ویراستار باید شجاعت و آگاهی کافی داشته باشد تا بتواند در متن نویسنده جهشی ایجاد کند
منبع خبر /
رسانه کودک /
04-07-1402
جمالالدین اکرمی، نویسنده و مترجم کودک و نوجوان گفت: ما دیگر به ویراستار به عنوان مداخلهگر در متن نگاه نمیکنیم؛ بلکه به او به عنوان یک کنشگر و کسی که متن ما را کامل میکند، نگاه میکنیم.
او سالها به عنوان مدرس هنر به مربیان نقاشی کانون پرورش فکری، مشغول به کار بود و همزمان کار نوشتن را جدی گرفت. جایزه کتاب سال رشد، کتاب سال ارشاد، کتاب سال کانون پرورش، کتاب سال شهید غنیپور، جایزه پرنده آبی، جایزه جشنواره «کودکان جنگ»، کتاب برگزیده جشنواره دانشآموزی «دانایی-توانایی» و راهیابی به فهرست کتابخانه مونیخ از جمله موفقیتهایش است. با اکرمی درباره اهمیت زبان در کتاب کودکان صحبت کردهایم که در ادامه این مطلب را میخوانید:
- زبان در کتابهای کودکان چرا و چقدر مهم است؟
امروزه زبانشناسان بزرگ دنیا مهمترین عنصر به کار رفته در یک اثر ادبی را رفتار با زبان میدانند؛ حتی مهمتر از پیامی که به بچهها منتقل میشود. ما همیشه اصرار داریم به این که دایره واژگانی به کار رفته در کتاب کودک باید همسان با درک کودک و گروه سنی او باشد. اینکه یک نویسنده چقدر از این موضوع سردرمیآورد، بستگی به رابطهاش با بچهها و آن هم بروز و رابطهاش با ادبیات دارد. وقتی میگوییم کودک، کودک را دستهبندی میکنیم. به عنوان مثال زبان به کار رفته در کتاب کودک چهار یا پنجساله متفاوت است با زبان کتاب کودک پنج تا ۱۰ سال و... . اما در اینجا وقتی میگوییم کودک، مجموعه این گروههای سنی را درنظر میگیریم و کودک از صفر تا ۱۸ سال را در برمیگیرد.
اهمیت زبان در کتاب کودک تا این اندازه است که سهلانگاری در کارکرد زبان، باعث میشود کودک در درک مطلب با دشواریهایی همراه باشد. کتابها یا آثاری که این اهمیت را در نظر نمیگیرند، طبیعتا، آسانخوانی کودکان یا نیاز به ارتباط درست با ادبیات را درنظر نگرفتند و بدون اینکه متوجه شوند چقدر این موضوع در آینده کودک و شناخت زبان تأثیر دارد، تلاش میکنند هیچ کتابی را بدون توجه به اهمیت ویراستاری و تلاشی که یک ویراستار برای چاپ کتاب انجام میدهد، چاپ نکنند و با ادبیات روبهرو شوند. در بررسی بچههایی که به تدریج یاد میگیرند خودشان کتاب بخوانند، متوجه میشویم که چقدر ویراستاری به آسانخوانی کودک کمک و چقدر اهمیت پیدا میکند؛ بنابراین در مرحلهای که کودک به سوادآموزی روی میآورد، وجود ویراستار خیلی مهمتر از هر زمان دیگری است.
نکته مهمتر این است که کودک تا چهار سال که هنوز درگیر خوانش کتاب به طور شخصی نیست و یک مربی یا بزرگتر برای او کتاب میخواند؛ طبیعتا، زبان شکسته جایگاه ویژهای پیدا میکند و ما خیلی اصرار نداریم که کتاب را با زبان ادبی برای او بخوانیم، هرچند کتاب با زبان ادبی نوشته شده باشد؛ بنابراین در خوانش کتاب این مهم است که کتاب را چگونه برای کودک بخوانیم که برای او فضای صمیمیتری ایجاد شود. این را در نظر بگیریم که در این مرحله ویراستار اصراری ندارد کتاب حتما با زبان ادبی خوانده شود؛ ولی باید به زبان ادبی نوشته شود؛ مگر اینکه در مورد اشعار آهنگین، طبیعی است که کلمات شکسته خواهد شد و ارتباطش را با کودک حفظ خواهد کرد. در اینجا این رابطه را ویراستار تعیین میکند: البته به ضرورت متن و ضرورت نیاز کودک.
