درآمد پزشکان خیلی هم خوب است؛ اگر کافی نیست میتوانند از ایران بروند
مردم الان واقعیت زندگی پزشکان را دیدهاند و واقعیتهای میدانی با آنچه مسعود پزشکیان میگوید، بسیار متفاوت است. از سویی گویی پزشکان تافته جدابافته از مردم هستند و زندگی عادیشان یعنی مدرسه ۸۰ میلیون تومانی! در حالی که خانوارهای محدودی در سطح کشور این رقمها را پرداخت میکنند. اما پزشکها اگر نتوانستند این گونه لاکچری زندگی کنند، حق دارند از ایران بروند!
روزنامه جوان نوشت: مسعود پزشکیان، نماینده اصلاحطلب مجلس و وزیر بهداشت درباره مهاجرت پزشکان به خارج از کشور ضمن حق دادن به این پزشکان، حق ویزیت پزشکان در ایران را با هزینه استفاده از سرویس بهداشتی در خارج از کشور مقایسه کرد.
پزشکیان ابتدا مدعی «موج مهاجرت پزشکان به خارج» میشود و سپس از این موج مهاجرت ادعایی دفاع میکند: «بحق ویزیت مطب یک و نیم دلار است، این در حالی است که در خارج باید یک دلار بدهید تا دستشویی بروید!»
جالب اینکه جریان مدعی اصلاحات وضعیت زندگی در خارج را معمولاً بهتر از ایران میداند، اما عجیب است که آنجا به ادعای همین افراد، گرانی و تورم نیست، اما جالب است که برای استفاده از سرویس بهداشتی باید یک دلار (حدود ۵۰ هزار تومان) پرداخت کرد، باقی هزینهها بماند!
نکته اصلی، اما اینکه بر اساس ابلاغیه هیئت وزیران مصوب ۲۹ فروردین ۱۴۰۲ در بخش خصوصی ویزیت پزشکان عمومی ۹۰ هزار تومان، ویزیت پزشک متخصص ۱۳۵ هزار تومان، ویزیت پزشک فوقتخصص ۱۷۲ هزار تومان، ویزیت متخصص روانپزشکی ۱۷۹ هزار تومان و ویزیت فوق تخصص روانپزشکی ۲۰۴ هزار تومان تعیین شد. یعنی اگر نرخ دلار بازار آزاد هم مدنظر قرار بگیرد، پزشک عمومی معادل دو دلار حق ویزیت دریافت میکند و فوق تخصصها حدود چهار دلار برای هر ویزیت دریافتی دارند.
پزشکیان از شرایط بد! زندگی پزشکان هم میگوید که توان خرید ماشین و خانه را هم ندارند: «آن طرف مرز چهل برابر اینجا پول میدهند. این فشارها را هم ندارند، بار کاریشان نیز کمتر است. طبیعتاً وقتی این طوری باشد پزشکان ترجیح میدهند مهاجرت کنند نه تنها پزشکان بلکه پرستاران هم ترجیح میدهند بروند. پزشکان و آنهایی که در کشور میمانند مجبورند پول اضافه، سکه و ارز بگیرند و قوانینی را که وجود دارد بشکنند.
با این بیعدالتی که وجود دارد امکان ادامه برای برخی پزشکان وجود ندارد. طبیعتاً عدهای ترجیح میدهند بروند، عدهای هم که معتقد به انقلاب، مردم و کشور هستند میمانند و با سختی زندگیشان را میچرخانند. اگر من همین الان با همین حقوق پزشک میشدم دیگر نمیتوانستم حتی خانه کرایه کنم و نمیتوانستم ماشین بخرم و خیلی کارهای دیگر انجام دهم. پزشک و استاد دانشگاهی که کارش را الان شروع میکند با این حقوق چگونه میخواهد خانه یا یک وسیله نقلیه بخرد یا فرزندشان را در این مدارسی که بزرگان ما درست کردند که پول ثبت نامش ۸۰ میلیون تومان است ثبت نام کنند.»
مردم الان واقعیت زندگی پزشکان را دیدهاند و واقعیتهای میدانی با آنچه مسعود پزشکیان میگوید، بسیار متفاوت است. از سویی گویی پزشکان تافته جدابافته از مردم هستند و زندگی عادیشان یعنی مدرسه ۸۰ میلیون تومانی! در حالی که خانوارهای محدودی در سطح کشور این رقمها را پرداخت میکنند. اما پزشکها اگر نتوانستند این گونه لاکچری زندگی کنند، حق دارند از ایران بروند!