اگر ایران ایتنرنشنال نبود،حرفی برای گفتن نداشتید؟/طعنه روزنامه اصولگرا از تیم رسانه ای رئیسی در نیویورک
اقتصادنیوز: روزنامه فرهیختگان نوشت: آنچه تاکنون از فعالیت رسانهای تیم همراه آقای رئیسی منتشر شده دست به یقه شدن با عناصر ضدایران، رسانههایی مثل ایراناینترنشنال و بیبیسی و... است. سیاستی که سال قبل هم وجود داشت.
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه فرهیحتگان نوشت:بحث اینجا در تایید یا تقبیح این عمل نیست. ماجرا فروکاست تصویر رسانهای یک سفر مهم است، فرض کنیم یکماه قبل ایراناینترنشنال کلا منحل میشد یا بیبیسیای وجود خارجی نداشت یا اساسا اپوزیسیونی وجود نداشت، تیم رسانهای دولت مستقر در نیویورک چه کارهایی میتوانست انجام دهد؟ چه امکانهای رسانهای پیشرو داشت؟
به متن آقای رئیسی مراجعه کنیم، در بخش دفاع از قرآن کریم گفته شده است: «قرآن کلام خداوند و کتابی است که انسان را به عقلانیت، معنویت، عدالت، اخلاق و حقباوری دعوت میکند. سه رکن اساسی در قرآن، توحید، عدالت و کرامت انسانی است که تامینکننده سعادت بشر است. مگر قرآن چه فرموده است که کینههای مستکبران و ارباب قدرت و ثروت را برانگیخته است؟»
احتمالا در جمع حضار مستقر در نیویورک اعم از سیاسیون، فعالان رسانهای و... حتی در میان معترضان به خود آقای رئیسی و دولت ایران افرادی هستند که به این گزاره باور دارند و حاضرند درباره این موضوع صحبت کنند. آیا تیم رسانهای دولت بهسراغ این افراد رفته است؟ آیا توانستهایم یک تصویر جهانشمولی از این منطق ارائه کنیم؟
یا در جای دیگری آقای رئیسی گفته است: «ما در یک دوره سرنوشتساز تاریخی قرار گرفتهایم. جهان درحال تغییر و گذار به نظم بینالمللی نوظهور است و این مسیر غیرقابل بازگشت است. معادله سلطه غربی برای جهان، دیگر جواب نمیدهد.»
آیا واقعا غیر از ایران فرد دیگری در نیویورک چنین جمعبندیای ندارد؟ آیا سیاستمداران، رسانهایها و دانشگاهیان حاضر در نیویورک از کشورهای عضو ائتلافهای بریکس و شانگهای نمیتوانستند جامعه هدف تیم رسانهای دولت برای کنشگری در این موضوع و تبیین همهجانبه آن باشند؟ آیا به سراغ چنین جمعهایی رفتهاند؟
رئیس جمهور در جای دیگری به سیاست منطقهای ایران اشاره میکند و میگوید: «درست در زمانی که برخی قدرتها، جهان را بهسوی جنگهای بیشتر پیش میبرند، جمهوری اسلامی ایران سیاست «همسایگی و همگرایی» را مطرح کرده است. سیاست همسایگی، سیاستی خیرخواهانه برای منطقه است و بر این اساس همکاریهای گسترده اقتصادی و تقویت پیوندهای زیرساختی در صدر دستورکار منطقهای قرار میگیرد.»
آیا نمیشد بهجای تمرکز بیش از حد و افراطی روی کلنجار رفتن با چند مزدور ضدایران در همان نیویورک با ابتکاری ائتلاف رسانهای با کشورهای همسایه را شکل داد. با آنها نشست و برخاست کرد و حرف ایجابی درخصوص این سیاست جدید زد و موضع ایران را در این خصوص به شکل عملی تثبیت کرد؟
آقای رئیسی در بخشی از متن خود به تناقض عملی غرب در مساله حقوق بشر اشاره میکند و میگوید: «با وجود تولید و انتشار دهها هزار خبر و گزارش دروغ درباره ایران، واقعیتهای مهمی از ایران در سراسر جهان سانسور میشود؛ آیا شما تاکنون چیزی درباره بمباران شیمیایی مردم ایران شنیدهاید؟ آن سلاحهای شیمیایی را برخی از اروپاییها به صدام داده بودند. آیا تصویر مصدومان شیمیایی را که هنوز زندهاند ولی حدود ۳۵ سال است که در بیمارستان بستری هستند و درد می کشند، ؟ آیا تصویر کودکان مبتلا به بیماری پروانهای که بهخاطر تحریم دارو توسط آمریکا و برخی کشورهای غربی، درد میکشند از قاب رسانههای اصلی به دنیا مخابره شده است؟»
تیم رسانهای دولت برای مستندسازی این حرف رئیسجمهور و رساندن آن با زبان عمومی و بینالمللی به گوش دنیا فکری کرده است؟ آیا امکان این وجود نداشت که همزمان با طرح این موضوع اقدام رسانهای ملموسی در فضای مجازی شکل بگیرد؟ نمیگویم فیلم جدید میساختید یا مستندی کار میکردید، اما آیا نمیشد یک گوشهای در این دنیا اثر فاخر از کرخه تا راین ابراهیم حاتمیکیا را پخش کنید و برای آن فضای رسانهای بسازید؟ آیا نمیشد رایزنی کرد و همراه رئیسجمهور یکی از کودکان مبتلا به بیماری پروانهای را راهی این سفر کرد؟
یا مثلا در ماجرای توافق هستهای آقای رئیسجمهور گفته است: «آمریکا باید با اعتمادسازی اثبات کند که دارای حسننیت است و اراده واقعی برای عمل به تعهدات خود و نهایی کردن مسیر دارد، اروپاییهایی نیز که در پی سالها عدمپایبندی به تعهدات خود ازجمله در لغو تحریمها اکنون برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل را نقض میکنند، باید درک کنند با سرعت گرفتن در مسیر پرهزینه تقابل بازنده خواهند شد.»
تیم رسانهای دولت برای پرداختن به موضع رسانهای درخصوص برجام امکانات فراوانی در نیویورک در اختیار داشته است، کنشهای برجامی دولت که موضوعی پربسامد در افکار عمومی داخلی ایران هم هست چطور توسط تیم رسانهای دولت تصویرسازی شده است؟ شنیدهها حاکی از آن است که در سطح معاون وزیر خارجه گفتوگوهایی در نیویورک رخ داده، رسانه دولت چطور این جلسه را برساخت کردند؟ منطق مذاکراتی ایران با چه ابزاری طرح شد؟ آیا کشورهایی در این موضوع همافق ایران نیستند؟ تیم مستقر سراغ نمایندگان این کشورها رفته است؟
این فهرست را میتوان هم ناظر به منطق ارائه شده توسط رئیسجمهور، هم سوالات موجود در افکار عمومی و هم شأن دولت ایران ادامه داد. حتما دوستان رسانهای دولت هم برای این موارد توضیحات و یا توجیهاتی دارند اما واقعیت آن است که بالاخره تصویری که تاکنون از سفر رئیسجمهور ساخته شده است هیچ نسبتی با ایدههای ایجابی دولت ندارد و صرفا متمرکز بر برخی کنشهای سلبی است که باید ارزیابی شود چقدر در افکار عمومی موثر بوده و چقدر شأن کشور در آن رعایت شده است.