- آیا به ویراستار تخصصی کتاب کودک نیاز داریم یا نه؟ چرا؟
ویراستار یک رابطه فوقالعاده تنگاتنگ با نویسنده دارد. تقریبا یک نویسنده بدون ویراستار را، نویسنده حرفهای نمیدانیم بویژه نویسندهای که ویراستار را نمیپذیرد. ویراستار بخش کاملکننده رابطه ادبی نویسنده و مخاطب است. این ارتباط و پیوند نه بهخاطر شکلگیری زبان درست، بلکه برای شکلگیری ماجراهای پرکشش و منطقی است؛ یعنی اینکه یک ویراستار محتوایی به خودش اجازه میدهد حتی در رابطههای ماجراهایی داستان هم دخالت کند؛ البته در این مورد معمولا ویراستار با نویسنده گفتگو میکند و به نویسنده میگوید که «به نظر من اگر در این قسمت متن با ریتم کُند همراه باشد، نمیتواند جذابیت داشته باشد.». در اینجا نویسنده یا میپذیرد یا نمیپذیرد؛ این به سلیقه نویسنده مربوط است؛ ولی ویراستار این حق را دارد که به نویسنده مشاوره دهد.
اما در مورد ویراستاری رسمالخطی، دقیقا انتخاب با ویراستار است و نویسنده نباید دخالتی در کار ویراستار کند؛ چون این تخصصی جدا از نوشتن است و ویراستار قواعدی را به کار میبرد که بهروز است؛ چرا که ویراستاری هم بهروز تغییر میکند و دگرگون میشود و بسته به زمان خودش از قواعدی پیروی میکند که امروزیتر است و ویراستار از آنها آگاهی دارد؛ اما یک نویسنده ممکن است به این قواعد خیلی پایبند نباشد یا قواعدی را بداند که کهنه و امروزی نیست. بنابراین تابعیت از ویراستار یک اصل ضروری است.
در اینجا گفتیم که ویراستار دو نوع کارکرد دارد؛ یکی اظهارنظر کردن یا دست بردن در متن به شکل رسمالخط یا نقطهگذاری که این یک اصل ناگزیر است و هیچ نویسندهای حق ندارد در این مورد در کار ویراستار دخالت کند. کارکرد دوم، ویراستار محتوایی است که در ویراستاری محتوایی، باز هم نویسنده بهتر است تابع ویراستار باشد یا دستکم تابع مشاوره با ویراستار باشد؛ چون ویراستار نکتههایی را میگوید که به عنوان راهنمایی و نه دخالت است و نویسنده این حق دارد که بپذیرد یا نپذیرد. من خودم بسیار به این موضوع اهمیت میدهم و معمولا میبینم که این، ویراستارهایم بودند که آسیبهای متنم را پیدا کردند و من متنم را با راهنماییهای آنها نجات دادم و اگر راهنماییهای آنها نبود، از آن ارزش ادبی کار من، بهشدت کاسته میشد.
بنابراین پاسخ این سؤال «بله» است. ما به ویراستار تخصصی کتاب کودک نیاز داریم؛ ویراستاری که شجاعت و آگاهی کافی را دارد تا بتواند در متن نویسنده جهشی ایجاد کند. آسیبی که در نبود ویراستار به وجود میآید این است که کتابی چاپ میشود و پُر از غلطهای نوشتاری و نقطهگذاری است. میبینیم در این متنها مشاورهای انجام نشده و رابطه خواننده و روایت داستان به خاطر نگاه نهچندان حرفهای نویسنده، به مسیری رسیده که ما معتقدیم از آن ادبیات ماندگار خلق نمیشود.
