آن‌ها به بازگشت به وظایف‌شان استفاده کند. اینکه اروپا در مقابل این اقدامات اصلاحی ایران (Remedial measures) دست به اقدام متقابل بزند و بیش از پیش تعهدات خود را نقض کند هیچ توجیهی ندارد! به بیان عامیانه، برجام به ایران این اجازه را داده تا در صورت نقض تعهدات طرف مقابل «همه یا بخشی از تعهدات خود» را تعلیق کند تا طرف مقابل بر سر عقل بیاید! حال، به جای اینکه کشور‌های اروپایی در برابر این اقدام اصلاحی و قانونی ایران واکنش سازنده‌ای از خود نشان دهند، اقدام ایران را به مثابه «نقض برجام» تلقی کرده‌اند و در واکنش به آن به نقض بیش‌تر تعهدات خود روی آورده‌اند!

در واقع، واکنش آن‌ها بیش از اینکه پایه و اساس «حقوقی» داشته باشد، یک واکنش «سیاسی» است. البته، در عمل عدم پایبندی کشور‌های اروپایی به ملزومات قطعنامه ۲۲۳۱ در این حوزه، از نظر حقوقی تاثیر چندانی بر مراودات نظامی ایران با سایر کشور‌ها نخواهد داشت. چرا که این تحریم‌ها همچنان از منظر شورای امنیت برداشته خواهد شد و سایر کشور‌ها نیز دیگر ملزم به رعایت محدودیت‌های پیشین نخواهند بود. کشور‌های اروپایی برای تداوم این تحریم‌ها مجبور هستند محتوای آن را در نظام حقوق داخلی خود مصوب کرده و به قانون داخلی تبدیل کنند و این قانون فقط دربرگیرنده روابط خودشان با ایران خواهد بود. یعنی حداقل تا کنون هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که این قوانین قراراست تاثیر فراسرزمینی داشته باشد به شکلی که مراودات ایران با سایر کشور‌ها را نیز تحت تاثیر قرار دهد.

در واقع، در صورتی اقدام اخیر اروپا بر مراودات نظامی ایران تأثیر خواهد داشت که کشور‌های اروپایی در تصویب قانون داخلی خود علیه کشور‌هایی که احیاناً قصد همکاری با ایران در این حوزه را دارند «تحریم‌های ثانویه» در نظر بگیرند، که بعید به نظر می‌رسد.

سه کشور اروپایی اعلام کردند که فعلا قصد فعال سازی مکانیسم ماشه را ندارند. فکر می‌کنید این وضعیت با توجه به فضای سیاسی موجود میان ایران و غرب تا چه اندازه قابل تمدید باشد؟

این وضعیت حداکثر تا اکتبر ۲۰۲۵ - یعنی زمان انقضای خودکار قطعنامه ۲۲۳۱- قابل تمدید است. در واقع، اگر تا آن زمان هیچ توافقی میان ایران و آمریکا در پرونده هسته‌ای صورت نگیرد، به احتمال زیاد کشور‌های اروپایی عضو برجام - پیش از انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ که منجر به خروج پرونده ایران از شورای امنیت می‌شود - به سازوکار موسوم به «ماشه» متوسل خواهند شد تا خود را از اهرم «شورای امنیت» و قطعنامه‌های تحریمی پیشین آن محروم نسازند. البته، در مقابل چنین اقدامی، ایران نیز به احتمال قوی از پیمان NPT خارج خواهد شد و طرفین وارد یک روند تصاعدی تنش‌افزایی خواهند شد که به نفع هیچ‌یک از آن‌ها نیست.

امروز با توجه به تحولات بین المللی تاثیر گذار بر رابطه ایران و غرب، وضعیت توسعه برنامه هسته‌ای ایران تا چه اندازه سخن گفتن از احیای برجام اولیه منطقی و مهم‌تر از آن ممکن باشد؟

گمان می‌کنم با توجه به آغاز فصل انتخاباتی در آمریکا، احیای برجام (به شکل گذشته) میسر نخواهد بود. در واقع، ایران به یک توافق موقت - که تاثیر اقتصادی قابل توجهی نداشته باشد - تن نخواهد داد؛ و دولت بایدن نیز حاضر نیست در این فصل انتخاباتی بابت احیای برجام با لابی اسرائیل و کنگره و حزب جمهوریخواه درگیر شود و هزینه سیاسی بپردازد. در نتیجه، تنها فرمولی که باقی می‌ماند فرمول تنش‌زدایی تدریجی در کانون‌های متعدد تنش میان دو کشور است تا احیاناً فضای مساعد برای یک توافق مدون مهیا شود.

در این راستا، به نظر می‌رسد دو طرف تصمیم گرفته‌اند - به دور از تشریفات حقوقی - گام‌های متقابلی بردارند که می‌توان آزادی زندانیان دو طرف، آزادی‌سازی برخی دارایی‌های ایران، تعدیل فعالیت‌های هسته‌ای ایران و کاهش سطح تنش در حوزه نظامی را نشانه‌های قابل مشاهده آن تلقی کرد.


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دیدن پورن توسط بچه ها، چگونه برخورد کنیم؟