دیالوگ های باب اسفنجی و پاتریک که حالتو خوب میکنه!

بزرگ شدن فقط اونجاش که شخصیتمون، از پاتریک و باباسفنجی به اختاپوس تبدیل میشه :) تو این مطلب با ما همراه باشید تا گلچینی از دیالوگ های باب اسفنجی و پاتریک رو با هم ببینیم.
پاتریک: چرا هیچکی بهم اهمیت نمیده باب ؟!
باب: شاید چون تو به همه اهمیت میدی. :)
سوال هر روز باب اسفنجی از پاتریک:
ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﻰ : الان چه روزیه؟
ﭘﺎﺗﺮﻳﻚ : ﺍﻣﺮﻭﺯ!
ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ : ﺍﻭﻩ... ﺭﻭﺯ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪی من...
پ.ن: در حال زندگی کنید...فلسفه زندگی همینه.
پاتریک: باب ...
باب اسفنجی: بله پاتریک
پاتریک: چرا یکشنبه به دوشنبه انقدر نزدیکه و ما نمیتونیم کاری بکنیم ولی دوشنبه تا یک شنبه خیلی دوره و من از بیکاری حوصلم سر میره! :)
پاتریک: باب دوباره اومدم یخچالتو قرض بگیرم
باب: مگه یخچال خودت چشه؟
پاتریک: هیچی فقط خالیه...!!!
باب اسفنجی: چی میشه اگه به اعتمادت خیانت کنم؟
پاتریک: اعتماد کردن بهت تصمیم منه، اثبات اینکه اشتباه میکردم انتخاب تو...
پاتریک: گاهی باید به اعماق وجود خودت بری تا بتونی مشکلاتتو حل کنی.
باب اسفنجی: تو چندتا دوست صمیمی داری؟
پاتریک: فقط یه نفر هست برام که با بقیه فرق میکنه که اونم تویی، من بقیه آدمارو فقط میشناسم.
باب اسفنجی: تا حالا شده به خاطر اینکه به کسی خوبی کردی بعدش پشیمون شی؟
پاتریک: نه! من اون لحظه خودم بودم، مگه آدم بابت خودش بودنم پشیمون میشه؟