- ممکن است بچهها لحن متن ویراستاریشده و کتابی را دوست نداشته باشند؛ آیا باید با خواسته آنها جلو برویم یا نه؟
همیشه یک رابطه متقابل و دوگانه بین بچهها و نویسنده برقرار است. وقتی میگوییم نویسنده یعنی ویراستار هم بخشی از آن است. ما نیازمند این هستیم که تعادلی بین خواستههای بچهها و معیارهای ارزشیابی ادبیات داشته باشیم؛ یعنی اگر طوری بنویسیم که بچهها دوست داشته باشند، راه غلطی رفتهایم. مثل این میمانند که بچهها شکلات را به شیری که صبحها باید بنوشند، ترجیح میدهند. این سلیقه بچهها یک حکم قطعی برای نویسنده نیست؛ از طرفی هم نویسنده نمیتواند هرطوری که دلش میخواهد با متن رفتار کند؛ چرا که سلیقه بچهها اهمیت دارد و نویسنده کتاب را برای بچهها مینویسد که بخوانند. اگر این رابطه ضعیف باشد یا نیمهتمام رها شود، نشاندهنده این است ویراستار و نویسنده در ارتباط با خواننده موفق نبودهاند؛ بنابراین این رابطه تنگاتنگ است و بهتر این است که نویسنده ارتباط نزدیک خودش را با بچهها از دست ندهد.
نویسنده باید بین بچهها باشد و ببیند که آنها چه میخواهند و رابطه منطقیای که بین خواستههای آنها و ادبیات هست، چه مرز و قلمرویی را دربرمیگیرد. طبیعتا وقتی که ما ویراستار را به عنوان تکمیلکننده متن در نظر میگیریم و وجود او را ضروری میدانیم، باید این قاعده را در نظر بگیریم که ویراستار نباید بیتفاوت به خواسته بچهها باشد یا به سلیقه خودش اهمیت دهد.
- اگر نویسنده به عمد یا غیرعمد زبان ویراستاری را رعایت نکند؛ آیا ویراستار حق دستبردن در متن را دارد؟
باید این را در نظر بگیریم که ویراستار تابع ناشر است و اصل قرارداد او با ناشر است؛ بنابراین ویراستار یک رابطه بالاتری نسبت به نویسنده در مورد هویت رسمالخط متن به عهده دارد و تعهدی هم به ناشر، قبل از اینکه متعهد به نویسنده باشد. بنایراین نیازی به این نداریم که نویسنده حتما باید وجود ویراستار را تحمل کند، برای اینکه نویسنده اول باید تکلیفش را با ناشر مشخص کند. نتیجه میگیریم که پیروی نویسنده از ویراستار قطعی است بویژه در شکل رسمالخط و نقطهگذاری. در مورد تغییر متن هم باید با سلیقه نویسنده ایجاد شود. رابطه نویسنده و ویراستار مانند رابطه نویسنده با تصویرگر است و این تعامل یک رابطه منطقی است که اثر به اثر ماندگارتری تبدیل شود؛ بنابراین تبعیت نویسنده از ویراستاری در مورد شکل ظاهری متن، الزامی است و درباره محتوا این رابطه عقلانی است؛ رابطهای که تعریفش بنا به تفاهم بین نویسنده و ویراستار بستگی دارد.
