5 دلیل عجیب برای اینکه زخم کاری را ببینیم/ بخونید و قضاوت کنید
در گزارش زیر به خط داستانی فصل دوم سریال «زخم کاری»، جدیدترین اثر محمدحسین مهدویان و دلایلی که باعث میشود این سریال را ببینیم، پرداختهایم.
پخش فصل دوم سریال محبوب زخم کاری ساخته محمدحسین مهدویان چند وقتی است که شروع شده و بسیاری از مخاطبان خود را راضی کرده است. اما برای اشخاصی که هنوز برای دیدن فص دوم مردد هستند خواندن این گزارش لازم است.
نگاهی به فصل دوم سریال زخم کاری :
1. این فصل با نگاهی به نمایشنامه دیگری از شکسپیر با نام «هملت» ساخته شده است. فصل اول زخم کاری نیز بر اساس کتاب بیست زخم کاری نوشته محمود حسینی زاد نوشته شده بود که آن کتاب بر اساس «مکبث» شکسپیر به نگارش در آمده بود؛ البته به درخواست ساترا نام کتاب پس از قسمتهای ابتدایی از تیتراژ حذف شد.
2. مرتضی امینیتبار بازیگر نقش میثم شخصیت محوردی فصل دوم است. نکته جالب توجه تلاش قابل تامل او برای استفاده از لحن و اکت های شخصیت مالک با بازی جواد عزتی است که توانسته در شکل گیری موقعیت تازه او به عنوان جانشین مالک کمک کند. او قرار است هملتی باشد که پدر را تازه از دست داده و مادرش با یک فرد با نفوذ که به پدرش نزدیک بوده وارد رابطه شده؛ چیزی مشابه به موقعیت هملت شکسپیر البته با تفاوتهایی پر رنگی چون قتل پدر و نسبت خونی مرد پر نفوذ که در نمایشنامه شکسپیر عموی هملت است.
3. بالاخره در فصل دوم از یک شخصیت پشت پرده فصل اول رونمایی شد؛ طلوعی با بازی کامبیز دیرباز که نامش را مدام از زبان شخصیت های فصل اول شنیده بودیم. اگر توقع مخاطب از طلوعی مردمی هم سن و سال حاج عموی ریزآبادی بود اما دیرباز توانسته در قامت یک مرد میانسال مرموز طاهر شود.
4. از دیگر نقش های کنجکاوی برانگیز این فصل میتوان به شفاعت با بازی مهران غفوریان اشاره کرد؛ که در ادامه حضور او در نقش های غیر کمدی موفق عمل میکند و با درک موقعیت و شخصیت یک مهران غفوریان دیگر نسبت به بازی کمدی اش ارایه می دهد.
5. درباره شباهت سریال به «هملت» شکسپیر فعلا نمی توانیم دقیق اظهارنظر کنیم، به این مساله اشاره میشود که طلوعی به سمیرا علاقه مند است و این علاقه تا حدودی در سمیرا هم دیده می شود. اختلافی که میان طلوعی و میثم پیش می آید میتواند مقدمهای باشد برای شروع داستان «هملت».
نقد و بررسی زخم کاری 2 : هملت وارد می شود
* آن چه در این قسمت بیشتر از همه باعث کنجکاوی است، سکانس پایانی آن است. فردی در حال تماشای عکس های قدیمی میثم و هانیه است و گریه می کند. از آن جایی که دست راستش را بسته ابتدا این طور به نظر می رسد که خود میثم است اما دست، روی شماره میثم میرود و قسمت اول همین جا به پایان میرسد. در صفحات اینستاگرامی مربوط به سریال، برخی پیش بینی کردهاند که این فرد مالک است. نمرده و حالا قصد برقراری تماس با میثم را دارد. حالا باید دید با بازگشت مالک و احتمالا در سایه ماندن او، تراژدی «هملت» به چه صورت ادامه پیدا خواهد کرد.
* بهترین بازی فصل اول به رعنا آزادی ور میرسد؛ سمیرا با گذر از یک بحران شدید روانی (بدون در نظر گرفتن غیر منطقی بودن گذر زمان) به قدرت سابقش برگشته و حالا باید پسرش را مدیریت کند.
* مهدویان برای مخاطب تشنه دیدار مالک همچنان امیدهایی باقی گذاشته و آن را در همان دقایق اول قسمت نخست مطرح میکند. جسدی که غیبش زده؛ یا ربوده شده و یا اتفاق دیگری برایش افتاده رخ داده… البته پایان بندی قسمت نیز سوال برانگیز است.
* این همان چیزی است که مخاطب توقع دارد و فیلمساز هم انتظار او را بر آورده می کند اما باید خط داستانی شکلی مجاز به خود بگیرد و حرفهای دیگری نیز برای گفتن داشته باشد. قسمت اول بیشتر به موقعیت جدید شخصیت های آشنا و معرفی شخصیتهای جدید گذشت. باید دید در ادامه چگونه پیش میرود.»
* آن چه در فصل بندی یک سریال باید مورد توجه باشد علاوه بر لزوم تداوم و حفظ کیفیت قصه و ساختار فرمول نویسی هوشمندانه نقشه راه است. قسمت اول «زخم کاری ۲» گویی توسط فن پیج های تینیجر سریال و بازیگران نوشته و ساخته شده. اتفاقی که برای آثار های پرمخاطبی چون سریال شهرزاد رخ داد و فن پیج ها خودشان فصل چهارمی نوشته بودند و متن آن را قسمت به قسمت پست می کردند!
* پلات قسمت اول فصل دوم در سطح پیش بینی های مخاطب باقی ماند و نتوانست فراتر از آن برود. دیالوگها گاها اضافه گو هستند و در حال تعریف کردن آن چه مخاطب با چشمانش در فصل اول دیده. جملاتی که به زور می خواهد خود را به قصه بچسبانند و کارکرد روایی ندارند؛ «تو مایده رو دوست داشتی»، «هر دومون این عطر رو دوست داشتیم»، «دختر من مرده»، «منصوره و مالک عاشق معشوق بودن».
* چرا باید نقش طلوعی 70 ساله را یک بازیگر 47 ساله بازی کند وقتی نه لحن و نه گریم برای مخاطب باور پذیر است. البته زخم کاری از این دست مسایل در فصل اول خود هم داشت. سمیرا کی فرصت کرد به این سرعت تراپی شود و با طلوعی ارتباط بگیرد. مگر او در پایان فصل اول که ظاهرا فاصله زمانی نیز با آغاز فصل اول ندارد به جنون نرسیده بود؟ قسمت اول پر است از این اتفاقات غیر منطقی. گویا قرار نیست فصل دوم هیچ سریال ایرانی به سرانجام خوشی برسد.