- به نظر شما مهمترین آسیبی که یک متن ویراستارینشده به کودک میزند، چیست؟
کودکی که در مرحله سوادآموزی قرار دارد، بدون شک یک متن ویراستارینشده غیر از اینکه به روانخوانی متن ضرر میرساند و کمکی نمیکند، باعث میشود آسیبپذیری در کودک نهادینه شود؛ یعنی زمانیکه با یک متن روان و درست روبهروست، با دوگانگی مواجه میشود که تشخیص نمیدهد گذشته متن درست بوده یا شکلی که امروز با آن روبهرو شده است! بنابراین تأکید میکنیم در مرحله سوادآموزی، بین کودکان پنج تا ۱۰ سال، وجود ویراستاری یک اصل ضروری است و رعایتنکردن آن میتواند به جایی منجر شود که برای آموختههای جدید کودک، آسیبشناسی جدی به دنبال داشته باشد.
- در مدت تجربه شما، آیا روند ویراستاری متون کتاب کودک بهبود داشته است؟ یعنی متنها به سمت اصولیشدن پیش میروند یا نه؟
خوشبختانه نهادهای زیادی به قواعد ویراستاری توجه کرده و برای آن آییننامهای تنظیم کردهاند؛ ممکن است این آییننامهها چندگانه باشند ولی تفاوتها خیلی زیاد و جدی نیست؛ بنایراین ما امروز با فرایند پیشرفته و بهبودیافته ویراستاری روبهرو هستیم و ویراستاران زیادی درگیر کار هستند؛ بویژه اینکه ویراستارها هم براساس گروه سنی و نوع زبان دستهبندی شدهاند. به عنوان مثال ویراستار متن تاریخی با ویراستار حماسی یا علمی متفاوت است. بنایراین حوزه تخصصی ایجاد شده که ویراستارها را به گروههای متفاوت تقسیم میکند.
من به شخصه همیشه از کمک ویراستارها سپاسگزار بودهام؛ چون آنها متنهای من را از آسیبشناسیهایی که ممکن بود بعد از مرحله درگیر آن شوم، نجات دادند و هروقت کتابی را بدون نظر ویراستار چاپ کردم، بعدها متوجه شدم چه لطمههایی به ایدههای خودم زدم. میخواهم بگویم آن مشاورهای که بین نویسنده و ویراستار انجام میشود و هرچند نویسنده در انتخاب آن میتواند به سلیقه خودش متکی باشد؛ اما هرچه این پیوند عمیقتر و نزدیکتر باشد، متنی که از نتیجه کار بهدست میآید برازندهتر و ارزشمندتر است. ویراستار در کنار نویسنده، ناشر، تصویرگر، مترجم و حتی صفحهآرا و مدیر هنری، یک اصل جایگزین شده است و جای خودش را پیدا کرده. هر کدام از این عناصر کنار بروند، بخشی از ارزشمندی ادبیات ماندگار، پاک خواهد شد و ما نتیجه را بعد از چاپ کتاب میبینیم. ویراستاران موجود با توجه به چندگانگی در قواعد ویراستاری، تقریبا یکپارچه عمل میکنند؛ بویژه در مطابقت دادن متن ترجمهشده با اصل خود کتاب پیش از ترجمه، کمک زیادی به مترجم میکنند.
البته اینجا متوجه میشویم که شاید وجود ویراستار در متن شعری خیلی کارکردی ندارد؛ مگر اینکه ویراستاری که مسلط به شعر باشد و افزون بر اظهارنظر در مورد زبان به کار رفته، میتواند درباره کارکرد استعارهها، تشبیهها و... به شاعر کمک کند.
در انتهای صحبتهایم دوست دارم به نقش جبار باغچهبان در آغاز نوع ویرایش در ادبیات کودک و تنظیم قواعد اشاره کنم؛ همچنین به زبانشناسان بزرگ دنیا مثل میخائیل باختین و لودویگ ویتگنشتاین اشاره کنم که اینها خیلی در شکل دادن به ارزش زبان در ادبیات نقش داشتند. علاوهبر اینها، به این موضوع اشاره کنم که ما دیگر به ویراستار به عنوان مداخلهگر در متن نگاه نمیکنیم؛ بلکه به او به عنوان یک کنشگر و کسی که متن ما را کامل میکند، نگاه میکنیم.